کلیات

معنی کلمه کلیات در لغت نامه دهخدا

کلیات. [ ک ُل ْ ] ( ع اِ ) ج ِ کُلیَة. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). ج ِ کلیة. قلوه ها. گرده ها. کُلی ̍. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). رجوع به کلیة شود.
کلیات. [ ک ُل ْ لی یا ] ( ع اِ ) ج ِ کُلّیَّه. چیزهای کلی و همادیان. ( ناظم الاطباء ). امور کلی. ( فرهنگ فارسی معین ). مقابل جزئیات. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ): نواب و ملازمان او کار شهر می سازند مگر به کلیات که رجوعی به او کنند. ( سفرنامه ناصرخسرو ). لیکن تو به یک اشارت بر کلیات و جزویات فکرت من واقف گشتی. ( کلیله و دمنه ).
چونکه کلیات را رنج است و درد
جزو ایشان چون نباشد روی زرد.مولوی. || در اصطلاح منطق ، کلی ها. ( فرهنگ فارسی معین ) : و آن کلیات نه اجسام بوند. ( مصنفات باباافضل ، از فرهنگ فارسی معین ). بدانک ایزد عز و جل مبدعات پدید آورد، ابداع نخستین مبدع ، به گفت حکماء اوایل عقل بود و به گفت اسلامیان ( وی ) قلم کتاب بود، از آن دیگر نفس ، و سدیگر طبیعت ، این سه را کلیات گفتند. ( شرح قصیده ابوالهیثم فرهنگ فارسی معین ).
- کلیات خمس ؛ ( در اصطلاح منطق ) در منطق پنج کلی است : اول جنس چون حیوان ، دوم نوع چون انسان ، سوم فصل چون ناطق ، چهارم خاصه چون ضاحک ، پنجم عرض عام چون ماشی. ( آنندراج ) ( غیاث ). کلیات از نظر ذاتی و عرضی بودن نسبت به افراد خود بر پنج نوعند، بدین بیان که کلی یا ذاتی مصادیق و افراد خود است و یا عرضی. قسم اول که ذاتی است یا مابه الاشتراک میان چند نوع است و بعبارت دیگر جزء مشترک میان انواع مختلف است آن را جنس می نامند، و یا ذاتی مخصوص است و مخصوص به یک نوع است ، در این صورت آن را فصل می نامند. و یا مرکب از مجموع جنس و فصل است که عین حقیقت و تمام حقیقت افراد است ، یا عرض خاص است یعنی مخصوص یک نوع است و یا مشترک میان چند نوع که عرض عام نامند. مثال جنس ، حیوانیت نسبت به انسان و دیگر حیوانات و مثال نوع ، حیوان ناطق نسبت به انسان و حیوان ناهق نسبت به حمار و حیوان صاهل نسبت به انسان و ناهق تنها نسبت به حمار، و مثال عرض خاص ، تعجب و ضحک نسبت به انسان و مثال عرض عام ، حرکت و حس نسبت به حیوان است. ( فرهنگ علوم عقلی ، تألیف سید جعفر سجادی ). ایساغوجی. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). و رجوع به ایساغوجی شود. || همگی کلام یک مصنفی مانند کلیات سعدی و کلیات نظامی. ( ناظم الاطباء ). مجموعه آثار نظم و نثر یک شاعر و نویسنده ؛ کلیات صائب. ( از فرهنگ فارسی معین ). تمام انواع اشعار شاعری در یک یا چند مجلد. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). || بخشی از یک کتاب که از اصول کلی بحث کند؛ کلیات قانون ( آن قسمت از کتاب قانون ابن سینا که از اصول کلی طب بحث کند ). ( فرهنگ فارسی معین ) :

معنی کلمه کلیات در فرهنگ معین

(کُ لّ یّ ) [ ع . ] جِ کلیه .

معنی کلمه کلیات در فرهنگ عمید

۱. امور کلی، چیزهای کلی.
۲. مجموعۀ آثار نظم و گاه نثر یک شاعر یا نویسنده: کلیات سعدی.
* کلیات خمس: (منطق ) کلی هایی که در تعریف اشیا ذکر می شوند و عبارتند از: جنس مانند حیوانیت، نوع مانند انسانیت، فصل مانند ناطق بودن، خاصه مانند قوۀ خنده و عرض مانند نوشتن.

معنی کلمه کلیات در فرهنگ فارسی

( اسم ) جمع کلیه : ۱ - امور کلی : نواب و ملازمان او ( ابوالعلائمعری ) کار شهر میسازند مگر بکلیات ک رجوعی باو کنند ۲ - کلی ها : و آن کلیات نه اجسام بوند . توضیح بدانک ایزد عزوجل مبدعات پدید آورد ابداع نخستین مبدع بگفت حکمائ اوایل عقل بود و بگفت اسلامیان ( وی ) قلم کتاب بود از آن دیگر نفس و سدیگر طبیعت و این سه را کلیات گفتند . یا کلیات خمس . کلیات از نظر ذاتی و عرضی بودن نسبت بافراد خود بر پنج نوعند بدین بیان که : کلی یا ذاتی مصادیق و افراد خود است و یا عرضی . قسم اول که ذاتی است یا ما به الاشتراک میان چند نوع است و بعبارت دیگر جزئ مشترک میان انواع مختلف است آنرا جنس مینامند و یا ذاتی مخصوص است و مخصوص بیک نوع است در این صورت آنرا فصل مینامند . و یا مرکب از مجموع جنس و فصل است که عین حقیقت و تمام حقیقت افراد است آنرا نوع نامند . قسم دوم که عرضی است یا عرضی خاص است یعنی مخصوص بیک نوع است و یا مشترک میان چند نوع که عرض عام نامند . مثال جنس حیوانیت نسبت بانسان و دیگر حیوانات و مثال نوع حیوان ناطق نسبت بانسان و حیوان ناهق نسبت به حمار و حیوان صاهل نسبت به اسب و مثال فصل ناطق تنها نسبت به انسان و ناهق تنها نسبت به حمار و مثال عرض خاص تعجب و ضحک نسبت به انسان و مثال عرض عام حرکت و حس نسبت به حیوان است ۳ - مجموع. آثار نظم و نثر یک شاعر و نویسنده : کلیات نظامی کلیات سعدی کلیات صائب . ۴ - بخشی از یک کتاب که از اصول کلی بحث کند : کلیات قانون در عبارات تو توضیحات منهاج نجات در اشارات تو کلیات قانون و شفا . ( سلمان ساوجی )

معنی کلمه کلیات در فرهنگستان زبان و ادب

[علوم کتابداری و اطلاع رسانی] ← مجموعه آثار
{generalities, generalia} [علوم کتابداری و اطلاع رسانی] ← ردۀ کلیات

معنی کلمه کلیات در دانشنامه آزاد فارسی

کُلیّات
از لحن های هفده گانۀ موزون در موسیقی قدیم ایران. در موسیقی قدیم دو نوع لحن وجود داشت: موزون و غیر موزون. بنایی در رساله در موسیقی نوشته است که کلیات شامل جمع جمع ها و ادوار ایقاعی است.

معنی کلمه کلیات در ویکی واژه

جِ کلیه.

جملاتی از کاربرد کلمه کلیات

یک حزب قانونی حزبی است که در کنار حاکمیت یا از درون حاکمیت تشکیل می‌شود. یک حزب قانونی به کلیات قانون اساسی نظام حاکم اعتقاد دارد و طی یک فرایند قانونی در نهادهای مرتبط با احزاب قانونی مورد ثبت قرار گرفته است. در ایران وزارت کشور مسئولیت اصلی صدور پروانه فعالیت احزاب را بر عهده دارد.
(کلیات عماد سجاده نشین) طیلسانی از طی لسان ظاهر و مبین. یانی روسی انصاری از غایث سفتگی و همواری چون کلمات عبدالله انصاری.
کسانی که با تاریخ فلسفه آشنایی دارند به خوبی می‌دانند که نحوه وجود کلیات، همواره محل بحث و گفتگو بوده و منازعات بسیاری در این باب انجام پذیرفته است. کسانی بر این عقیده‌اند که کلی به هیچ نحو تحقق نداشته و آنچه از آن در دست است جز یک نام چیز دیگری نیست. طرفداران این عقیده «نومینالیست» شناخته می‌شوند و تعداد آن‌ها به هیچ وجه اندک نیست. در مقابل این گروه کسانی را می‌شناسیم که تحقق کلیات را انکار نمی‌کنند ولی در نحوه تحقق کلی با یکدیگر اختلاف دارند.
قانون اقدام راهبردی برای لغو تحریم‌ها و صیانت از حقوق ملت ایران قانونی است که در سال ۱۳۹۹ توسط مجلس شورای اسلامی به تصویب رسید. نمایندگان مجلس یازدهم ابتدا این طرح را کمتر از دو هفته پیش از قانونی شدن آن ارائه کرده بودند اما پس از ترور محسن فخری‌زاده، طرح خود را به دوفوریتی تغییر دادند. سه روز پس از این، نمایندگان مجلس تعهداتی برای دولت جمهوری اسلامی ایران به وجود آوردند که در صورت عدم اجرا، رئیس‌جمهور و مدیران سازمان انرژی اتمی را با خطر تعقیب قضایی رو به رو می‌کند. کلیات طرح با رای ۲۵۱ نماینده مجلس یازدهم تصویب شد.
در روز سوم مرداد نشستی با حضور خانواده‌های آیدین بزرگی، مجتبی جراهی، پویا کیوان و دست‌اندرکاران برنامهٔ برود پیک، هیئت مدیرهٔ باشگاه آرش و گروهی از کارشناسان و نمایندگان گروه‌ها و باشگاه‌های کوه‌نوردی برگزار شد که در آن ضمن گفتگو در مورد کلیات برنامه و ارزش صعود انجام شده، در بارهٔ ادامه فعالیت جستجو نیز صحبت شد. در این جلسه، گزارش آخرین عملیات جستجو ارائه شد. پس از گفتگو دربارهٔ شرایط منطقه و نظرات کوه نوردان و راهنمایان حاضر در منطقه و دیگران، خانواده‌های محترم بزرگی، کیوان و جراحی با پذیرش نظر کارشناسان، موافقت خود را با پایان یافتن عملیات جستجو اعلام کردند.
چونک کلیات پیش او چو گوست سخره و سجده کن چوگان اوست
کلیات طرح حمایت از آمران به معروف و ناهیان از منکر ۲۴ ماده‌ای در جلسه علنی ۱۶ تیرماه به تصویب رسیده بود. این طرح اختیارات افراد لباس شخصی و نیروهای بسیج برای «امر به معروف و نهی از منکر» شهروندان را افزایش می‌دهد و این در حالی است که به عقیده دولت، برخی از این اختیارات، معنای دخالت در حیطه مسئولیت پلیس را دارد.
حسین چون اشتیاق سلطان یعقوب را به کلیات جامی شنیده بود جواب داد که بنده را در راه، مصاحبی بود که در هر منزل به آن مشغول بودم و به آن جهت ملالت پیرامون خاطرم نمی گذشت.
در سی و پنجمین دوره کتاب سال ایران آثار منتشر شده در بازه زمانی فروردین تا اسفند ۹۵ مورد ارزیابی و داوری قرار گرفته‌است. در مجموع ۵۵ هزار عنوان کتاب در این دوره قرار داشت که در نهایت ۲۵۵ اثر به مرحله دوم داوری راه یافت که در ۱۱ موضوع از جمله شامل کلیات، فلسفه، روانشناسی، فیلم، کودک و نوجوان و … در ۷۲ گروه مورد ارزیابی قرار گرفت. همچنین ۲۸ اثر تألیفی، ۱۳ اثر ترجمه ای و دو اثر تصحیحی انتخاب و به عنوان برگزیده یا شایسته تقدیر تعیین شده‌اند.
همچنین روح را در عالم ارواح از حضرت جلت غذایی که مدد حیات او کند میبود مناسب حوصله و همت روح در آن مقام و بر کلیات علوم و معارف اطلاعی روحانی داشت ولیکن از غذاهای گوناگون «ابیت عند ربی یطعمنی و یسقینی» محروم بود و از معارف و علوم جزویات عالم شهادت که بواسطه آلات حواس انسانی و قوای بشری و صفات نفسانی حاصل توان کرد بیخبر بود. و در ان وقت که بقالب پیوست چون طفل بودکه از رحم بمهد آید اگر پرورش بوجه خویش نیابد زود هلاک شود.
و پنجم دلیل بر هستی صانع آن است که بر این اجسام عالم از زندگی و حرکت به خواست و شناخت و خشنودی و خشم و شرم و جز آن از رنگ و بوی و مژه و جز آن نصیبی نیست. وز این اجسام جزوهایی مر این معنی ها را همی پذیرد بر آن صورت های طباعی که دارند از گرمی و سردی و تری و خشکی، و مر این معنی ها را که اندر جزوهای طبایع همی اید که به شکل های شخص های موالیدی مشکل اند، با آن صورت های طباعی مناسبتی نیست. پس گوییم که حال این معنی ها اندر موالید از دو بیرون نیست: یا اندر او جوهری است یا عرضی است. و به دو روی ظاهر است که این معنی ها که یاد (کردیم از زندگی و حس و عقل) و نطق و جز آن، مر موالید را جوهری (نیست: یکی بدان روی) که اگر این معنی ها مر این جزوها را جوهری بودی، (اندر اجسام کلی که این اشخاص) از آن جزوها اندکی است، این معنی ها ظاهرتر و بیشتر بودی، و چو اندر کلیات این اجزا این معانی نیست، ظاهر است (که این معانی مر این اجزا را) جوهری نیست. و دیگر بدان روی که اگر این معنی ها مر این اشخاص را جوهری بودی، روا نبودی که این اشخاص وقتی بی این معنی ها ماندی، (چنین) که همی ماند به مرگ طبعی و پوسیده شدن میوها و جز آن. و چو ظاهر کردیم که این معنی ها مر این اشخاص را جوهری نیست، ظاهر شد که این معنی ها اندر آن عرضی است. آن گاه گوییم که روا نباشد که معنی یی از معنی ها اندر چیزی به وجه عرضی پدید آید، مگر از چیزی که آن معنی اندر او جوهری باشد، بر مثال روشنایی که بر خاک همی به عرض پدید آید از قرص آفتاب که روشنایی مر او را جوهری است و بر مثال هوا که به عرض خوش بوی شود از مشک که مر او را بوی خوش جوهری است. پس درست کردیم که این معنی ها که یاد کردیم، اندر اشخاص مردم و جز آن از چیزی دیگر همی آید که مر او را جوهری است و آن چیز نه جسم است. و چو جسم مصنوع است و اندر او از چیزی دیگر (این) معنی ها آینده است، آن چیز دیگر به ضرورت صانع است، از بهر آنکه جز مصنوع به ضرورت صانع باشد.
وی گفته است «علم جز بر کلیات تعلق نمی‌گیرد و برای تشخیص امری بایستی کل آن را مورد بررسی قرار داد». ما هنگامی می‌توانیم دربارهٔ اشیاء قضاوت کنیم که نوع و جنس را بهتر بشناسیم. تعیین قواعدی که حافظ روابط صحیح قضایای کلی با قضایای جزئی و شخصی باشد خاص منطقی است که هیچ‌کس بهتر از ارسطو دربارهٔ آن تحقیق نکرده است. همین منطق است که یکی از هدایای ارزنده و گرانبهای این فیلسوف به عالم بشریت به‌شمار می‌آید.
پس گفتند: واجب آید که فلک که حرکت (او) بخلاف حرکت دیگر معلولات است معلول اول است، و حرکات ناقص که مرین معلولات را‌ست که فرود ازوست همه ازوست و گفتند: این حرکت بی نهایت مرین معلول را از علت اولی است، و چو مرین معلول را که فلک ا‌ست حرکت بی نهایت ا‌ست لازم آید که قوت علت او که صانع عالم اوست بی نهایت است و مر حرکت افلاک را تمام بدان گفتند کز جانبی بجانبی همی نشود، (تا) چو آنجا برسد بیارامد، چنانک حرکات جزویات طبایع چو از کلیات خویش جدا ا‌فتند، حرکت سوی کلیا ت آنها باشد و چون بکلیات خویش رسیدند، بیارامند و گفتند که این حرکت تمام یعنی حرکت استدارت علت ا‌ست مرین حرکات ناقصات را که جزوهاء طبایع راست.