گشته

معنی کلمه گشته در لغت نامه دهخدا

گشته. [ گ َ ت َ / ت ِ ] ( اِ ) ساگ سرخ. ( الفاظ الادویه ). || سرگین. ( الفاظ الادویه ). || محکم. ( شعوری ج 2 ورق 306 ). شعوری شاهدی نیز آورده است که با معنی مناسب نیست.
گشته.[ گ َ ت َ / ت ِ ] ( ن مف ) گردیده. ( برهان ) ( آنندراج ):
جهاندیده ای دیدم از شهر بلخ
ز هر گونه ای گشته بر سرش چرخ.ابوشکور.سپهبد چو گفتار ایشان شنید
دل لشکر از تاجور گشته دید.فردوسی. || متغیر. تغیریافته از جهت بوی یا رنگ. || کاج و لوچ و احول. ( برهان ) ( آنندراج ). || شده :
موی سپید و روی سیاه و رخ به چین
بر زینت صدف شده و گشته کاینه.شهید.زین سمج تنگ چشمم چون چشم اکمه است
زین بام گشته پشتم چون پشت پارسا.مسعودسعد ( دیوان چ رشیدیاسمی ص 1 ).با ترکیبات بر و سر آید و معانی مختلف دهد:
- بخت برگشته ؛ بدبخت. برگشته طالع :
الا تا نخواهی بلا بر حسود
که آن بخت برگشته خود در بلاست.سعدی ( گلستان ).- برگشته بخت ؛ بدبخت :
چو بشنید خسرو بپیچید سخت
بر آن خوبرویان برگشته بخت.فردوسی.- دونیم گشته ؛ پاره شده. به دو قسمت شده :
دل دشمنان گشته از وی دونیم
دل دوستان پر ز امید و بیم.فردوسی.- سرگشته ؛ حیران. متحیر.سرگردان :
که سرگشته دون یزدان پرست
هنوزش سر از خم بتخانه مست.سعدی ( بوستان ).نگه کرد موری در آن غله دید
که سرگشته هر گوشه ای میدوید.سعدی ( بوستان ).جهاندیده را هم بدرّند پوست
که سرگشته بخت برگشته اوست.سعدی ( بوستان ).- فرتوت گشته ؛ پیرشده :
گیتی فرتوت گشته پشت دژم روی
بنگر تا چون بدیع گشت و مجدد.منوچهری.- گم گشته ؛ مفقود :
نشان یوسف گم گشته میدهد یعقوب.سعدی.یوسف گم گشته بازآید به کنعان غم مخور
کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور.حافظ ( دیوان چ قزوینی ص 172 ).
گشته. [ گ َ ت َ / ت ِ ] ( اِ ) نام خطی است مربوط به قبل از اسلام و گویند آن بیست وهشت حرف است که بدان عهود و مواثیق و اقطاعات می نوشتند و نقش مهرهای شاهنشاهان پارس و طراز جامه و فرش و سکه دینار و درهم بدین خط بود . ( سبک شناسی بهار ج 1 ص 77 ). رجوع به گستج و گشتج و گشتک و پهلوی شود.

معنی کلمه گشته در فرهنگ معین

(گَ تِ ) (ص مف . ) ۱ - گردیده . ۲ - تغییر یافته ، عوض شده . ۳ - گردش کرده ، سیر کرده . گشتی (گَ ) (اِ. ) پاسبان شب ، پلیس .

معنی کلمه گشته در فرهنگ عمید

۱. گردیده.
۲. پیچیده.
۳. تغییرپیداکرده.

معنی کلمه گشته در فرهنگ فارسی

خطی که در عهد ساسانیان متداول بود . گویند بیست و هشت حرف داشته و بدین حرف عهود و مواثیق و اقطاعات را می نوشتند و نقش شاهنشاهان پارس و طراز جامه و فرش و سکه دینار و درهم را بدین خط بود . ثبت کنندگان علوم نجوم طب و فلسفه را [ گشتک دفتران ] میخواندند .
( اسم ) ۱ - شده گردیده . ۲ - گردش کرده سیر کرده . ۳ - چرخیده دور زده . ۴ - مراجعت کرده. ۵ - تغیر یافته تبدل یافته . ۶ - معکوس شده . ۷ - تفحص کرده . ۸ - جنگ کرده ۹ - انتقال یافته رسیده. ۱٠ - زایل شده غروب کرده . ۱۱ - لوچ احول . ۱۲ - سرگشته حیران . ۱۳ - بخت برگشته بدبخت . ۱۴ - گم گشته مفقود . ۱۵ - پیر شده . ۱۶ - خطی در عهد ساسانی . ۱۷ - مرکبی از عطریات غالی. مثلث .
گرسنه

معنی کلمه گشته در ویکی واژه

گردیده.
تغییر یافته، عوض شده.
گردش کرده، سیر کرده. گشتی (گَ)
پاسبان شب، پلیس.

جملاتی از کاربرد کلمه گشته

خبر آدم سرگشته برضوان برسان قصه بلبل شوریده بگلزار بگو
در ۱۵ آبان ۱۳۸۹ پدر افشین قطبی برای تماشای بازی ایران و نیجریه به ایران بازگشت. اما خبرآنلاین نام او را «عبدالرضا قطبی» - و نه محمد یا محمدعلی- اعلام کرد و نوشت که او پس از سال‌ها دوری از ایران و زندگی در لس‌آنجلس به ایران بازگشته و اصلیت نی ریزی دارد.
ارزش‌ها در میلیون دلار آمریکا ارائه گشته‌اند و مرتب‌سازی بر پایه آمار بانک جهانی انجام گرفته‌است.
به بوئی گشته عمری قانع از گل سراسیمه بگرد خار گشتم
یاد نمی­آورد از من و از حالِ من دوست مبادا چنین گشته فراموشِ دوست
واعظ این گنج قناعت که تو را گشته نصیب خلقت از بهر چه بی برگ و نوا میداند؟!
ذات او گشته مستدیر از نفس جنبش او اثرپذیر از نفس
قوّتی باشد قوی و نام او گشته جاری در همه اجسام، او
چرخی بینی بخاک مطلع جانهای پاک گشته در آن تابناک مهر و مه و مشتری
برخی معتقدند که بیشتر اعضای این قبیله پس از سال‌های ۱۹۹۰ از عراق به عربستان بازگشته‌اند.
ایران از سال ۱۹۹۸ رسماً به عضویت المپیاد جهانی درآمده و از سال ۱۹۹۹ تا سال ۲۰۰۷ تحت سرپرستی دکتر محمد کرام الدینی، و از آن پس به سرپرستی دکتر سامان حسینخانی به‌طور منظم در این رقابت‌ها شرکت کرده و هر بار با کسب تعدادی مدال به کشور بازگشته‌است. فهرست مدال‌ها در صفحهٔ المپیاد زیست‌شناسی ایران وجود دارد.
طالب زر گشته جمله پیر و خام لیک قلب از زر نداند چشم عام
اشگ فشان شعله‌زنان همچو شمع بر سر او گشته چو پروانه جمع
عیسی(ع) گفت: ای فلان، کدام ابتلا را مبتلا نگشته ای؟ گفت: ای روح الله من از آن کس که چون من معرفت به خدا ندارد، بهترم. عیسی گفت: درست گفتی، دست خود به من ده.