گلاله

معنی کلمه گلاله در لغت نامه دهخدا

گلاله. [ گ ُ ل َ / ل ِ ] ( اِ ) کاکل مجعد و پیچیده.( آنندراج ). موی مجعد و پیچیده. ( غیاث ) :
ظلمتی گشته از نواله نور
لاله ای رسته از گلاله حور.نظامی ( هفت پیکر ص 1328 ).سر نهادم خمار می در سر
بر گل خشک با گلاله تر.نظامی ( هفت پیکر ص 167 ).گلاله شبه گون را قرین لاله مکن
دلم فریفته زآن لاله و گلاله مکن.عثمان مختاری ( از آنندراج ).هر سال رنگ عارض و بوی گلاله ست
بیچاره غنچه را دل بازار بشکند.کمال الدین اسماعیل ( از جهانگیری ).خون مرا خورد زآن نهفته تبسم
هوش مرا برد زآن شکسته گلاله
رویش در حلقه های زلف کجش بین
راست بزیر زره چو سرخ غلاله.( مؤلف آنندراج ).اگر گلاله مشکین ز رخ براندازی
کنند در قَدَمت عاشقان سراندازی.؟ ( از آنندراج ).بت دیلم مه مشکین گلاله
بمشک چین گرفته روی لاله.؟ ( از آنندراج ). || زلف برادر کاکل هم هست. ( برهان ). کلاله ، غلاله ، طبری «گلالک ». قیاس کنید با کردی گولاک ( دسته مو )، گول ( زلف زنان ، دسته مو ) ایضاً. ( حاشیه برهان قاطع چ معین ). زلف. ( فرهنگ رشیدی ) ( آنندراج ). || پیراهن که بعربی قمیص خوانند. ( برهان ) ( آنندراج ) ( جهانگیری ). رشیدی گوید: «در فرهنگ جهانگیری بمعنی پیراهن نیز آورده ، لیکن اصح بدین معنی ( به کسر غین معجمه ) است و عربی است. ( فرهنگ رشیدی ). در عربی «غلاله » ککتابه ( به کسر اول ) بالشچه ای که زنان بر سرین بندند تا کلان نماید. و میخ که هر دو سر حلقه را فراهم آرد و شاماکچه که زیر جامه و زره پوشند. ( منتهی الارب ). اما جهانگیری این بیت رفیعالدین لنبانی را شاهد آورده است :
اگر گلاله او از حریر و گل دوزند
شود ز نازکی آزرده توده سمنش.
احتمال میرود که «غلاله » بدین معنی لغتی در گلاله و فارسی بود داخل عربی شده ، چنانکه بمعنی دوم نیز غلاله و گلاله هر دو در فارسی آمده است. ( حاشیه برهان قاطع چ معین ). || گلاله ٔتسبیح ؛ منگوله تسبیح :
صدپارگی دل نشود پیش کس عیان
تسبیح سان بسر [ بنهم ] تا گلاله را.علی قلی بیگ ( از آنندراج ).دلی که واله درد است دوش چون تسبیح
بسر ز دود جگر تا سحر گلاله گرفت.علی قلی بیگ ( آنندراج ).

معنی کلمه گلاله در فرهنگ معین

(گُ لَ یا لِ ) (اِ. ) = کلاله . غلاله : ۱ - کاکل مجعد، موی پیچیده . ۲ - زلف (به طور اعم ).
( ~ . ) [ معر. ] (اِ. ) ۱ - بالشچه ای که زنان بر سرین بندند تا کلان نماید. ۲ - شاماکچه که زیر جامه و زره پوشند. ۳ - پیراهن ، قمیص .

معنی کلمه گلاله در فرهنگ عمید

= کُلاله

معنی کلمه گلاله در فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - بالشچه ای که زنان بر سرین بندند تا کلان نماید . ۲ - شاما کچه که زیر جامه و زره پوشند . ۳ - پیراهن قمیص : اگر گلال. او از حریر و گل دوزند شود زنازکی آزرده تود. سمنش . ( رفیع لنبانی )
کاکل مجعد و پیچیده .

معنی کلمه گلاله در فرهنگ اسم ها

اسم: گلاله (دختر) (فارسی، عربی) (تلفظ: golāle) (فارسی: گلاله) (انگلیسی: golale)
معنی: موی مجعد و پیچیده، کلاله، ( = کلاله )، مو و کاکل مجعد و پیچیده، نوعی پیراهن، قمیص، نوعی پیراهن که در عربی قمیص است کُلاله، کاکل مجعد، موی پیچیده

معنی کلمه گلاله در ویکی واژه

بالشچه‌ای که زنان بر سرین بندند تا کلان نماید.
شاماکچه که زیر جامه و زره پوشند.
پیراهن، قمی
کلاله. غلاله:
کاکل مجعد، موی پیچیده.
زلف (به طور اعم)

جملاتی از کاربرد کلمه گلاله

جانا بیا که بی تو جهان جمله واله شد بس دل ز داغ نرگس مستت گلاله شد
گشت جهان کودکی دوازده ساله از سمنش روی وز بنفشه گلاله
عقیقست یا لب شیرین عذارست یا گل و نسرین جمالست یا مه و پروین گلاله ست یا شب تاری
باغ ارچه گل و گلاله دار است از عکس رخت نواله خوار است
خطّ کله برشکن گلاله برافشان بند قبا برگشای و جام طرب گیر
با گل روی تو گو گلاله ی خودروی مروی
سر نهادم خمار می در سر بر گل خشک با گلاله تر
پیش بناگوش او ز طره سیه پوش برگ گل و لاله در گلاله نهفته
یا عَنبره که آوردنْ از راهْ ریتنْ یا تقلیدْ به ماه کرده، گلاله بیتنْ
امیر گنه: عاشقمهْ گلاله خویشی خو بَکردهْ مه دْ چشْ به نوش و نیشی