کمی

معنی کلمه کمی در لغت نامه دهخدا

کمی. [ ک َ ] ( حامص ) معروف است که در مقابل بسیاری باشد. ( برهان ) ( آنندراج ). قلت. ضد کثرت و بسیاری. اندکی. ( ناظم الاطباء ). کم بودن. اندکی. قلت. مقابل افزونی و بسیاری و فراوانی. ( فرهنگ فارسی معین ). قلت. ندرت. شذوذ. نزارت. اندکی. مقابل بیشی و فزونی و بسیاری و کثرت. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) :
به بیشی نهاده ست مردم دو چشم
ز کمی بود دل پر از درد و خشم.فردوسی.ز دستور و گنجور و از تاج و تخت
ز کمی و بیشی و از کام وبخت.فردوسی.کمی نیست در بخشش دادگر
همی شادی آرای و انده مخور.فردوسی.زیرا که نیست از گل و از یاسمن کمی
تا کم شده است آفت سرما ز گلستان.
منوچهری ( دیوان چ دبیرسیاقی ج 1 ص 167 ).
از بیشی و کمی جهان تنگ مکن دل
با دهر مدارا کن و با خلق مواسا.ناصرخسرو.فزونی و کمی در او ره نیابد
که بد ز اعتدال مصور مصور.ناصرخسرو.پدید آرد سخن درخلق عالم بیشی و کمی
چو فردااین سخنگویان برون آیند زین پشکم.ناصرخسرو.صدر جهان رسید به شادی و خرمی
در دوستان فزونی و در دشمنان کمی.سوزنی.- کمی کردن در چیزی ؛ کوتاه آمدن در آن. قصور ورزیدن در آن :
چه گفت ؟ گفت که ای در جفا نکرده کمی
چه گفت ؟ گفت که ای در وفا نبوده تمام.سوزنی.- کمی گرفتن ؛ کم شدن. اندک شدن.قلت یافتن :
ز خوردن نگیرد کمی آب اوی
بدین چیزها بازخر آبروی.فردوسی.همت می دهد جام و هم آب سرد
شگفت آنکه کمی نگیرد ز خورد.فردوسی. || نقصان. ( ناظم الاطباء ). نقص. نقصان. کاستی. مقابل فضیلت. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). پستی. فرومایگی :
همت راستی و همت مردمی
سرشتت فزونی و دور از کمی.فردوسی ( از یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).هنر مردمی باشد و راستی
ز کژی بود کمّی و کاستی.فردوسی.وزان پس براهام را خواند و گفت
که ای در کمی گشته با خاک جفت.فردوسی.از آسمان دو برج به شمسند نامزد
هر چند ازآن اوست همه ملک آسمان
از شمس آسمان چو کمی نیست مر ترا
کم زان بود که سازی دو شهر خانمان.سوزنی ( از یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).

معنی کلمه کمی در فرهنگ معین

(کَ یّ ) [ ع . ] (ص . ) مرد با سلاح ، دلاور مسلح ، ج . کماة (کمات ).

معنی کلمه کمی در فرهنگ عمید

۱. کم بودن: کمی درآمد.
۲. (قید ) به مقدار کم، اندکی.
۳. [قدیمی، مجاز] پَستی، فرومایگی، حقارت.
۴. [قدیمی] نقصان، کاستی.
= کمین۱

معنی کلمه کمی در فرهنگ فارسی

( صفت ) ۱ - مرد شکم بزرگ . ۲ - شکمخواره : ۳ - شکنب. کوسفند که کیپاپزان پزند : صباحی در دکانی شیر دانی رسید از دست کیپایی بدستم بدو گفتم که بریان یا کبابی که از بوی دلاویز تو مستم ? بگفتا : پاره ای اشکنبه بودم ولیکن با برنج و نان نشستم کمال همنشین بر من اثر کرد ولیکن آن کمینم من که هستم . ( بسحاق اطعمه در تضمین قطع. گلستان )
نهان داشتن گواهی را . پنهان داشتن گواهی خود را

معنی کلمه کمی در دانشنامه آزاد فارسی

کُمی
رجوع شود به:گیپا

معنی کلمه کمی در ویکی واژه

کماة (کمات)
مرد با سلاح، دلاور مسلح ؛

جملاتی از کاربرد کلمه کمی

حمله به عراق، نبرد الحواسم یا جنگ سوم خلیج فارس در سال ۲۰۰۳ اولین مرحله جنگ عراق بود. مرحله تهاجم در ۱۹ مارس ۲۰۰۳ (هوایی) و ۲۰ مارس ۲۰۰۳ (زمینی) آغاز شد و کمی بیش از یک ماه به طول انجامید. این حمله شامل ۲۶ روز عملیات رزمی بزرگ بود که در آن نیروهای ترکیبی از نیروهای ایالات متحده، بریتانیا، استرالیا و لهستان حضور داشتند. این مرحله اولیه به طور رسمی در ۱ می ۲۰۰۳ پایان یافت، زمانی که رئیس‌جمهور ایالات متحده جورج دابلیو بوش «پایان عملیات رزمی بزرگ» را اعلام کرد. پس از آن، مرجع موقت ائتلاف به عنوان اولین دولت انتقالی در میان چندین دولت انتقالی متوالی تأسیس شد که منجر به اولین انتخابات پارلمانی عراق در ژانویه ۲۰۰۵ شد. نیروهای نظامی ایالات متحده بعد از این جنگ تا سال ۲۰۱۱ در عراق باقی ماندند.
آنکه در اطراف ملکش از در طاعت خسرو انجم کمینه قلعه نشین است
از نم قطره کمیخت زمین خشک نبود کاسمان میزد در پیش رکاب تو دوال
فریب عجز ز قد دوتای چرخ مخور که بی کمین به کسی پشت چون کمان ندهد
همه از کمین گاه برخاستند به پرخاش تن را بیاراستند
خلافش کردی و نی در کمین است چو نی کم شد سر دیگر نخاری
که دیگر به فرموده شاه چین جهانسوز نگشاید اینجا کمین
هر جا که شاهباز کمینت گشاد پر مرغ امید دشمنت از آشیان شده
بگو چگونه کنم دعوی مسلمانی که در کمین من آن چشم نامسلمان است
ای که می خواهی نظام عالمی جسته ئی او را اساس محکمی؟
فرانسیسکو فرانکو در سال ۱۹۳۹ پس از جنگ داخلی اسپانیا به قدرت رسید و تا زمان مرگش در سال ۱۹۷۵ به عنوان یک دیکتاتور حاکمیت داشت. در سال ۱۹۶۹، او پرنس خوان کارلوس، نوه آلفونسوی هشتم پادشاه سابق اسپانیا را به عنوان جانشین رسمی اش منصوب کرد. طی شش سال، شاهزاده خوان کارلوس به نظر می‌رسید در مسیری که فرانکو داشت حرکت خواهد کرد. با این حال، هنگامی که به عنوان پادشاه اسپانیا به قدرت رسید یک حکومت مبتنی بر سلطنت مشروطه را تسهیل کرد، همانگونه که پدرش دون خوان دوبربن، از سال ۱۹۴۶ از چنین حاکمیتی حمایت کرده بود.
چه جای شب که هزاران نشانه دارد عاشق کمینهٔ اشک و رخ زرد و لاغری و نزاری