معنی کلمه کرند در لغت نامه دهخدا
کرند. [ ک ُ رَ ] ( اِخ ) نام رودخانه ای است که از طرف زردکوه می آید و مسکن لران است و از نواحی صفاهان می گذرد. ( برهان ) ( ناظم الاطباء ). نام رود مشهوری است به اصفهان. ( آنندراج ). کرنگ. ( مخفف کوهرنگ ). کرنده.
کرند. [ ک ُ رُ ] ( اِ ) کرنده. ( ناظم الاطباء ). کرنگه. ( از برهان ). لیف جولاهگان و شوی مالان باشد و آن جاروب مانندی است که بدان آش و آهار بر تاره جامه مالند. ( برهان ) ( ناظم الاطباء ). رجوع به کرنده و کرنگه شود.
کرند. [ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان قشلاق بزرگ گرمسار که 424 تن سکنه دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1 ).
کرند. [ ک ِ رِ ] ( اِخ ) بخشی است از شهرستان شاه آباد و محدود است از شمال به گوران ، از خاور به بخش مرکزی شاه آباد و از باختر به دهستان پاطاق پل ذهاب. این بخش مرتفعترین نقاط شهرستان شاه آباد است. پست ترین نقطه کرند بیش از 1500 متر از سطح دریا ارتفاع دارد، از این جهت زمستان آن سرد و تابستان معتدل است. از رودخانه های آن زمکان ، راوند و الوند را می توان نام برد. کرند از 39 ده بزرگ و کوچک تشکیل شده وجمعیت آن در حدود 12هزار نفر است و به سه دهستان : حومه ، بیونیج و ریجاب تقسیم می شود. ساکنان حومه و بیونیج اهل حق هستند. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5 ).
کرند. [ ک ِ رِ ] ( اِخ ) قصبه مرکز بخش کرند. در دامنه کوهی بنا شده و منظره باصفادارد. گردنه پاطاق که یکی از نقاط مهم نظامی غرب است در مغرب آن قرار دارد. از شمال به زهاب ، از مشرق به ماهیدشت ، از جنوب به لرستان و از مغرب به عراق محدود است. ( از جغرافیای غرب ایران صص 74-75 ). قصبه مرکزی بخش کرند از شهرستان شاه آباد. سردسیر است و تابستان آن معتدل ، از این جهت گردشگاه مردم شاه آباد و قصرشیرین است. در حدود 5هزار نفر که اکثر اهل حق هستنددر آنجا سکونت دارند. صنعت حدادی و کشت میوه و بخصوص انگور در کرند رونق دارد. دو زیارتگاه به نام مقبره بنیامین و پیرموسی از آثار قدیم و مورد توجه اهل حق این منطقه است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5 ).