گوینده

معنی کلمه گوینده در لغت نامه دهخدا

گوینده. [ ی َ دَ / دِ ] ( نف ) نعت فاعلی از گفتن. سخنگوی. ( برهان ). قائل. ( منتهی الارب ) ( برهان ). کسی که سخن گوید. که تکلم کند. که ادای سخن کند :
ز گوینده بپذیر به دین اوی
بیاموز از او راه و آیین اوی.دقیقی.بدیشان چنین گفت کایمن شوید
ز گوینده گفتار من بشنوید.فردوسی.چنین داد پاسخ بدو مرد پیر
که ای شاه گوینده و یادگیر.فردوسی.خواهنده همیشه ترا دعاگوی
گوینده همه ساله آفرین خوان.فرخی.اول اردیبهشت ماه جلالی
بلبل گوینده بر منابر قضبان.سعدی. || شاعر. ناظم. سخن سرا:
سخن گوهر شد و گوینده غواص
بسختی در کف آید گوهر خاص.نظامی.چنین گوینده ای در گوشه تا کی
سخندانی چنین بی توشه تا کی.نظامی. || قصه گوی. قصه خوان. سخن پرداز. نصیحت گو :
ز گویندگانی که شان نیست جفت
بخوشی چنین داستان کس نگفت.اسدی.چو درخورد گوینده ناید جواب
سخن یاوه کردن نباشد صواب.نظامی ( شرفنامه ص 39 ). || قوال. خواننده. سراینده :
همین پنج بیتم خوش آمد به گوش
که میگفت گوینده ای خوب دوش.سعدی. || زبان آور. خوش بیان. نَطّاق. که سخن نیز تواند گفت. خطیب :
چو آن نامه بنوشت نزدیک شاه
گزین کرد گوینده ای زان سپاه.فردوسی. || زبان که به عربی لسان گویند. ( برهان ). کنایه از زبان است. ( انجمن آرا ) ( فرهنگ شعوری ) :
اگر شاه فرمان دهد بنده را
که بگشایم از بند گوینده را.فردوسی. || مطرب که نقش و صوت بسیار به خاطر داشته باشد.( از برهان ) ( از ناظم الاطباء ). مطرب و سرودگو. ( بهارعجم ) ( آنندراج ) ( انجمن آرا ). خنیاگر. خواننده :
برفتی خوش آواز گوینده ای
خردمند ودرویش و جوینده ای.فردوسی.شبی و شمعی و گوینده ای و زیبایی
ندارم از همه عالم جز این تمنایی.سعدی.شکستند چنگ و گسستند رود
به در کرده گوینده از سر سرود.سعدی. || خوش آهنگ و موزون آهنگ. نیک آوا. دارای آوای خوش :
نوآیین مطربان داریم و بربطهای گوینده
مساعد ساقیان داریم و ساعدهای چون فله.

معنی کلمه گوینده در فرهنگ معین

(یَ دِ ) (اِفا. ) ۱ - سخنگو. ۲ - آن که شغلش در رادیو و تلویزیون گویندگی است .

معنی کلمه گوینده در فرهنگ عمید

۱. کسی که سخن می گوید.
۲. آنکه در تلوزیون یا رادیو متنی را می خواند.

معنی کلمه گوینده در فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - آنکه گوید سخنگوی : پس اگر گوینده ای گوید .... ۲ - شاعر ناظم : سخن گوهر شد و گوینده غواص بسختی در کف آید گوهر خاص . ( نظامی ) توضیح شاعر از خود بدین کلمه تعبیز آورد : چنین دید گوینده یک شب بخواب که یک جام می داشتی چون گلاب ... ۳ - خواننده سراینده : اول اردیبهشت ماه جلالی بلبل گوینده بر منابر قضبان . ( گلستان ) ۴ - خوش آهنگ موزون : نو آیین مطربان داریم و بربطهای گوینده مساعد ساقیان داریم و ساعد های چون فله . ( منوچهری ) ۵ - زبان آور تطاق : چو آن نامه بنوشت نزدیک شاه گزین کرد گوینده ای زان سپاه . ۶ - قصه گوی : ز گویندگانی کشان نیست جفت بخوشی چنین داستان کس نگفت . ۷ - ( اسم ) زبان لسان : اگر شاه فرمان دهد بنده را که بگشایم از بند گوینده را ... ۸ - انسان حیوان ناطق : بدین گونه از چرم پویندگان بپوشید بالای گویندگان .

جملاتی از کاربرد کلمه گوینده

در پایان می‌توان گفت معنی آرتمیس در پارسی کهن (گوینده راستی) یا (بانویی درست گفتار و درست کردار) است.
از ابهامات دیگر فیلم اعترافات جلالی این است که در آن صرفاً گوینده است که نام موساد را به زبان می‌آورد و خود آقای جلالی می‌گوید با افرادی که گمان می‌کرده سرویس امنیتی اتحادیه اروپا هستند در ارتباط بوده‌است.
چو بشنید خسرو که فرعان گریخت بگوینده بر خشم فرعان بریخت
المیرا شریفی مقدم (زادهٔ ۱۸ خرداد ۱۳۶۰) گوینده اخبار و مجری اهل ایران است که در شبکهٔ خبر و شبکهٔ دو فعالیت می‌کند.
ورا خواندی هر زمان اردشیر که گوینده مردی بد و یادگیر
بشد تیز تا گلشن شادگان که با جای گوینده آزادگان
زیر آسمان شهر به کارگردانی مهران غفوریان (گوینده تیتراژ)
گوینده نکته بلی ئیم جوینده دولت بلائیم
از اطایب شده گویندهٔ مدحت دلشاد وز مصایب شده جویندهٔ قدحت غم خور
و سیم گروه از خلق آنند که گویند: هیولی محدث است، و لکن صورت عالم قدیم است، و این گروه حشویان لقب امت‌اند که همی گویند مسلمانیم، و سواد اعظم ماییم. قول این گروه آنست‌اندر آفرینش عالم که گویند: صورت عالم‌اندر ذات خدای ازلی بود. و گویند قرآن قدیم است و همیشه بوده است، و ذات خدای همیشه گوینده بودو گفتارش همیشه بود.و گویند: اگر وقتی بود که خدای گفته بود و باز وقتی دیگر بگفت، ازین سخن بر خدای حدث لازم آید. و گویند که خدای‌اندر ازل دانست که چنین عالم خواهد آفریدن، آنگاه بیافرید چنانک دانسته بود. ولکن گویند هیولی را ابداع کرد و زینتی بهشتی آوردش.
همان چو ز گوینده بشنید مست خروشان ازانجای برپای جست
عارف گوینده بگو تا که دعای تو کنم چونکه خوش و مست شوم هر سحری وقت دعا
شب ز شیون بلبل گوینده را آتش زدم در دهان غنچه شکّر خنده را آتش زدم
ای همه فاضلان بنظم و بنثر مدحت مجلس تو گوینده
پیمان اسدیان (زادهٔ ۱۷ تیر ۱۳۵۷، تهران) گوینده خبر و مجری تلویزیون ایرانی است. او دارای مدرک کارشناسی مدیریت بازرگانی از دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران جنوب و کارشناسی ارشد مدیریت رسانه‌های ورزشی از دانشگاه پیام نور واحد البرز است. وی در سال ۱۳۸۱ در نخستین جشنواره خبر و برنامه‌های سیاسی به عنوان بهترین گوینده اخبار تخصصی تلویزیون انتخاب شد.[نیازمند منبع]