معنی کلمه کاسنی در لغت نامه دهخدا
کیکیز و گندنا و سپندان و کاسنی
این هر چهار گونه که دادی همه وژن.( حاشیه فرهنگ اسدی نخجوانی ).
کاسنی. [ س َ ] ( ص نسبی ) مردمی را گویندکه بقریه کاسن منسوبند که قریه ای است از قرای سمرقند. ( برهان ). منسوب به قریه کاسن. ( ناظم الاطباء ).