کت کن. [ ک َ ک َ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان کوهدشت بخش طرهان شهرستان خرم آباد. جلگه ای و گرمسیر. با 240 تن سکنه. آب آن از نهر خسروآباد. محصول آنجا غلات و لبنیات. شغل اهالی زراعت و گله داری. صنایع دستی سیاه چادربافی است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6 ص 289 ).، کتکن. [ ک َ ک َ ] ( نف مرکب ) چاه جوی را گویند که کاریزکن باشد. ( برهان ). کاریزکن. ( فرهنگ جهانگیری ) ( ناظم الاطباء ). چاه کن. ( آنندراج ). چاخو. کاریزکننده. شاید این کلمه تصحیف کَنکَن بمعنی کان کن باشد و امروز هم این لفظدر فارسی متداول است. ( یادداشت مؤلف ) : پنجه تو که کتکن قاب است در زمین پلاو نقاب است.حکیم شرف الدین شفائی ( از آنندراج ).رجوع به کنکن شود.
معنی کلمه کت کن در فرهنگ معین
(کَ. کَ ) (ص فا. ) کاریزکن ، مقنی .
معنی کلمه کت کن در فرهنگ عمید
=کاریزگر
معنی کلمه کت کن در فرهنگ فارسی
دهی است از دهستان کوهدشت بخش طرهان شهرستان خرم آباد
معنی کلمه کت کن در ویکی واژه
کاریزکن، مقنی.
جملاتی از کاربرد کلمه کت کن
تر و خشکت کنم آن سان که فراموش کنی آن شَفَقّت ها کز مادر دیدیّ و پدر
چون جواب نامه از هرات برسید بر دست خیلتاش و از عرب مردی، خوانده آمد، چنانکه نمودهام پیش از این. حاجب بزرگ، علی قریب دیگر روز برنشست و بصحرا آمد و جمله لشکر حاضر شدند، ایشان را گفت: باید که سوی هرات بروید بر حکم فرمان سلطان که رسیده است، چنانکه امروز و فردا همه رفته باشید مگر لشکر هند را که با من بباید رفت و من ساقه باشم و پس از اینجا بر اثر شما حرکت کنم. گفتند: چنین کنیم، و در وقت رفتن گرفتند سخت بتعجیل، چنانکه کس بر کس نایستاد . و اعیان و رویشناسان چون ندیمان و جز ایشان بیشتر بنه یله کردند تا با حاجب آیند و تفت برفتند. و وزیر حسنک را در شب برده بودند سوی هرات که فرمان توقیعی رسیده بود که وی را پیش از لشکر گسیل باید کرد. و این فرمان سه سوار آورده بودند از آن بو سهل زوزنی، چه بر وزیر حسنک خشمگین بود. و صاحب دیوان رسالت خواجه بو نصر مشکان همچنین تفت برفت؛ و چون حرکت خواست کرد، نزدیک حاجب بزرگ، علی رفت و تا چاشتگاه بماند و بازآمد و برفت با بو الحسن عقیلی و مظفّر حاکم و بو الحسن کرجی و دانشمند نبیه با ندیمان و بسیار مردم از هر دستی و سخت اندیشهمند بود.
و این هر دو نفس با این مجموع قوّتها که یاد کردیم همه خادمان نفس حیوانیاند و نفس حیوانی قوتی است که جسم به اختیار او حرکت کند وچیزها را به حس دریابد و نفس حیوانی به غیر از این خادمان که گفتیم دوازده خادم دیگر دارد، چنانکه ده حواساند و یکی قوت شهوت ودیگر قوت غضب.
حکیمی دیگر گفت: دوری از خلق خدا جز در سه مورد شایسته نیست: از سلطانی که قصد تدبیر مملکت کند، و حکیمی که قاصد استنباط حکمت بود و دیگری زاهدی که قصدش مناجات خداوند باشد.
بهین رادی آن کت کند نیکنام چه سان و توانگر ترین کس کدام
زین همه آلودگی پاکت کند آتش اندر خرمن هستی زند
و روز سهشنبه دوازدهم شعبان خداوندزاده امیر مودود، رحمة اللّه علیه، از بلخ بغزنین رسید، که از بست نامه رفته بود تا حرکت کند، برین میعاد بیامد و نواخت یافت. و روز سهشنبه نوزدهم شعبان امیر بر قلعه رفت و سرهنگ بو علی کوتوال میزبانی ساخته بود. و روز آدینه بیست و دوم این ماه بکوشک نومسعودی بازآمد.
از فیلمهایی که وی در آن نقش داشتهاست، میتوان به سرقت بزرگ قطار و حرکت کن اشاره کرد.
در سال ۲۰۰۳ مهمانی ترتیب داد که توسط پلیس محاصره شد و یکی از شرکت کنندهها به دلیل خوردن هات داگ سمی مسموم شد
اما آنچه مهم است در هر روز، آن است که در مرگ و نزدیکی اجل تفکر کند و با خود گوید که ممکن است که از اجل یک روز بیش نمانده است که فایده این فکرت عظیم است که این خلق که روی به دنیا آورده اند از درازی امل است و اگر به یقین دانندی که تا یک ماه یا یک سال بخواهند مرد، از هرچه بدان مشغولند دور باشندی و باشد که تا یک روز بخواهند، مرد و ایشان به تدبیر کاری مشغولند که تا ده سال به کار خواهد آمد و برای این گفت حق تعالی، «اولم ینظروا فی ملکوت السموات و الارض و ما خلق الله من شیء و ان عسی ان یکون قداقترب اجلهم... الآیه» و چون دل صافی کند و این تامل کند رغبت ساختن زاد آخرت در دل حرکت کند و باید که تفکر کند تا در این روز چند خیر میسر تواند بود وی را و از هرچه معصیت است حذر می باید کرد. و در گذشته چه تقصیر کرده است که می تدارک باید کرد. و این همه را به تدبر و تفکر حاجت بود، پس اگر کسی را راه گشاده بود تا در ملکوت آسمان و زمین نگرد و در عجایب صنع نگرد، بلکه در جمال و جلال حضرت الهیت نگرد، این تفکر از همه عبادات و از همه تفکرها فاضلتر که تعظیم حق تعالی بدین بر دل غالب شود تا تعظیم غالب نشود محبت غالب نشود و کمال سعادت در کمال محبت است، لیکن این هر کسی را میسر نباشد.
هر سؤالی را که مشکل ماند از اسرار غیب منهی کلکت کند روشن ز بهر آن جواب
آنت باد از راه دنیا کت کند عقل آرزو و آنت باد از روی حکمت کت کند دین اقتضا