گیو
معنی کلمه گیو در لغت نامه دهخدا

گیو

معنی کلمه گیو در لغت نامه دهخدا

گیو. [ گ َ ] ( نف ) به معنی گویا باشد که سخن کننده است. ( برهان قاطع ). ظاهراً این معنی را از کلمه گیومرت استخراج کرده اند و درست نیست. ( حاشیه برهان قاطع چ معین ). || زبان را نیز گویند که به عربی لسان خوانند. ( برهان قاطع ). ظاهراً لهجه ای است در گویا. ( حاشیه برهان قاطع چ معین ). || ( ق ) به معنی ظاهراً و غالباً آید. ( برهان قاطع ) ( انجمن آرا ) ( ناظم الاطباء ). رجوع به گو و گویا شود.
گیو. [ وْ ] ( اِخ ) یکی ازپهلوانان داستانی ایران و پسر گودرز و داماد رستم جهان پهلوان است و هموست که کیخسرو پسر سیاوش نوه کیکاوس و افراسیاب را بعد از هفت سال جستجو با مادرش فرنگیس از ترکستان به ایران آورد. ( از برهان قاطع ) ( ازغیاث اللغات ). سرگذشت گیو در قسمت مهم داستان شاهنامه آمده است. برای اطلاع از اعمال و افعال او به شاهنامه فردوسی باید رجوع کرد. اما چنانکه از مآخذ تاریخی برمی آید گودرز پسر گیو است اما در شاهنامه گیو پهلوان پسر گودرز دانسته شده و عین این حالت در متون پهلوی نیز وجود دارد و معلوم نیست معکوس کردن قضیه ازکجا نشأت کرده است ، به هرحال بنا بروایت فردوسی درعهد کیان پس از خاندان سام نیرم ، خاندان گودرز گشوادگان ، اهمیت بسیار دارد. مؤسس این خاندان پهلوانی ، گشواد زرین کلاه ، از پهلوانان عهد فریدون بود و پسر اوگودرز پهلوان بزرگ و مدبر عهد کاوس و کیخسرو است که هفتاد و هشت پسر و نبیره داشت. پهلوانترین فرد خاندان او گیو بوده است و این گیو که پس از رستم هماورد نداشت ، بانوگشسب سوار، دختر رستم را به زنی گرفته بود. نام گیو در متون پهلوی ویو و گیو ( هر دو با یاءمجهول ) ضبط شده و او پسر گودرز و از جمله جاویدانان است. این اسم در طبری «یی » ضبط شده و این شکل محققاً از ویو پدید آمده است. اما همین نام را در کتیبه ٔاشکانی بیستون به صورت معمول در پهلوی و فارسی یعنی گیو با یاء مجهول می بینیم و در اینجا گیو پدر گودرزاست نه پسر او. استاد کریستن سن معتقد است که چون نام اغلب جاویدانان از فهرست مفصل اسامی یشت سیزدهم ( فروردین یشت ) استخراج شده است ناگزیر باید نام گیو را هم در همین یشت جست و از این روی نام گئونی پسر وهونمه باید همان گیو یا ویو باشد. اما نویسنده بندهشن تحت تأثیر آثار اسلامی گیو جاویدان را با گیو پهلوان اشتباه کرده است. گیو بنا به روایات فردوسی نیز با کیخسرو و فریبرز و طوس ناپدید شد. بدین معنی که چون کیخسرو دست از جهان شست و سفر آخرت گرفت ، فریبرز وطوس و گیو نیز به کیفیتی که در پایان داستان کیخسروو مقدمه داستان لهراسب در شاهنامه فردوسی می بینیم با او رفتند و دیگر بازنگشتند و از اینجا چنین برمی آید که داستان گیو پهلوان در روایات ملی نیز با داستان گئونی مذکور در فروردین یشت آمیخته شده است. ظاهراً گودرز و گیو و بیژن از پادشاهان و بزرگان اشکانی بوده اند و بتدریج در روایات ملی ایران راه یافته و درشمار پهلوانان درآمده اند. نام گودرز و پسرش گیو، برگوترزس و پدرش گئو در مآخذ رومی که هردو از اشکانیانند قابل تطبیق است. ( از حماسه سرایی در ایران تألیف دکتر صفا چ 1 و 2 ص 535، 541 به بعد ) :

معنی کلمه گیو در فرهنگ فارسی

دهی است از دهستان حومه بخش دستجرد شهرستان قم واقع در یک کیلومتری خاور دستجرد کوهستانی و سردسیر دارای ۱۲۴۹ تن سکنه محصول غله پنبه و خشکبار .
دهی است از دهستان عربخانه بخش شوسف شهرستان بیرجند واقع در ۱۳۱ هزار گزی شمال باختری شوسف و سر راه مالرو عمومی شوسف محلی جلگه و هوای آن گرمسیر ٠ آب آن از قنات تامین میشود و محصول آن : غلات و پنبه است شغل اهالی زراعت است ٠

معنی کلمه گیو در فرهنگ اسم ها

اسم: گیو (پسر) (فارسی) (تاریخی و کهن) (تلفظ: giv) (فارسی: گيو) (انگلیسی: giv)
معنی: یکی از پهلوانان داستانی ایرانی پسر گودرز، داماد رستم و پدر بیژن است، داماد رستم و پدر بیژن، برای آوردن کیخسرو به توران رفت، در پایان کار کیخسرو از جمله ی همراهان او بود، که در برف ناپدید شدند، از شخصیتهای شاهنامه، نام پسر گودرز و از پهلوانان بزرگ ایرانی در زمان کیکاووس پادشاه کیانی

معنی کلمه گیو در دانشنامه عمومی

گیو (خوسف). روستای گیو ، روستایی است از توابع بخش جلگه ماژان شهرستان خوسف، واقع در استان خراسان جنوبی که بر اساس سرشماری سال ۱۳۸۵ مرکز آمار ایران، جمعیت آن بالغ بر ۳۱۹ نفر بوده است. مردم این روستا کشاورز و دامدار می باشند که قسمت زیادی از کشاورزی اینجا زیر نظر بنیاد مستضعفان و جانبازان اداره می شود.
گیو (دوچرخه). گیو دوچرخه که با نام تخصصی انگلیسی CONES شناخته می شود عمل نگاه داشتن بلبرینگ های داخل توپی چرخ عقب و جلو دوچرخه را انجام می دهد. گیو ها از بخش های مهم توپی دوچرخه هستند که نیاز به بررسی و سرویس فصلی دارند چرا که بلبرینگ ها در داخل توپی دوچرخه حرکت کرده و احتمال آسیب دیدن و یا به اصطلاح کچلی روی آنها بسیار زیاد است. گیو های داخل توپی در کیفیت های متفاوت تولید می شوند. و همچنین با توجه به رده توپی دوچرخه در چندین استاندارد ارائه میشوند.

معنی کلمه گیو در دانشنامه آزاد فارسی

گئو
رجوع شود به:گوش ، ایزد

جملاتی از کاربرد کلمه گیو

چنین گفت با گیو پس باج خواه که آب روان را چه چاکر چه شاه
آیگاباتس (به ارمنی: Այգաբաց) یک روستا در ارمنستان است که در استان شیراک واقع شده‌است. آیگاباتس در ۱۰ کیلومتری جنوب شرق گیومری، مرکز استان شیراک واقع شده‌است.
شنیده‌ام که به دستار گیوه می‌گفت (تو آفتاب بلندی و من چنین پستم)
بقعه امام‌زاده عسکر واقع در جنوب شرقی منطقه روتلخی در روستایی به همین نام و در فاصله کمی از روستای برزیان از طایفه «گیوه‌چرمی»، واقع است. نسب این امام‌زاده به علی بن الحسین زین‌العابدین می‌رسد.
فروتر از او گیوهٔ رزم زن به هر کار پیروز و لشکر شکن
به نزدیک گیو آمد آنگه پسر که ای نامبردار فرخ پدر
استپان ساپاه-گیولیان دز ۲۸ آرویل ۱۹۲۸ در نیوجرسی درگذشت.
همان بیژن گیو و رهام را سواران جنگی و خودکام را
استان هامگیونگ جنوبی ۱۸٬۹۷۰ کیلومترمربع مساحت و ۳٬۰۶۶٬۰۱۳ نفر جمعیت دارد.
جورج مکدیسی، استاد شرق‌شناسی، این نظریه را مطرح کرد که «اجازه» خاستگاه مدرک دانشگاهی و همچنین دکترا است. استاد زبان عربی، آلفرد گیوم؛ پروفسور جامعه‌شناسی، سید فرید العطاس پروفسور مطالعات خاورمیانه، دوین جی. استوارت موافق هستند که شباهت‌هایی بین اجازه و مدرک دانشگاهی وجود دارد.
قبا و گیوه و دستار اصلست بجز مسواک فرع اینجا نیابی
و نیز از پی گیو اگر بر سرم هوا بارد آتش بدو ننگرم
چنان بد که بشنید آواز گیو سپهبد سرافراز پیران نیو
چو آمد برش گیو بردش نماز بدو گفت کای نامور سرفراز
ورا دیده بودند گردان نیو چو طوس سرافراز و رهام و گیو