یوسف
معنی کلمه یوسف در لغت نامه دهخدا

یوسف

معنی کلمه یوسف در لغت نامه دهخدا

یوسف. [ س ُ ] ( اِخ ) از حواریون و شاگردان حضرت عیسی ( ع ) وبه سبط افرائیم منسوب بود و به اعتقاد نصارا جسد مبارک حضرت مسیح را پس از مصلوب شدن در باغچه خود دفن کرد. ( از قاموس الاعلام ترکی ). از مردم رامه و گویا دراورشلیم یا حوالی آن سکونت داشته و مردی دانشمند و پرهیزگار بود. و با وجود ترس از یهود حاضر شد جسد مسیح را در قبر خود قرار دهد. ( از قاموس کتاب مقدس ).
یوسف. [س ُ ] ( اِخ ) ابن ابراهیم ، مکنی به ابوالحسن و معروف به ابن دایه. از نویسندگان و محاسبان بغدادی و از غلامان ابراهیم بن مهدی بود. پس از درگذشت ابن مهدی ( 224 هَ. ق. ) به دمشق رفت و از آنجا به مصر سفر کرد و در عداد نویسندگان و معاریف نامی آنجا درآمد. مردی بخشنده و دارای مکارم اخلاقی بود. در زمان وی احمدبن طولون فرمانروای مصر شد و او را به زندان افکند. نزدیک سی مرد پیش ابن طولون رفتند و با گریه و زاری از او خواستند که اگر قصد کشتن یوسف را دارد همه آنان را باوی بکشد و بدو گفتند که سی واند سال با عطای یوسف زندگی کرده اند. ابن طولون وی را آزاد کرد. از آثار اوست : 1- اخبارالاطباء. 2- اخبار ابن المهدی. یوسف در حدودسال 265 هَ. ق. در مصر درگذشت. ( از اعلام زرکلی ).
یوسف. [ س ُ ] ( اِخ ) ابن ابراهیم اردبیلی شافعی ، جمال الدین فقیه. از شهر اردبیل آذربایجان و مردی والامقام و دانشمندی بزرگ بود. کتاب «انوار لعمل الابرار» از تألیفات اوست. مرگ وی به سال 799هَ. ق. در اردبیل اتفاق افتاد. ( از اعلام زرکلی ).
یوسف. [ س ُ ] ( اِخ ) ابن ابراهیم بن جملة ( متولد به سال 682 و متوفی در دمشق به سال 738 هَ. ق. ). قاضی بود و به حدیث نیز می پرداخت. نخست پیرو مذهب حنبلی بود ولی بعد به شافعی گروید و به سال 733 به قضای آنجا رسید ولی در سال 734 معزول و تا سال 736 هَ. ق. زندانی شد. در مدینه و دمشق نیز حدیث می گفته است. ( از اعلام زرکلی ).
یوسف. [ س ُ] ( اِخ ) ابن ابراهیم بن عبدالرحمان یا یوسف بک ، معروف به یوسف عَظُمَة. از شهیدان بزرگ راه استقلال سوریه بود. به سال 1301 هَ. ق. در دمشق به دنیا آمد. در دانشگاه جنگ اسلامبول و آلمان به تحصیل نظامی پرداخت وپس از طی مدارجی به وزارت جنگ منصوب شد و به ایجاد و تربیت سپاهی میهنی پرداخت و به سال 1338 هَ. ق. به قتل رسید. ( از اعلام زرکلی ). و رجوع به عظمة شود.
یوسف. [ س ُ ] ( اِخ ) ابن ابراهیم بن عبدالواحد شیبانی تیمی ، معروف به قفطی و مکنی به ابوالفضایل. وزیر و قاضی گرانقدر و از نویسندگان و منشیان بزرگ بود. در قفط مصر به دنیا آمد و به تحصیل پرداخت. در فتنه سال 572 هَ. ق. از قفط خارج شد و به جای «قاضی فاضل » نگارش انشاء را در درگاه سلطان صلاح الدین بر عهده گرفت. سپس به حران رفت و به وزارت موسی بن عادل رسید. آنگاه به حج رفت و وارد یمن شدو در سال 602 هَ. ق. وزیر اتابک سنقر شد. ولی بعد از خدمت کناره گرفت. تولد او به سال 548 هَ. ق. و درگذشتش به سال 624 بود. یوسف پدر قاضی بزرگ علی بن یوسف قفطی مورخ و مؤلف معروف است. ( از اعلام زرکلی ).

معنی کلمه یوسف در فرهنگ عمید

۱. هفتمین پسر یعقوب.
۲. دوازدهمین سورۀ قرآن کریم، مکی، دارای ۱۱۱ آیه، احسن القصص.

معنی کلمه یوسف در فرهنگ فارسی

الملک المظفر از ایوبیان یمن میباشد. از سال ۶۱۲ ه.ق.تا ۶۲۶ ه.ق.حکومت کرد .
یا یوسف رخ مشرقی . آفتاب . یایوسف روز . آفتاب . یایوسف زرین رسن . آفتاب . یایوسف نقاب . آفتاب . یایوسف گردون نشین . آفتاب .
میرزا جلال الدین اصفهانی طبع پاکیزه اش یوسف کنعان سخندانی است

معنی کلمه یوسف در فرهنگ اسم ها

اسم: یوسف (پسر) (عبری) (مذهبی و قرآنی) (تلفظ: yuso (e) f) (فارسی: يوسف) (انگلیسی: yusof)
معنی: خواهد افزود، سوره دوازدهم قرآن کریم، نام پیامبر بنی اسرائیل، به معنی «خواهد افزود»، ( اَعلام ) ) سوره ی دوازدهم از قرآن کریم، دارای صد و یازده آیه، ) یوسف: پیامبر بنی اسرائیل، پسر محبوب حضرت یعقوب، که گفته شده است برادرانش او را در چاهی انداختند و او به مصر برده شد و در آنجا او را به غلامی فروختند، زلیخا همسر اربابش عاشق او شد، ولی او این عشق را رد کرد و در نتیجه به زندان افتاد، بعدها وزیر فرعون شد، ) یوسف ابن تاشفین: شاه [، قمری] سلسله ی مرابطون، که مراکش را پایتخت قرار داد، شاه کاستیل را شکست داد و شهر تِلمسان را بنا کرد، ) یوسف ابن عبدالمؤمن: امیر [، میلادی] سلسله ی موحدون در آندلس که به حمایت از ابن رشد پرداخت، ) یوسف شاه: نام دو تن از اتابکان لر بزرگ، یوسف شاه اول: اتابک [، قمری]، یوسف شاه دوم، ملقب به رکن االدین: اتابک [، ) یوسف عادل شاه ( = عادل شاه ) : بنیانگذار [، قمری] سلسله ی عادلشاهیان هند و نخستین فرمانروایی که مذهب شیعه را در هند رواج داد، ) یوسف فلاوی: [حدود، حدود میلادی] مورخ یهودی، که تاریخ جهان را از آغاز تا سال میلادی، همراه با شرح حال خودش نوشت، ( عبری ) به معنی ' خواهد افزود '، ( در اعلام ) پسر یعقوب از انبیای بنی اسرائیل که در آثار ادبی نماد گم گشتگی، زیبایی و جز آنهاست، نام پسر یعقوب ( ع )

معنی کلمه یوسف در دانشنامه عمومی

یوسف (فیلم). یوسف ( انگلیسی: Joseph ) یک تله فیلم در ژانر درام به کارگردانی راجر یانگ است که در سال ۱۹۹۵ منتشر شد. این فیلم روایت زندگی یوسف و محصول مشترک آلمان، ایتالیا و آمریکا است.
• بن کینگزلی
• مارتین لاندو
• لزلی ان وارن
• آلیس کریج
• دومینیک سندا
• وارن کلارک
• مونیکا بلوچی
• استفانو دیونیسی
• والریا کاوالی
• رناتو اسکارپا
• تیموتی بیتسون
• ندیم صوالحه
• گابریل تامسون
• الیور کاتن
• جیمی گلاور

معنی کلمه یوسف در دانشنامه آزاد فارسی

یوسف و برادرانش، اثر چارلز تونین
در عهد عتیق، پسر یازدهم و نورچشمی یعقوب که نابرادری های حسودش او را به یک مصری فروختند. بعدها او در مصر به قدرت رسید و هنگامی که قحط و غلا کنعان را فراگرفت برادران و پدرش به او پناه بردند. دوازدهمین سورۀ قرآن به نام او و یکسره داستان او است (← یوسف،_سوره). نام او ۲۵بار در قرآن ذکر شده است (یوسف، ۱ـ۱۰۱؛ انعام، ۸۴) و در سورۀ یوسف داستان او با نام احسن القصص، نام دیگر سورۀ یوسف، به تفصیل بیان شده است. در قرآن (انعام، ۸۴) به رسالت و پیامبری یوسف اشاره شده و آمده است که خداوند او را علم تعبیر خواب آموخته بود. بنابه روایت، یعقوب دوازده پسر داشت که از مجموع آن ها فقط یوسف و بنیامین از زن محبوب او راحیل بودند. او به یوسف علاقۀ خاصی داشت تا آن جا که برادرانش از شدّت حسد او را در چاهی افکندند و کاروانی او را پیدا کرد و به غلامی به مصر برد و چنین شد که یوسف به خانوادۀ عزیز مصر راه یافت. زلیخا، همسر عزیز مصر، عاشق او شد، اما یوسف در برابر خواستۀ او خویشتن داری کرد و براثر تهمت ناروای او به زندان افتاد. در نهایت پس از اثبات بی گناهی اش آزاد شد و به منصب و درجۀ والایی دست یافت و به رغم ظلمی که برادرانش به او روا داشتند با آن ها به نیکی رفتار کرد و یعقوب، که سال ها رنج فراق او را تحمل کرده و نابینا بود، به دیدن او دوباره بینایی خود را یافت. داستان یوسف، به ویژه رابطۀ او با زلیخا، مضمون شماری از استادانه ترین منظومه های فارسی بوده است. یوسف نامی عبری به معنی «خدا می افزاید» است. تلفظ این نام در برخی از زبان ها عبارت اند از در آلمانی یوزِف، در اسپانیایی خوزه، در انگلیسی جوزف، در فرانسه ژوزف، در روسی یوسیف و در یونانی یوسِفوس.

معنی کلمه یوسف در دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی یُوسُفَ: از پیامبران الهی و فرزند حضرت یعقوب علی نبینا و علیهما السلام
معنی شَغَفَهَا: درون قلبش نفوذ کرده (در عبارت "شغفها حبا "یعنی محبت یوسف تا شغاف قلب زلیخا راه یافته بود و شغاف قلب به معنای غلافی است که محیط به قلب است . )
معنی لَمْ نُمَکِّن: امکانات ندادیم (کلمه مکان به معنای قرارگاه هر چیز است از زمین ، و معنای امکان و تمکین ،قرار دادن در محل است . و چه بسا ، که کلمه مکان و مکانت به استقرارگاه امور معنوی اطلاق میشود ، مثل اینکه میگوئیم فلانی مکانتی در علم دارد ، و یا مکانتی در نزد مردم ...
معنی نُمَکِّنَ: امکانات می دهیم (کلمه مکان به معنای قرارگاه هر چیز است از زمین ، و معنای امکان و تمکین ،قرار دادن در محل است . و چه بسا ، که کلمه مکان و مکانت به استقرارگاه امور معنوی اطلاق میشود ، مثل اینکه میگوئیم فلانی مکانتی در علم دارد ، و یا مکانتی در نزد مردم...
معنی کَیْلٌ: وزن - واحد اندازه گیری وزن - پیمانه (در عبارت" وَنَزْدَادُ کَیْلَ بَعِیرٍ ذَ ٰلِکَ کَیْلٌ یَسِیرٌ"منظور این است که سهمیه وزنی که عزیز مصر یاهمان حضرت یوسف علی نبینا و علیه السلام برای هر نفر تعیین کرده بود یک بار شتر بوده و حال برادران می گویند می رو...
معنی مَکَّنِّا: قدرت و تمکین دادیم- امکانات دادیم (کلمه مکان به معنای قرارگاه هر چیز است از زمین ، و معنای امکان و تمکین ،قرار دادن در محل است . و چه بسا ، که کلمه مکان و مکانت به استقرارگاه امور معنوی اطلاق میشود ، مثل اینکه میگوئیم فلانی مکانتی در علم دارد ، و یا ...
معنی مَّکَّنَّاکُمْ: به شما قدرت و تمکین دادیم - به شما امکانات دادیم (کلمه مکان به معنای قرارگاه هر چیز است از زمین ، و معنای امکان و تمکین ،قرار دادن در محل است . و چه بسا ، که کلمه مکان و مکانت به استقرارگاه امور معنوی اطلاق میشود ، مثل اینکه میگوئیم فلانی مکانتی در ع...
معنی مَّکَّنَّاهُمْ: به آنان قدرت و تمکین دادیم - به آنان امکانات دادیم (کلمه مکان به معنای قرارگاه هر چیز است از زمین ، و معنای امکان و تمکین ،قرار دادن در محل است . و چه بسا ، که کلمه مکان و مکانت به استقرارگاه امور معنوی اطلاق میشود ، مثل اینکه میگوئیم فلانی مکانتی در...
معنی یُمَکِّنَنَّ: قطعاً استوار می سازد - قطعاً استقرار می دهیم (کلمه مکان به معنای قرارگاه هر چیز است از زمین ، و معنای امکان و تمکین ،قرار دادن در محل است . و چه بسا ، که کلمه مکان و مکانت به استقرارگاه امور معنوی اطلاق میشود ، مثل اینکه میگوئیم فلانی مکانتی در علم د...
ریشه کلمه:
یوسف (۲۷ بار)
«علیه السلام». فرزند یعقوب و نواده اسحق و فرزند سوم ابراهیم علیهم السلام می‏باشد نام مبارکش 27 بار در کلام اللَّه ذکر شده است. در حکایت مؤمن آل فرعون آمده که به قوم فرعون چنین گفت: . این آیه صریح در نبوت آن جناب است. و در آیه . خداوند او را از مخلصین خوانده که از خالص شدگان برای خدا بود و شیطان و نفس را در وجود او راهی نبود. ماجرای شگفت‏انگیز او که مجسم کننده جمال انسانیت و خویشتن داری و ایمان آن جناب است به طور تفصیل به عنوان احسن القصص در سوره‏ای به نام آن حضرت ذکر شده و خداوند به شرح حال او بیشتر اعتنا فرموده است. دقت کنید در حالات حضرت یوسف «علیه السلام» چند محل مورد اشتباه گردیده که لازم است بررسی شود. در تفسیر المیزان ج 11 ص 183 از تفسیر در منثور از ابن عباس نقل شده که گفت: یوسف «علیه السلام» سه لغزش داشت و سه اشتباه کرد. 1- خواست با آن زن زنا بکند در نتیجه به زندان افتاد - نگارنده گوید: این اشاره است به آیه . 2- به آن جوان زندانی گفت: «اذْکُرْنی عِنْدَ رَبِّکَ» در پیش پادشاهت مرا یاد کن در نتیجه هفت سال در زندان ماند چون شیطان از یاد او برد و نتوانست او را پیش پادشاه بی تقصیر معرفی کند. 3- یوسف به برادرانش گفت: «اِنَّکُمْ لَسارِقُونَ» شما دزد هستید. حال آنکه دزد نبودند. در المیزان پس از نقل این سخن فرموده: این روایت مخالف صریح کلام خداست که یوسف را برگزیده خود و از مخلصین خوانده و شیطان را به چنین کسانی راهی نیست... در منثور روایاتی بر این منوال نقل کرده... که به هیچ یک از آنها اعتمادی نیست. نگارنده گوید: در آیه . چنانکه در «هم» گفته شد «لَوْلا اَنْ رَأی...» قید جمله «وَ هَمَّ بِها» است یعنی: زن خواست از یوسف کام بگیرد و یوسف هم اگر برهان خدایش را نمی‏دید می‏خواست از او کام بگیرد. به عبارت دیگر: یوسف به حکم غریزه بشری به آن کار راضی می‏شد ولی دیدن برهان خدا که همان ایمان و یقینش باشد مانع از آن بود که چنان فکری را در سر بپروراند. عجبا کجای این جریان لغزش است!!! از طرف دیگر یوسف «علیه السلام» به آن مرد زندانی که می‏دانست نجات یافته و ساقی شاه خواهد شد فرمود: «اذْکُرْنی عِنْدَ رَبِّکَ» در پیش رئیس خود مرا یاد کن و بی گناه بودن مرا به او روشن کن. این توسل به وسائل مادی است کجای این شرک است اگر ما به کسی بگوئیم از ما پیش فلانکس وساطت کن مشرک شده‏ایم بلکه یوسف «علیه السلام» برای استخلاص خویش از راه طبیعی وارد شد و آنگهی خداوند از آن حضرت نقل می‏کند که به آن دو زندانی فرمود: «ءَاَرْبابٌ مِتَفَرِّقُونَ خَیْرٌ أَمِ اللَّهُ الْواحِدُ الْقَّهارُ» و در جریان حیله زن عزیز مصر فرموده: «اِنَّهُ مِنْ عِبادِنَا الْمُخْلَصینَ» چطور شد این بزرگوار که ایمان و توحید و تقوایش مورد تصدیق خداست مشرک شد و خدا را از یاد برد عجبا!! در تفسیر عیاشی سه روایت در این باره نقل شده یکی از آنها روایت یعقوب بن شعیب از امام صادق «علیه السلام» است بدین مضمون: خدا به یوسف فرمود آیا ترا به پدرت محبوب نکردم و در زیبائی به دیگران برتریت ندادم؟ آیا کاروان را به طرف چاه سوق ندادم و تو را رها نکردم؟ آیا حیله زنان را از تو بر طرف ننمودم؟ پس چه چیز وادارت کرد رغبتت را از من برداری و مخلوقی را بخوانی پس به کیفر این سخن هفت سال در زندان بمان. در تفسیر خازن و غیره نقل شده: رسول خدا «صلی اللَّه علیه و آله» فرمود: خدا به یوسف رحمت کند اگر آن کلمه را نمی‏گفت آن مدت را در زندان نمی‏ماند «رَحِمَ اللَّهُ یُوسُفَ لَوْ لاکَلِمَةُ الَّتی قالَها مالَبِثَ فَی السِّجْنِ مالَبِثَ». آنچه در تفسیر عیاشی نقل شده سند ندارد آنچه از تفسیر خازن نقل شد از مردی به نام حسن روایت شده نمی‏توان بر آن استناد نمود وانگهی همه مخالف قرآن مبین اند چنانکه گفته شد. اما اینکه: یوسف به برادرانش نسبت دزدی داد مطلب درستی نیست آیه چنین است «ثُمَّ اَذَّنَّ مُؤَذِّنٌ اَیَّتُهَا الْعیرُ اِنَّکُمْ لَسارِقُونَ» از کجا معلوم که موذن یوسف «علیه السلام» بوده است گرچه طرح نقشه از آن بزرگوار بود ظاهر آن است که چون یوسف سقایه را در بار برادرش گذاشت مأموران دیدند سقایه نیست در نتیجه به کاروان بدبین شدند و یکی از آنها گفت: شما دزدیده‏اید تا بالاخره بعد از گفتگوی آنها، یوسف آمد و شروع به تفتیش بارها کرد. وَالسَّلامُ عَلی مَنِ اتَّبَعَ الْهُدی.
[ویکی فقه] یوسف (ابهام زدایی). یوسف ممکن است در معانی ذیل به کار رفته و یا اسم برای اشخاص ذیل باشد: قرآن• سوره یوسف، دوازدهمین سوره از سوره های قرآن کریم به ترتیب مصحف• حضرت یوسف، فرزند حضرت یعقوب (علیه السلام) و از انبیاء بزرگ الهی اعلام و اشخاص• یوسف بن عبدالقادر اسیر، اَسیر، یوسف بن عبدالقادر بن محمد حسینی ۲۳۰-۳۰۷ق / ۸۱۵- ۸۸۹م ، ادیب ، فقیه ، شاعر و روزنامه نگار لبنانی• یوسف بن علی هذلی بسکری، عالم نحوی نابینا و متکلم و عالم به قرائات شاذّ و مشهور قرآن در قرن پنجم• یوسف بن حسن تفکری، تَفَکُّری، یوسف بن حسن، زاهد و محدّث و فقیه شافعی قرن پنجم• یوسف بن احمد درازی بحرانی، بحرانی، یوسف بن احمد بن ابراهیم درازی بحرانی، فقیه و محدّث اخباری معتدل و متتبّع پر اثرِ قرن دوازدهم• یوسف بن ابراهیم برم، بَرْم، یوسف بن ابراهیم، رهبر جنبش سیاسی ـ دینی خراسان در نیمه دوم سده دوم• یوسف بن عمر ثقفی، حاکم یمن و فرمانروای عراق در اواخر عصر اموی• یوسف بن محمد بیاسی، بیّاسی، یوسف بن محمد بن ابراهیم انصاری اندلسی، مورخ و ادیب قرن هفتم• یوسف بن موسی جمال ملطی، جمال مَلَطی ، یوسف بن موسی ، فقیه و قاضی حنفی قرن هشتم• یوسف بن یحیی قرشی بویطی، بُوَیْطی، ابویعقوب، یوسف بن یحیی قرشی از فقها و محدثان عامه و جانشین شافعی• یوسف زیدان، نویسنده، مورخ و پژوهشگر مصری• یوسف عادلشاه، مؤسس سلسلۀ عادلشاهیان دکن• یوسف مدنی تبریزی ، از علمای معاصر شیعه• یوسف بن یعقوب دمشقی، ابن مجاور، ابوالفتح نجم الدین یوسف بن یعقوب بن محمد بن علی شیبانی دمشقی (۶۰۱- ۶۹۰ ق)، مورخ و جغرافی نگار• یوسف بن ابوساج، از حکمرانان بنی ساج
...
[ویکی شیعه] یوسف (پیامبر). یُوسُف‏ بن یعقوب از پیامبران بنی ا سرائیل بود که مقام نبوت و سلطنت را با هم داشت. جزییات زندگی او در سوره یوسف آمده است. به گزارش قرآن، برادران یوسف، او را در چاه انداختند، اما او پس از چندی از چاه نجات یافت و به عنوان برده به عزیز مصر فروخته شد. یوسف تعبیر خواب می دانست و از همین طریق نزد پادشاه مصر محبوبیت یافت و به سلطنت رسید. ماجرای یوسف و زلیخا از داستان های مشهور قرآنی است. بر اساس آن، زلیخا شیفته زیبایی یوسف شد و برای به دست آوردن او نقشه هایی پی ریزی کرد، اما نتوانست او را با خود کند و در نهایت یوسف به اتهام خیانت به عزیز مصر زندانی شد.
یوسف فرزند یعقوب، نوه اسحاق فرزند دوم ابراهیم (ع) و از پیامبران بنی اسرائیل بوده و نام مادرش راحیل بود، یوسف ۱۱ برادر داشتو از میان آن ها بنیامین برادر پدر و مادری او بود.یوسف از همه برادران جز بنیامین کوچکتر بود.
برخی منابع به حسادت برادران یوسف و داستان به چاه انداختن او اشاره کرده اند که زمانی یوسف خواب سجده یازده ستاره و همچنین ماه و خورشید را برای یعقوب نقل می کند، پدرش به او می گوید خواب خود را برای برادرانت تعریف نکن، زیرا آنها برای تو نقشه خطرناکی می‏ کشند و همچنین به سخنان برادران یوسف درباره او و پدرش یعقوب اشاره کرده اند که می گفتند یوسف و برادرش نزد پدر، از ما محبوب ترند و یعقوب را در گمراهی می دانستند‏ بنابراین نقشه ای برای یوسف کشیدند و پیش پدرشان یعقوب آمدند و از او خواستند تا یوسف را به همراه آنها برای بازی به بیابان بفرستد بعد از اینکه به بیابان رفتند یکی از برادرها گفت او را بکشید یا او را به سرزمین دوردستی ببرید تا توجه پدر، فقط به شما باشد اما برادر دیگر گفت یوسف را نکشید بلکه او را در چاه بیندازید تا قافله‏ ای او را پیدا کند قَالَ قَائلٌ مِّنهُمْ لَا تَقْتُلُواْ یوسُفَ وَ أَلْقُوهُ فیِ غَیبَتِ الْجُبّ‏ِ و در همین حال کاروانی رسید و یوسف را نجات دادند و او را همراه خود به مصر بردند. برادران برگشتند و لباس یوسف را به دروغ خونی کرده بودند و به یعقوب گفتند ما از یوسف غافل شدیم و گرگ او را درید ولی یعقوب سخن آنها را باور نکرد و گفت «هوس شما این کار را برایتان زیبا ساخته است و در برابر آنچه می گویید صبر خواهم کرد». بر اساس گزارش قرآن کریم یعقوب از شدت فراق و گریه بر یوسف نابینا شد.

معنی کلمه یوسف در ویکی واژه

اسمی برای پسر‌ها

جملاتی از کاربرد کلمه یوسف

جهان به چشم زلیخا سیه چو نیل آمد به نزد یوسف خود چون برود نیل آمد
هرون حیا شعیب شرافت خلیل خوی یوسف لقا کلیم کرامت مسیح دم
مصر جامع شد ایندم آن ده و من یوسف مصر کبریا گشتم
چو یوسف هیچ دل محکم ندارد زلیخا نیز این دل هم ندارد
میر یوسف عضد دولت شیریست دلیر که همه شیران باشند بر او روباه
چند زلیخا تو زنی لاف عشق نیست زیوسف سر پرسیدنت
در کوی کسی عشق فکنده‌ست به چاهم کز هر طرفش یوسفی افتاده به چاهی است
اگر درچاهم و موی تو بر ماه بسم مویت رسن ای یوسف چاه
در خانواده‌ای سرشناس در دمشق زاده شد که یکی از اجدادنشان، مجاور مکه بود؛ از این رو ابوالفتح یوسف به «ابن مجاور» شهرت یافت. خانوادهٔ او را ایرانی‌اصل از شیراز بیان کرده‌اند. در نزدیکی درگاه مسجد جامع اموی، مدرسه‌ای برای آموزش کودکان برپا کرد.به تدریس نحو و ادبیات پرداخت. صلاح‌الدین ایوبی فرزندش عثمان را برای آموزش نزد او فرستاد؛ سپس ابن مجاور به وزیری خود برگزید. او تا پایان درگذشت ملک عزیز، عثمان در این سِمت ماند. ابن مجاور در ۶۰۱ق در دمشق درگذشت.
نریزد رنگ یوسف طلعتان چون از تماشایت؟ که بوی پیرهن را سینه چاک از بوی خودداری
چو یوسف را خدا داد این بلندی به قدر این بلندی ارجمندی
الناصر یوسف (عربی: الناصر يوسف؛ ۱۲۲۸ – ۱۲۶۰)، آخرین امیر ایوبی دمشق بود که از سال ۱۲۵۰ تا زمان تصرف این شهر به دست ممالیک بر این شهر حکم می‌راند.