گاو
معنی کلمه گاو در لغت نامه دهخدا

گاو

معنی کلمه گاو در لغت نامه دهخدا

گاو. ( اِ ) از پیمانه ها معادل دوپرثنها ( پرسنگ ). ( ایران باستان ص 1498 ).
گاو. ( اِ ) ایرانی باستان : گاو ، پهلوی : گاو ، کردی : گا . افغانی : گوا . اُسِّتی : یگ ، قوگ ( گاو ماده ). بلوچی : گک گکس ( گاو، گاو ماده ، گاو نر ). وخی : گیو ، گو . سریکلی : ژَئو .شغنی : ژائو . سنگلچی و منجی. گائو. یغنوبی ، گوا . ( اساس اشتقاق اللغة ص 888 ) ( حاشیه برهان قاطع چ معین ). جانوری است از خانواده ٔتهی شاخان از راسته نشخوارکنندگان ، که در آرواره بالا فاقد دندانهای پیشین است و دندان نیش نیز ندارد. در هر آرواره دارای 6 آسیاست شاخ گاو دائمی است : اجله ؛ گاو بی شاخ ، گاو کوهی. ( منتهی الارب ). ارخی ؛ گاو نرجوان. ( منتهی الارب ). اَطوم ؛ گاو. عین ؛ گاو وحشی. اعین ؛ گاو دشتی نر. ثور اغصن ؛ گاوی که در دنب او سپیدی باشد. ام خَنور ( خِنور )؛ گاو. بقر؛ گاو نر. بقرة؛ گاو ماده. بقرة تبعی ؛ ماده گاو گشن خواه. تلوع ؛ سر برآوردن گاو از جای باش خود. ثور؛ گاو نر. ثوره ؛ گاو ماده. جلمد؛ گاو. جوار؛ بانگ گاو. جوارالکنس ؛ گاوان وحشی. خزومه ؛ ماده گاو یا ماده گاو کلانسال خردقامت. جندع ؛گاو دوساله. خنتة؛ گاو کلانسال سطبر. خُنس ؛ گاو. ذب ؛گاو دشتی. رمّاثة؛ ماده گاو وحشی. رکس ؛ گاوی که در مرکز خرمن بندند. سن ؛ گاو دشتی. سنّم. ماده گاو. شاة؛گاو وحشی و گاو نر وحشی. مشیب ؛ گاو دشتی و گاو جوان. طائف ؛ گاو نر که نزدیک طرف خرمن باشد. طاحن ؛ گاو که در مرکز خرمن بندند وقت کوفتن خرمن. طُغّ طغیا؛ گاو نر. عُنقود؛ گاونر. عجوز. گاونر؛ گاو ماده. عینا؛ گاو ماده وحشی. عین ؛ گاو ماده وحشی. عوان ؛ گاو ماده که بعد شکم نخستین بچه آورد. علجوم ؛ گاو نر کهنسال. علهب ؛ گاو وحشی. عوهق ؛ گاو نر سیاه. غضب ؛ گاو نر. غیطلة؛ ماده گاو شیردار. ( منتهی الارب ). فروض ؛ گاو پیر. ( تاج المصادر بیهقی ). قناة؛ گاو یا گاو کشت. فرضت البقرة؛ کلانسال گردید گاو. فارض ؛ گاو پیر. ( دهار ). قرهب ؛ گاو کلانسال یا گاو کلانسال سطبر و شگرف اندام. لای ؛ گاو نر دشتی. مُهملج ؛ گاوخوار و منقاد. مُعین ؛ گاونر سیاه ما بین پیشانی و گشن گاو که به ترکی بوقا نامندش و گشنی از گاو. نعاج الرمل ؛ گاو. ( تاج العروس ).ناشظ؛ گاو نر دشتی که از جایی بجایی رود. نِمش ، نَمش ؛ خجکهای سپید و سیاه یا نقطه های پوست گاو. نشم ؛ گاو که در آن خجکهای سپید و سیاه باشد. نخة و نُخة؛ گاو کار کشت. هبرج ؛ گاو نر. هادی ؛ گاوی که در مرکز خرمن بندند او را وقت خرمن کوبی. هنبر؛ گاو نر. ( منتهی الارب ). ابوالذیال ، ابومزاحم ، ابوذرعه ، ابوعجل ، ابوفرقد . ( المرصع ) :

معنی کلمه گاو در فرهنگ معین

(اِ. ) ۱ - از حیوانات اهلی علفخوار. ۲ - نام دومین برج از برج های منطقه البروج که خورشید در اردیبهشت ماه در این برج دیده می شود، ثور. ، ~ ِ پیشانی سفید کنایه از آدم خیلی معروف . ، ~ بی شاخ و دم کنایه از: آدم درشت هیکل و بی فرهنگ ، شخص ابله . ،~ کسی زای

معنی کلمه گاو در فرهنگ عمید

۱. (زیست شناسی ) پستاندار نشخوارکنندۀ اهلی با پیشانی پهن و شاخ های خالی که از شیر، گوشت و پوست آن استفاده می شود، سهر.
۲. [مجاز] احمق.
۳. [قدیمی، مجاز] مرد دلیر و تنومند: کردم روان و دل را بر جان او نگهبان/ همواره گردش اندر گُردان بُوَند و گاوان (دقیقی: لغت نامه: گاو ).
* گاو پروین: (نجوم ) [قدیمی] صورت نجومی ثور که مجاور ثریا است.
* گاو پیشانی سفید: [مجاز] آن که در همه جا شناخته شود، معروف، مشهور.
* گاو زمین: در باور قدما، گاوی که بر پشت یک ماهی قرار گرفته و زمین بر روی شاخ او است: گوهر شب را به شب عنبرین / گاو فلک برده ز گاو زمین (نظامی۱: ۹ ).
* گاو فلک: (نجوم ) [قدیمی]
۱. برج ثور.
۲. صورت نجومی ثور: گوهر شب را به شب عنبرین/ گاو فلک برده ز گاو زمین (نظامی۱: ۹ ).
* گاو گردون: (نجوم ) = * گاو فلک

معنی کلمه گاو در فرهنگ فارسی

برج دوم از دوازده برج منطقه البروج که بعربی آنرا ثور گویند . این برج بعد از صورت حمل قرار دارد ( بصورت گاوی نیم تنه توهم گشته که عقبش بسوی مغرب و جلو بطرف مشرق است و از ۱۴۱ ستاره تشکیل میگردد .
ازحیوانات اهلی وعلفخوار، دارای پیشانی پهن ودوشاخ، گاونربرای شخم زدن زمین وکوبیدن خرمن وبارکشی بکارمیرود
( اسم ) ۱ - پستانداری است از راست. سم داران از دست. زوج سمان از گروه نشخوار کنند گان و از تیر. تهی شاخان . پستانداری علفخوار است و معده اش مانند دیگر نشخوار کنندگان چهار قسمتی و شامل سیرابی نگاری هزارلا و شیردان میباشد . در آروار. فوقانی گاو دندانهای پیشین و نیش وجود ندارد و فقط دندانهای آسیا وجود دارند و بر عکس دندانهای پیشین و نیش در فک تحتانی موجودند . دندانهای نیش گاو همانند ثنا یاشده و بطور کلی بشکل یک ردیف منظم هشت تایی در جلو فک قرار دارند . در هر دست و پای گاو یک زوج سم و جود دارد . جانوری بسیار مفید است و از شیر و گوشت و پوست و نیروی بدنی آن استفاده میشود . نژاد های گاو بسیارند . نژاد های معروف گاو های ایرانی : نژاد های جنگلی یا ساحلی که مخصوص نواحی گیلان و مازندران و گرگانست نژاد کوهستانی که گاو های سراب و اردبیل و دیگر نواحی آذربایجان از آن نژادند نژاد دشتی که گاو های سیستان را شامل میشود . گاو های نواحی دیگر ایران معمولا مخلوطی از نژاد های مختلف میباشند . نژاد های گاو های اروپایی عبارتند از : نژاد آنگوس نژاد دورهام نژاد فراند نژاد گارن نژاد گاسکون نژاد لیموزن نژاد هرفورد و نژاد های هلندی و دانمارکی و غیره . از گاو نر جهت تخم کشی و شخم و باربری استفاده میکنند و گاو ماده را بیشتر جهت استفاده از شیر نگهداری مینمایند ثور بقر : چنین تا بدوشم من از گاو شیر تو این کار هر کاره آسان مگیر . یا ترکیبات اسمی : گاو آبی . کاشالو . یا گاو بحری . در باب این جانور دچار اشتباه شده اند و حیوانی را که عنبر دفع کند گاو بحری نامیده اند و حال آنکه عنبر از نوعی پستاندار ماهی شکل بدست می آید نه از نوعی گاو دریایی کاشالو ( ظاهرا عظمت جث. این جانور موجب این تسمیه شده ) : نگویی گاو بحری را چرا تب خاله شد عنبر گیا در ناف آهو مشک اذفر بیشمر دارد . ( ناصر خسرو ) یا گاو بی ذنب . گاو بی شاخ و دم : چون زوحذرت کردن باید همی نخست دجال را ببین بحق ای گاو بی ذنب . ( ناصر خسرو ) یا گاو بی شاخ و دم . بسیار نادان یا گاو پرواری . گاوی که آنرا در خان. سرد بایام تابستان نگهدارند و غذای مناسب دهند تا فربه شود : اسب لاغر میان بکار آید روز میدان نه گاو پرواری . ( گلستان ) یا گاو پیشانی سفید . بسیار مشهور . یا گاو تخمی . گاوی نر که برای ازدیاد نسل و تخم کشی مورد استفاده قرار میگیرد . معمولا گاو نر تخمی را از نوع بهترین نژاد انتخاب میکنند تا نتیج. بهتری بدست آورند یا گاو جنگی . گاو نری که برای جنگیدن با گاوان نر دیگر تربیت شده . یا گاو حاج میرزا آقاسی . کسی که بیخبر و سرزده بهمه جا وارد شود . گوسال. حاج میرزا آقاسی . یا گاو خراس . گاوی که خراس بقوت آن گردد . یا گاو ختایی ( خطایی ) . کژگاو غژغاو غژگاو . یا گاو خوش علف . ۱ - گاوی که هر گونه علوفه را بخورد . ۲ - کسی که همه گونه غذا را بخورد و بخوبی و لذیذی آن اهمیتی ندهد یا گاو دشتی . قسمی گاو کوهی که در بیابانها و ارتفاعات کم میزید و اندکی از آهو بزرگتر است و در حقیقت یکی از گونه های آنتیلوپ میباشد گاو بری بقرالوحش گوذر جوذر . توضیح جوذربه ( گوذر ) گاو عنبی هم اطلاق شده . یا گاو دوشا . گاوی که بسیار شیر دهد . یا گاو زر . ۱ - صراحیی که بهیئت گاو از طلا سازند . ۲ - گاوی که سامری از زر های غنایم فرعونیان ساخت و مردم را بپرستش آن دعوت کرد گوسال. سامری . یا گاو سفالی ( سفالین ) . صراحیی که بشکل گاو از سفال سازند . یا گاو سیمین . صراحیی که از نقره بصورت گاو سازند . یا گاو طوس ( طوسی ) . در قدیم مثلی سایر بوده و از آن بلاهت مردم طوس را میخواسته اند . مشهور است که وقتی هارون الرشید بدان شهر رسید طوسیان گفتند : مکه را بشهر ما بفرست تا زیارت او کنیم . وقتی یکی از وزرا بگمان عدم التفات خواجه نظام الملک طوسی چند طاقیه صوف اختلاس کرده بود خواجه در مخاطب. او اشاره بمثل گاو طوس کرده گوید : بمثل گاو طوس کرده گوید : از سربنه این نخوت کاوسی را بگذار بجبرئیل طاوسی را اکنون همه صوفیان فردوسی را باز آر و دگر گاو مخوان طوسی را . یا گاو عنبر ( عنبری ) . ۱ - عنبر ماهی کاشالو ۲ - مالدار و فایده دهنده . یا گاو فتنه . حوادث روزگار . یا گاو قربانی . گاوی که او را در را خدا قربان کنند . یا گاو قطاس . غژگاو توضیح در اینجا قطاس را با لاتینی که مراد پستانداران عظیم الجث. بحری از نوع بال ( بالن ) و کاشالو میباشد نباید اشتباه کرد ( هر چند قطاس از همین ریشه ماخوذ است ) . یا گاو کار . گاوی که با آن زمین را شیار کنند . یا گاو کوهی . گونه ای پستاندار نشخوار کننده از دست. تهی شاخان و از تیر. گاوان وحشی که جثه اش از آهو بزرگتر و از گاو معمولی کوچکتر است و بیشتر در دامنه ها و نقاط کوهستانی میزید و نژاد های مختلف آن نیز در شکارگا ههای کوهستانی ایران وجود دارند ولی بعلت کثرت شکار آنها نسلشان رو بانقراض است . یا گاو گردون ( گردونه ) . ۱ - ورزگاو که بر گردونه بندند : پیر تیر تراش از حمل آن عاجز آمد بخندید ( قا آن ) و فرمود که گاو گردونی نیز بیاوردند تا بار کرد و بازگشت . ۲ - برج ثور . یا گاو گلین . صراحیی که بهیئت گاو از گل سازند . یا گاو گیلی . گاوی که کوهانی درشت در پشت گردن دارد و شاخهایش درازتر از شاخهای دیگر گاوان باشد یا گاو ماده . ماده گاو ( شیرده ) یا گاو نر . ورزاو ثور . یا گاو نه من شیر . کسی که نیکیهای کرد. کرد. خویش را با عملی بد پایان دهد آنکه احسان خود را در آخر با اذیتی تباه کند یا گاو نیله . نیله گاو . یا گاو وحشی . پستانداری است نشخوار کننده از تیر. گاوان وحشی که دارای گونه های مختلف کوهی و دشتی میباشد . معمولا جث. گاوان وحشی از آهو بزرگتر ولی از گاو معمولی کوچکتر است . توضیح گاو وحشی از دست. تهی شاخان است و شاخش بر خلاف گوزن دایمی است گاو کوهی بقرالوحش . یا گاو ورز . گاوی که بدان زمین را شیار کنند . یا ترکیبات فعلی : بچرم اندر ( در ) بودن گاو . ۱ - زنده بودن ( اشاره باینکه هنوز کشته نشده و پوستش را نکنده اند ) . توضیح غالبا در موردی استعمال شود که پایان کار معلوم نیست : سپهدار توران از آن بدتر است کنون گاو پیسه بچرم اندرست . یا پای در میان داشتن گاو . دخالت کردن نادان : انوری . آخر نمیدانی چه میگویی خموش گاو پای اندر میان دارد مران خر در خلاب . ( انوری ) یا دم گاو بدستش افتاده . سر رشت. کاری و شغلی بدستش افتاده . یا رخت بر کاری نهادن . رفتن حرکت کردن : شد چو شیر خدای حرز نویس رخت بر گاو بر نهد ابلیس . ( سنائی ) یا زاییدن گاو کسی . ۱ - رو آوردن بخت بدو : بهندوستان پیری از خر فتاد پدر مرده ای را بچین گاو زاد . ( نظامی ) ۲ - اتفاقی برای وی رخ دادن . یا زین بر گاو بستن . رحلت کردن . یا زین بر گاو نهادن . رحلت کردن : شب ماه خرمن میکند ای روز زین بر گاونه بنگر که راه کهکشان از سنبله پر کاه شد . ( سوزنی ) من خود عزیز بار نیم خوار بار گیر آخر نه گاو به بود از خوار بار دور ? ( صدرالشریعه برهان الاسلام ) یا گاو بکش گنجشک هزارش یک من است . این کار تو کم اهمیت است عملی بزرگتر انجام ده : گرت پیه باید بکش گاو دیه که گنجشک را در شکم نیست پیه . ( ادیب پیشاوری ) یا گاو در خرمن کسی ( یا چیزی ) کردن ( افکندن راندن ) . برای وی تولید مزاحمت کردن اشکال تراشی کردن : هر خری در خرمنش میکرد گاو کشته را هرگز سگان ندهند داو . ( عطار ) یا گاوش نلیسیده است . هنوز تجربه ندارد : رفته است خریهاش زحد گوساله چندی بگذار تا بلیسد گاوش . ( ظهوری ) یا گاو کردن زمین . شخم زدن و شیار کردن زمین : شدیار زمین گاو کرده . یا گاو لوزینه چه داند ? خرچه داند قیمت نقل ونبات ? یا گاوم است و آبم است نوبت آسیایم است نظیر : گاوم میزاید آبم میاید زنم هم دردش است . یا گاو نر ( را ) دوشیدن . کاری بیهوده کردن : آنان که بکار عقل در میکوشند هیهات که جمله گاو نر میدوشند ( خیام ) یا گاو نر را هزار جریب بتخمش ( بگندش ) . مردی زورمند است . یا گاو و خر را بیک چوب راندن . همه را بیک چشم نگاه کردن . ۲ - صراحیی که بشکل گاو سازند : آن لعل لعاب از دهن گاو فرو ریزد تا مرغ صراحی کندت نغز نوایی ( نغمه سرایی ) ( خاقانی ) ۳ - واحد مسافت و آن معادل سه کروه زمین است و چون کروه را بعضی ۳٠٠٠ گزو بعضی ۴٠٠٠ گز حساب کنند پس گاو برابر است با ۹٠٠٠ گز یا ۱۲٠٠٠ گز . ۴ - احمق سخت نادان ابله : زو گاوتر ندیدم و نشنیدم آدمی در دولتش عجب غلطی کرده روزگار . ( فخر الدین اسعد ) ۵ - پهلوان گرد دلیر مبارز : کردم روان و دلرا بر جان او نگهبان همواره گردش اندر گردان بوند و گاوان . ۶ - درشت بزرگ : گاو آلو گاو چشم گاو صندوق . ۸ - برج دوم ثور .
نامی در جبال برانس

معنی کلمه گاو در فرهنگستان زبان و ادب

{cattle} [علوم و فنّاوری غذا] پستاندار نشخوارکننده و بزرگ پیکر و شکافته سمی که به خانوادۀ گاویان تعلق دارد

معنی کلمه گاو در دانشنامه عمومی

گاو ( نام علمی: Bos taurus ) گونه ای پستاندار سُم دار، نشخوارکننده و تهی شاخ از راسته زُوج سمان، خانواده گاوان و سرده گاوها ( Bos ) است. سردهٔ گاوها شامل گاو و نزدیک ترین بستگان آن مانند گیال، غژگاو، بنتنگ و گاو کامبوجی است.
گاو برای گوشت، تولید شیر و استفاده از پوست برای تولید چرم توسط انسان پرورش داده می شود. یکی دیگر از محصولات تولید شده از این حیوان، کود حیوانی است.
نزدیک به ۱۰۵۰۰ سال پیش حدود ۸۰ راس گاو برای نخستین بار در آناتولی مرکزی، شام و غرب ایران اهلی شدند. طبق تخمینی در سال ۲۰۱۱ نزدیک به ۱٫۴ میلیارد رأس گاو در جهان وجود دارد.
Bos taurus نامی است که به طور سنتی برای اشاره به گاو تارین یا گاو اهلی اروپایی مورد استفاده قرار می گیرد. این گاو به همراه گاو کوهان دار ( Bos indicus ) حاصل اهلی کردن نوعی گاو وحشی منقرض شده به نام نیاگاو یا اروخص ( Bos primigenius ) هستند. در طبقه بندی های قدیمی این سه گاو به عنوان گونه های جدا از هم در نظر گرفته می شوند اما در طبقه بندی های اخیر زیرگونه های یک گونه شمرده می شوند.
در آروارهٔ فوقانی گاو دندان های پیشین و نیش وجود ندارند و فقط دندان های آسیاب وجود دارند و برعکس دندان های پیشین و نیش در فک تحتانی موجودند. دندان های نیش گاوها همانند دندان پیشین شده و به طور کلی به شکل یک ردیف منظم هشت تایی در جلوی فک قرار دارد. در هر دست و پای گاو یک زوج سم وجود دارد. [ نیازمند منبع]
پستانداری علفخوار است و معدهاش مانند دیگر نشخوارکنندگان چهار قسمتی است و شامل شکمبه ( سیرابی ) ، نگاری، هزارلا و شیردان می باشد.
گاو حیوانی است بدون تغییرات فصلی تولید مثلی، یعنی در کل سال قادر به انجام زاد و ولد است. طول حاملگی این حیوان نه ماه بوده و غالباً تک قلوزا است، اگر چه دوقلوزایی و چندقلوزایی نیز گاه دیده می شود. احتمال دوقلوزایی در گاو یک تا دو درصد است. گوساله ماده پس از رسیدن به سن بلوغ جنسی که از ده ماهگی به بعد است به طور میانگین هر ۲۱ روز یکبار فحل می آید و آماده پذیرش دام نر می شود.
یک گاو در حالت طبیعی می تواند ۲۰ تا ۲۵ سال عمر کند. اولین تلقیح مصنوعی در این گاوها بعد از یک سالگی اتفاق می افتد. دوران حاملگی ۹ ماه طول می کشد و گاو شیرده در حدود دو سالگی اولین فرزند خود را به دنیا می آورد.
گاو (سرده). گاو ( سرده ) ( نام علمی: Bos ) نام یک سرده از زیرخانواده گاویان است.
• زیرسرده Bos
• نیاگاو ( نیاگاو ) انقراض
• گاو ( گاو, domesticated form of Bos primigenius )
• گاو کوهان دار ( گاو کوهان دار, domesticated form of Bos primigenius )
• Bos aegyptiacus ( مصرian cattle; name not recognized by ITIS ) انقراض
• Bos acutifrons انقراض
• Bos planifrons انقراض
• گااور ( گااور یا Indian bison )
• گیال ( گیال یا mithun, domesticated form of Bos gaurus )
• بنتنگ ( بنتنگ )
• Bos palaesondaicus ( Pleistocene Banteng ) انقراض
• گاو خاکستری ( گاو خاکستری یا Grey ox )
• غژگاو ( غژگاو; also Bos mutus )
گاو (صورت فلکی). صورت فلکی گاو ( به انگلیسی: Taurus، به عربی: ثَور، تلفظِ فارسی: ثُور ) یک صورت فلکی که در منطقةالبروج قرار دارد و دارای یک ستارهٔ درخشان به نام دَبَران است که چشم خشمناک و خونین رنگِ ثور را نمایش می دهد. سدویس ستاره ای سرخ رنگ از قدرِ اول است و حدود ۶۵ سال نوری با ما فاصله دارد.
گروهی از ستارگان به شکل ۷ که از نزدیکی دَبَران شروع می شوند، قلائص نام دارند و صورت ثور را درست می کنند. در این صورت، می توان بینی و پوزهٔ ثور را مجسم کرد. قلائص، خوشهٔ ستاره ایِ باز و کم نوری است و حدود ۱۵۳ سال نوری از ما فاصله دارد.
شانه های ثور را خوشهٔ پروین تشکیل می دهد. صورت فلکی ثور به خاطر این خوشهٔ زیبا، جلوهٔ خاصی دارد. خوشهٔ پروین، شبیه به دب اصغر، ولی کوچک تر و فشرده تر از آن است که هفت ستاره در آن به وضوح دیده می شود. بر طبق اساطیر، خوشهٔ پروین، هفت خواهران اطلس نیرومند بودند که جبار شکارچی به دنبالشان بود و برای نجات از دست وی، به صورت هفت کبوتر درآمدند.
صورت فلکی ثور را در بیشتر ماه ها می توان مشاهده کرد اما بهترین موقعیت و بیشترین مدت شبانه برای مشاهده آن آذرماه می باشد. خوشهٔ پروین در این صورت فلکی شاخص است. صورت فلکی ثور در آذرماه تقریباً همزمان غروب خورشید، از جانب شرق در حال طلوع می باشد و در حوالی نیمه شب به بیشترین ارتفاع خود از افق می رسد و سپس مسیر خود را به طرف مغرب ادامه می دهد؛ و متقابلاً هنگام طلوع خورشید در حال غروب کردن است. [ نیازمند منبع] با کمک صورت های فلکیِ آندرومِدا ( زنِ برزنجیر ) و ذات الکرسی می توان راحت تر به خوشهٔ پروین رسید. در ضمن، مسیر حرکت این صورت فلکی با مسیر حرکت خورشید در پایان بهار ( خرداد ) نزدیک است، و خردادماه خورشید در این صورت فلکی است.
گاو (میانه). گاو یا در گویش محلی گُوْ روستایی از توابع دهستان کاغذکنان مرکزی در بخش کاغذکنان شهرستان میانه در استان آذربایجان شرقی ایران است. این روستا شرقی ترین نقطه استان آذربایجان شرقی از لحاظ مختصات جغرافیایی و مسکونی بودن است.
رود قزل اوزن از کنار این روستا عبور می کند و همین برای سیراب کردن درختان، مزارع و گل ها است.
سرسبزی همراه با وجود درختان فراوان، طبیعت این روستا را چشم نواز کرده است که همین، باعث اختصاص بیشترین سهم تولید میوه در بخش کاغذکنان را به گاو شده است. بیشترین محصولات درختی این روستا: انار، انجیر، انگور، زردآلو، توت ها و سیب است. از محصولات زراعی این روستا هم میتوان به: برنج، گندم، عدس، نخود و انواع لوبیا اشاره کرد؛ که برنج این روستا به دلیل طعم و عطر بسیار زیاد خود، مورد استفاده اهالی روستا و برخی از خانواده های ساکن در شهر های دیگر قرار میگیرد.
طبیعت زیبا و بکر این روستا به ویژه حاشیه قزل اوزن و درختان کنارهٔ این رود، این روستا را به پرمحصول ترین روستای کاغذکنان تبدیل کرده است. در این روستا، چند چشمهٔ آبگرم معدنی وجود دارد که از قعر زمین میجوشند و همینطور از قزل اوزن، رود این روستا به دلیل همیشه پاک بودن آبِ این رود، ماهی های خوردنی و غیر خوردنی یافت میشود. حیواناتی همچون خرس، پلنگ، بزکوهی، خوک، گراز، خرگوش، لاک پشت، سوسمار، ماهی و مار به دلیل طبیعت باغ ها در این روستا فراوان هستند. همچنین پرندگان وحشی نظیر: عقاب، شاهین، کرکس، جغد، کلاغ، زاغ و لک لک در این روستا به دلیل وجود انبوه درختان و گل ها و همچنین رود تمیز آب قزل اوزن در این روستا وجود دارند. بیشتر مردم این روستا در بخش دامداری هم فعالیت قابل توجهی دارند و در زمینه پرورش حیوانات مثل: گاو و مرغ و خروس و بوقلمون و اردک فعال هستند. اردک ها در طی سال در حاشیه قزل اوزن و چشمه ها به وفور و کثرت وجود دارند.
این روستا در دهستان کاغذکنان مرکزی واقع شده و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۳۸۴ نفر ( ۱۱۲ خانوار ) بوده است.
معنی کلمه گاو در فرهنگ معین
معنی کلمه گاو در فرهنگ عمید
معنی کلمه گاو در فرهنگ فارسی
معنی کلمه گاو در فرهنگستان زبان و ادب
معنی کلمه گاو در دانشنامه عمومی
معنی کلمه گاو در دانشنامه آزاد فارسی

معنی کلمه گاو در دانشنامه آزاد فارسی

گاو (cattle)
پستاندار بزرگ، نشخوارکننده، پنجه پهن و سُم دار از جنس بوس، خانوادۀ گاوسانان شامل گونه های وحشی گاو (یاک)، گور، گایال، بانتنگ و کوپری، و همچنین گونه های اهلی آن. گاومیش های آسیایی بوبالوس، گاومیش افریقایی سینسروس و گاومیش امریکایی باسین، واقعاً گاو محسوب نمی شوند، چراکه گاو را برای تولید گوشت یا شیر آن پرورش می دهند. گاو نخستین بار در خاورمیانه در دوران نوسنگی، حدود ۸۰۰۰پ م، اهلی شد. کشاورزان مهاجر عصر نوسنگی این حیوان را به اروپا آوردند. عمل تخمیر در معده چهارقسمتی به گاو اجازه می دهد که از علف، مهم ترین مادۀ غذایی اش، به خوبی استفاده کند. دو نوع گاو اهلی اصلی وجود دارند: نژادهای اروپایی، گونه های بوس تائوروس از نسل اوروکس، و نژاد های گوناگون زبو.
تخم کشی. بسیاری از کشورها با کمک توسعۀ علم ژنتیک، برنامه های تخم کشی گاو را در مقیاس وسیع، با هدف به حداکثر رساندن ویژگی های مهم اقتصادی، به ویژه در مورد گاوهای شیری، به اجرا گذاشته اند. تلقیح مصنوعی در قرن ۲۰ تأثیر چشمگیر در صنعت گاوداری داشته، و نیاز تولیدکنندگان کوچک را به نگهداری گاو نر از بین برده، و تعداد گاو های جفت گیر با یک گاو نر را به شدت افزایش داده است. درنتیجه، نیاز به نگهداری گاو های نر برای جفت گیری کاهش یافته است.
تولید شیر. زایش گوساله آغاز فرآیند تولید شیر است. گاو، برحسب نژاد و وضع زیست محیطی نخستین گوساله ها را بین دو تا سه سالگی می زاید، نژاد های کوچک تر مانند جرسی، خیلی زودتر از گاو های بزرگ تر زاد و ولد می کند. تولید شیر به تغذیۀ خوب بستگی کامل دارد.
تولید گوشت. در کشورهای بزرگ تولیدکننده لبنیات مانند انگلستان، گوساله ها را چند روز پس از تولد کشتار می کنند. تعداد محدودی از گوساله ها را برای تولید گوشت مدت بیشتری نگهداری می کنند. گوساله های باقی مانده که به آن ها برای جایگزینی گاوهای شیری ـ که به پایان حیات مفید خود رسیده اند، نیاز نیست پرواربندی و برای تولید گوشت کشتار می شوند.
بیماری ها. مهم ترین بیماری گاو BSE یا جنون گاوی است که به دستگاه عصبی حمله می کند. بیماری های عفونی گاو نیز عبارت اند از سیاه زخم، پاو دهان، طاعون گاوی و سل. اختلال در شیمی بدن (بیماری سوخت و سازی) گاو شامل تب شیر، ناشی از کاهش کلسیم خون درنتیجه بارداری و شیردهی؛ کمبود منگنز خون به کتوسیس، افزایش کتون ها در خون در اوایل دورۀ شیردهی؛ نفخ، ناشی از خوردن بیش از اندازه علف تازه یا شبدر است. چند انگل، مانند کرمک و پشه چهچه، به گاو حمله می کنند و بیماری های انگلی ایجاد می کنند. عفونت قارچی نیز بیماری قارچی پوست است که با تماس انتقال می یابد.
گاو (سینما). فیلمی ساختۀ داریوش مهرجویی در ۱۳۴۸ش براساس نمایش نامۀ موفقی به همین نام از غلام حسین ساعدی. بازیگرانی که نمایش را بر روی صحنه اجرا کرده بودند، در این فیلم نیز بازی کردند. نمایش خارجی فیلم و موفقیت های متعاقب آن، موجب شهرت مهرجویی شد. با نمایش این فیلم (در مهر ۱۳۴۸)، مرز قاطعی بین سینمای تجاری و غیرتجاری ایجاد شد، و تقریباً همۀ منتقدان، فیلم را ستودند. با نمایش گاو برای بار نخست تصویری از صفا و پاک دلی روستاییان در کنار رنج، فقر، و محرومیت های هولناک آنان نشان داده شد؛ تصویری که در فیلم فارسی همواره با احساسات کم رنگ تری همراه بود.
گاو (صورت فلکی). رجوع شود به:ثور

معنی کلمه گاو در ویکی واژه

از حیوانات اهلی علف‌خوار‌ و شیر ده.
نام دومین برج از برج‌های منطقه‌البروج، که خورشید در اردیبهشت‌ماه در این برج دیده می‌شود ثور.
گاو پیشانی سفید: کنایه از آدم انگشت‌نما.
گاو بی‌شاخ و دم: کنایه از آدم درشت هیکل و بی‌فرهنگ، شخص ابله.
گاو کسی زاییدن: کنایه از اتفاق نامساعدی برای کسی افتادن.

جملاتی از کاربرد کلمه گاو

آب‌انبار بلان مربوط به دوره قاجار است و در شهرستان اصفهان، بخش بن رود، دهستان گاوخونی، روستای بلان، سمت جنوبی پل بلان واقع شده و این اثر در تاریخ ۲۲ آبان ۱۳۸۶ با شمارهٔ ثبت ۲۰۰۰۵ به‌عنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیده است.
آرگاواند (به ارمنی: Արգավանդ) یک روستا در ارمنستان است که در استان آرماویر واقع شده‌است. در کیلومتری شمال آرماویر، مرکز استان آرماویر واقع شده است.
از ریزش گاو زر شیر تن شادروان از مشک تر آهو انبار نمود آنک
پایۀ سوپ یا عصاره یا استاک آب صاف‌نشدۀ حاصل از جوشاندن گوشت مرغ یا گوشت گاو است.
ز گاوسار فریدون بمارسار چه کرد بتازیانه همان کرد شاه در هیجا
مرکز استان کاناگاوا، شهر یوکوهاما است.
سر راه بر کرد ارهنگ بست گران گرزهٔ گاو پیکر به دست
یکی گوران گرفته بر کف خویش براند گاو و گوشن را کند خیش
گاو غبرا ناف دزدد شیر گردون جان دهد چون سوی پائین بود یا عزم بربالا کند
بهر مشتی خر آبِ شرع مبر بی کَه و پنبه دانه گاو مخر
جان چو کار عشق نکند بار تن خواهد کشید گاو آخر شد چو رخش از پور دستان باز ماند
گفت ای هم بی خبر هم بی ادب کس ز گاو و خر گهر دارد طلب
بر بُراق خرد نشین پیوست دور باش از هوای گاوپرست
چنین بد هزار و دو صد پیلوار همیدون ز گاوان ده و شش هزار