کوشک
معنی کلمه کوشک در لغت نامه دهخدا

کوشک

معنی کلمه کوشک در لغت نامه دهخدا

کوشک. [ ش َ ] ( ص ) به معنی کوچک باشد. ( برهان ). کوچک و خرد. ( ناظم الاطباء ). کوچک. ( فرهنگ فارسی معین ). || مردم کوچک اندام را نیز گویند و معرب آن قوشق است. ( برهان ). مردم کوچک اندام. ( ناظم الاطباء ).
کوشک. ( اِ ) بنای بلند را گویند و به عربی قصر. ( برهان ). قصر و هر بنای رفیع بلند و بارگاه و سرای عالی. ( ناظم الاطباء ). بنای مرتفع و عالی.قصر. کاخ. کوشه. گوشک. ( فرهنگ فارسی معین ). پهلوی کوشک کردی کشک . ( کلاه فرنگی بالای بنا، اطاق تابستانی ). معرب آن جوسق. ( از حاشیه برهان چ معین ) : و آنجا [ به سمنگان ] کوههاست از سنگ سپید چون رخام و اندر وی خانه ها کنده است و مجلسها و کوشکها و بتخانه هاست و آخر اسبان با همه آلتی که مر کوشکها را بباید. ( حدود العالم ). و اندر وی [ مرو ] کوشکهای بسیار است و آن جای خسروان بوده است. ( حدود العالم ).
نشست از بر کوشک دیده به راه
به دیدار گرشاسب و زاول سپاه.اسدی.بدیدم نشسته ابر بام کوشک
به پیشش یکی کاسه پرفروشک.؟ ( از نسخه خطی لغت فرس اسدی ، یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).آن شب که وی را[ عروس امیر محمد را ] از محلت... از سرای پدر به کوشک امارت می بردند بسیار تکلف دیدم. ( تاریخ بیهقی ). در کوشک باغ عدنانی فرمود تا خانه ای برآوردند خواب قیلوله را. ( تاریخ بیهقی ). [ مسعود ] کوتوال را گفت تا پیاده ای تمام گمارد از پس خلقانی تا کوشک. ( تاریخ بیهقی ). [ یزدجرد ] یک روز بر کوشکی نشسته بود و اسبی نیکو از صحرا درآمد. ( فارسنامه ابن البلخی ). باد سخت... بناهای محکم و کوشکهای بلند را بگرداند. ( کلیله و دمنه ).
کردمی کوشکی که تا بودی
روزش از روز رونق افزودی.نظامی.کوشکی برج برکشیده به ماه
قبله گاه همه سپید و سیاه.نظامی.دل خود بر جدایی راست کردم
وز ایشان کوشکی درخواست کردم.نظامی.من [ فضل بن ربیع ]... از آن خانه بیرون آمدم ، به کوشکی رسیدم نیک و دلگشای ، در سایه آن کوشک ساعتی بنشستم تا لحظه ای برآسایم ، اتفاقاً کوشک سعید شاهک بود که مأمون به گرفتن من او را نصب کرده بود. ( آداب الحرب و الشجاعه ). بعد از سه روز از کوشک او بیرون آمدم.( آداب الحرب و الشجاعه ). به خانه خویش فرودآورد به کوشک عمادالدوله. ( تاریخ طبرستان ). خورنق ؛ کوشک نعمان اکبر که به عراق است معرب خورنگه که جای خوردن باشد. ( منتهی الارب ). || قلعه. حصار. شهرپناه. ( از ناظم الاطباء ). برج. ( مهذب الاسماء ) ( زمخشری ). قلعه. حصار. ( فرهنگ فارسی معین ) : مردم رزان... بگریخته بودند و اندک مایه ای مردم در آن کوشکهامانده. ( تاریخ بیهقی ). هزیمتیان به دیه رسیدند... سخت استوار بود بسیار کوشکها بود. ( تاریخ بیهقی ). و سرایهای آنجا نه بر شکل دیگر جایها باشد که آنجا همه به کوشکها محکم باشد از بیم شبانکارگان که در آن اعمال باشد و کوشکهای ایشان جداجدا باشد درهم نپیوندند.( فارسنامه ابن البلخی ص 145 ). || قسمی ایوان که از قبه ای پوشیده است و اطراف آن باز است. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).

معنی کلمه کوشک در فرهنگ معین

(شْ ) (اِ. ) خانة بزرگی در میان یک باغ ، کاخ تابستانی .

معنی کلمه کوشک در فرهنگ عمید

۱. بنای مرتفع.
۲. عمارت عالی در خارج شهر که اطراف آن باغ یا کشتزار باشد، کوشه.

معنی کلمه کوشک در فرهنگ فارسی

دهی است از دهستان حومه بخش مرکزی شهرستان آباده جلگه و معتدل دارای ۱٠٠٠ تن سکنه محصول غله بادام صنعت دستی قالی بافی .
قصر، بنای مرتفع، عمارت عالی درخارج شهرکه اطراف آن باغ یاکشتزارباشد
( اسم ) ۱ - بنای مرتفع و عالی قصر کاخ : در پای کوه دماوند که پادشاه ارغون در آن موضع کوشکی ساخته است و حالیا بکوشک ارغون معروفست ... ۲ - قلعه حصار .

معنی کلمه کوشک در فرهنگ اسم ها

اسم: کوشک (دختر) (فارسی) (تاریخی و کهن) (تلفظ: koshk) (فارسی: کوشک) (انگلیسی: koshk)
معنی: نام دختر ایرج پسر فریدون پادشاه پیشدادی، قصر، کاخ

معنی کلمه کوشک در فرهنگستان زبان و ادب

{pavilion , pavillon (fr. )} [عمومی] محلی در فرودگاه ها و نمایشگاه ها و مکان هایی از این قبیل برای استقبال و پذیرایی از میهمانان بلندپایۀ رسمی

معنی کلمه کوشک در دانشنامه عمومی

«کوشک»، «کیوسک» و «کلاه فرنگی» به اینجا تغییر مسیر دارند. برای دیگر کاربردها کوشک ( ابهام زدایی ) ، کیوسک ( ابهام زدایی ) و کلاه فرنگی ( ابهام زدایی ) را ببینید.
کوشک یا کلاه فرنگی نوعی پاویون است که در فضای باز و مشجر قرار دارد. تمام اطراف یا برخی اطراف آن باز است. این نوع معماری سلطنتی در ایران، امپراتوری عثمانی و شبه قاره هند دیده می شود. کوشک بر سرِ مزارِ درگذشتگان نیز ساخته می شود.
کیوسک برگرفته از واژه فارسی کوشک است و علاوه بر این نوع معماری، به اتاقکی گفته می شود که در اماکن عمومی قرار داده می شود و فروشندهٔ کالا یا ارائه دهنده اطلاعات در آن به مراجعان خدمات رسانی می کند.
کیوسک ( kiosque ) به معنای باجه فروش، واژه ای است که از فرانسوی وارد فارسی شده و خود در اصل کوشک فارسی است که از طریق ترکی به زبان های اروپایی رفته است.
واژهٔ «باجه» برابر نهاده و مصوبه فرهنگستان زبان فارسی گیشه فرانسوی است. این واژه تلفظی است از واژه بازه که به معنی روزنه و محفظهٔ پنجره دار است و هنوز در زبان تاتی در معنی روزنه استفاده دارد. به کیوسک های تلفن، باجه تلفن نیز گفته می شود. به باجه های فروش بلیط سینما، بیشتر گیشه می گویند و به باجه هایی که برای فروش موادغذایی و مطبوعات است، دَکّه نیز گفته می شود.
کوشک (اصفهان). کوشک شهری از توابع بخش مرکزی شهرستان خمینی شهر در استان اصفهان ایران قرار دارد.
این شهر، در غرب شهرهای خمینی شهر و اصفهان و در شرق شهر نجف آباد واقع شده است. این شهر به علت گنجایش بیش از هزار باغ به باغ شهر کوشک معروف است و در واقع نقش ریه تنفسی شهر اصفهان را در غرب این شهر ایفا می کند. از سرویس ها و خدمات زیرساختی شهر کوشک می توان به مرکز معاینه فنی اشاره کرد که در سطح استان مطرح میباشد.
پیشینهٔ تاریخی کوشک به سده های پیش از اسلام بازمی گردد. برج های داخلی و قبرستان تاریخی شهر که از زمان زرتشتیان آن باقی مانده گواه بر این مدعا است. از ابنیه تاریخی شهر کوشک می توان به ارگ باستانی و حمام تاریخی آن اشاره کرد. از دیگر اماکن تاریخی شهر محلهٔ پاچنار است که به زیربازارچه نیز شهرت دارد. همین طور آسیابی آبی در شمال غربی شهر قرار دارد که در سالیان اخیر بر اثر کم توجی و تبدیل مادی آب به کانال، آسیب دیده است. همچنین قسمتی از مسجد جامع این شهر که قدمت ۷۰۰ ساله دارد.
به لحاظ شرایط اقلیمی، کوشک از آب و هوایی مشابه اصفهان با این تفاوت که همیشه حدود ۲ الی ۳ درجه از شهر اصفهان پایین تر است یعنی هوای سردتری نسبت به اصفهان دارد و به دلیل نزدیکی به مرکز شهر اصفهان ( ۱۳ کیلومتر ) و وجود باغات خوش منظره و هوای پاک مورد استقبال گردشگران قرار دارد.
کوشک (بخش مرکزی کهگیلویه). کوشک یک روستا در ایران است که در دهستان دهدشت شرقی واقع شده است. کوشک ۳۹۲ نفر جمعیت دارد.
کوشک (بیرجند). کوشک روستایی است در دهستان القورات از توابع بخش مرکزی شهرستان بیرجند، واقع در استان خراسان جنوبی که بر پایه سرشماری عمومی نفوس و مسکن در سال ۱۳۹۵ جمعیت این روستا ۱۹۸ نفر ( در ۶۶ خانوار ) بوده است.
کوشک (ترکیه). کوشک ( به ترکی استانبولی: Köşk ) شهری است در کشور ترکیه که در استان آیدین واقع شده است. جمعیت این شهر بر اساس سرشماری سال ۲۰۰۸ میلادی ۹٬۷۷۸ نفر و بر اساس برآوردهای سال ۲۰۰۹ میلادی ۱۰٬۰۱۲ نفر می باشد.
کوشک (خمینی شهر). کوشک شهری از توابع بخش مرکزی شهرستان خمینی شهر در استان اصفهان ایران قرار دارد.
این شهر، در غرب شهرهای خمینی شهر و اصفهان و در شرق شهر نجف آباد واقع شده است. این شهر به علت گنجایش بیش از هزار باغ به باغ شهر کوشک معروف است و در واقع نقش ریه تنفسی شهر اصفهان را در غرب این شهر ایفا می کند. [ نیازمند منبع]
معنی کلمه کوشک در فرهنگ معین
معنی کلمه کوشک در فرهنگ عمید

معنی کلمه کوشک در ویکی واژه

خانة بزرگی در میان یک باغ، کاخ تابستانی.

جملاتی از کاربرد کلمه کوشک

اما چون احوال برابر تقدیر کنی درویش فاضلتر که بیشتر کار توانگر آن بود که صدقه دهد و خیر کند. و در خبر است که درویشان گله کردند و رسولی به نزدیک رسول (ص) فرستادند که توانگران خیر دنیا و آخرت ببردند که صدقه و زکوه می دهند و حج و غزا می کنند و ما نمی توانیم. رسول (ص) ایشان را بنواخت و گفت، «مرحبا بک و بمن جنت من عندهم از نزدیک قومی آمدی که من ایشان را دوست دارم. ایشان را بگوی که هرکه به درویشی صر کند برای خدای تعالی، وی را سه خصلت بود که هرگز توانگران را نبود. یکی آن که در بهشت کوشکها باشد که اهل بهشت آن را چنان بیند که اهل دنیا ستاره را و آن نیست الا پیغامبری درویش را یا شهیدی درویش را یا مومنی درویش را و دیگر آن که به پانصد سال پیشتر در بهشت شوند. و سیم آن که چون درویش یک بار بگوید، «سبحان الله و الحمدلله و لا اله الاالله والله اکبر» و توانگر هم چنان بگوید، هرگز به درجه وی نرسد اگرچه ده هزار صدقه با آن بدهد. پس درویشان گفتند، «رضینا، خشنود شدیم».
بدش کوشکی یکسر از آبنوس بدان کوشک از زر هفتاد کوس
بر مبنای این طرح پنج روستای صورباش، فارسی، اکبری، تمبو جنوبی و تمبو شمالی از بخش کوشکنار تابع شهرستان پارسیان در استان هرمزگان جدا شده و به دهستان حومه (ترمان) از بخش مرکزی شهرستان لامرد استان فارس ملحق می‌شود. این منطقه دارای چند اسکله و چند ناحیه ساحلی است که بدین ترتیب این طرح باعث همجواری استان فارس با ۶ کیلومتر از ساحل خلیج‌فارس و عدم همجواری استان هرمزگان با استان بوشهر و منطقه ویژه اقتصادی پارس جنوبی می‌شود.
و دیگر روز بار نبود. و نماز دیگر امیر از قلعت بکوشک نو بازآمد و روز آدینه بارداد، و دیر بنشست که شغل سالاران و نقد و کالا و ستوران بازداشتگان پیش داشتند .
زیر خاک اندرون شدند آنان که همه کوشک‌ها برآوردند
کوشک اردشیر یکی ازبناهای مربوط به دوران ساسانی ها است.
آب‌انبار کوشکنو مربوط به اوایل دوره پهلوی است و در اردکان، خیابان آیت‌الله خامنه‌ای، کوچه حمام کوشکنو واقع شده و این اثر در تاریخ ۲ بهمن ۱۳۸۲ با شمارهٔ ثبت ۱۰۸۵۳ به‌عنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیده است.
ابوعلی رودباری گوید بکوشکی بگذشتم، جوانی دیدم نیکو روی افتاده گروهی از گرد وی ایستاده، پرسیدم از حال او، گفتند او بزیر کوشک بگذشت و کنیزکی این بیت همی گفت:
این روستا در دهستان کوشک قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۴۱۷ نفر (۶۷خانوار) بوده‌است.
گر از نخل طوبی رسد در بهشت به هر کوشکی شاخ عنبر سرشت
پس از تکمیل مجموعه و پیش از تحویل آن‌ها به مجله پست در فیلادلفیا، نقاشی‌های راکول برای مدت کوتاهی در کوشک آرلینگتن غربی به نمایش درآمد. پس از آن مجموعه در ژانویه ۱۹۴۳ به فیلادلفیا رسید. روزولت نقاشی‌ها را در اوایل فوریه دید و پست موافقت او را برای چاپ نقاشی‌ها و جستارهای همراه آن‌ها، جلب کرد. روزولت هم به صورت شخصی نامه‌ای به راکول فرستاد و هم نامه رسمی تحسین‌آمیزی در تاریخ ۱۰ فوریه به مجله پست ارسال کرد. روزولت از مجله پست درخواست کرد جستارها را به اودبلیوآی بدهد تا آن‌ها جستارها را به زبان‌های خارجی ترجمه کنند و او بتواند آن‌ها را به سران سازمان ملل متحد بدهد.
إِنَّها تَرْمِی بِشَرَرٍ کَالْقَصْرِ (۳۲) می‌اندازد آن زبانه آتش هر برزه‌ای چون کوشکی.
آن درویش را خوش آمد، و آن بر خورد و پیرک وی بود در رقص ایستاده ومی گفت: یا جاریة باللّه و بحیوة مولاک لا عدت علی هذا البیت.کنیزک تکرار می‌کرد. خواجه با کنیزک گفت: چرا بنه گذری تکرار میکنی؟ گفت: در زیر کوشک درویشی است، خوش گشته «است» از بهر وی می‌گویم. ان مرد سر فرو کرد و آن غریب را دید خوش گشته و پای می‌کوفت. باخر سخنی بگفت و بانگی بزد. و بیفتاد و جان بداد. آن مهمتر کوشک در اندیشید و حال بروی بگشت. و کنیزک آزاد کرد، و پیران شهر خواند و بران جوان درویش نماز کردند «دفن کردند» و پیران را گفت: مرا شناسید، من فلان بن فلانم، شما را گواه کنم. کی هر چهمراست از ضیاع و املاک، همه سبیل ووقف کردم بر درویشان «و کنیزک آزاد کردم، و کوشک سبیل کردم» و باقی هر چه در دست داشت بداد از زر و سیم، و جامه بیرون کرد. و از اری بربست، ومرقع در پوشید، ور دائی برافگند، و روی نهاد در بادیه و رفت، و مردمان می‌نگریستند، تا از چشم ایشان عایب گشت و چشمها گریان پس ازان کس ویرا ندید و خبر وی نشنید.
«فَخَرَجَ عَلی‌ قَوْمِهِ» بیرون آمد بر قوم خویش، «مِنَ الْمِحْرابِ» از کوشک خویش «فَأَوْحی‌ إِلَیْهِمْ» و بایشان مینمود، «أَنْ سَبِّحُوا بُکْرَةً وَ عَشِیًّا» (۱۱) که نماز کنید بامداد و شبانگاه.
سپهر از شکر کوشکی ساخته ز گل گنبدی دیگر افراخته