چوم

معنی کلمه چوم در لغت نامه دهخدا

چوم. ( اِ ) آلتی است از چوب و آن چون نیمکتی است و در زیر دو غلطک دارد و بر هر غلطک جای بجای دندانه های چوبی نصب شده است و به گاو و یا اسب کشیده شود و چون بر ساقه های گندم حرکت کند خرد کند و کاه از دانه جدا سازد. «آلتی است از چوب که به اسب بسته میشود آدمی بر آن می نشیند تا سنگین شود و از حرکت اسب و گردش آن آلت روی خرمن دانه از خوشه بتدریج جدا میشود». ( فرهنگ نظام ). اسبابی است که ساقه گندم را خرد میکند. و در تداول مردم خراسان گردونه گویند. جَنجَل ( در تداول مردم روستاهای قزوین ).
چوم. ( اِ ) چربی و پیه و شحم. ( ناظم الاطباء ). اما جای دیگر دیده نشد.
چوم. ( اِخ ) دهی است از دهستان کوارج بخش حومه شهرستان اصفهان. 105 تن سکنه دارد. از زاینده رود آبیاری میشود. محصول عمده اش غلات ، ذرت و پنبه است. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 10 ).

معنی کلمه چوم در فرهنگ فارسی

دهیست از دهستان کوارج بخش حومه شهرستان اصفهان ٠

معنی کلمه چوم در ویکی واژه

چوم (جمع چوم‌ها)
افزاری است از چوب و آن چون نیمکتی است و در زیر دو غلطک دارد و بر هر غلطک جای‌بجای دندانه‌های چوبی نصب شده است و به گاو و یا اسب کشیده شود و چون بر ساقه‌های گندم حرکت کند، خرد کند و کاه از دانه جدا سازد. «آلتی است از چوب که به اسب بسته می‌شود، آدمی بر آن می‌نشیند تا سنگین شود و از حرکت اسب و گردش آن آلت روی خرمن دانه از خوشه به تدریج جدا می‌شود». (فرهنگ نظام). اسبابی است که ساقه گندم را خرد می‌کند. و در تداول مردم خراسان گردونه گویند. جَنجَل (در تداول مردم روستاهای قزوین).
چربی و پیه و شحم.
[اصفهانی] در شهرستان های نجف آباد و سیرجان کرمان کاربرد دارد. و معانی مختلفی می‌توان از آن برداشت کرد: نمی‌دانم، ندانستن - اولی: سلام یدالله کوجاس (کجاست)؟ - دومی: چوم تا ده دقیقه پیش اینجا بود و رفت. ابراز بی‌خیالی، عدم پاسخ قطعی به یک پرسش - هوا هم امروز سرد شده! - چوم! (یعنی واسم مهم نیست!) سرمازدگی _ اولی: سلام چه خبر از باغ؟ _ دومی: دیشب همه گل بادوم‌ها رو چوم زده (تمام شگوفه بادم ها را سرمازده)
دهی است از دهستان کوارج بخش حومه ٔ شهرستان اصفهان. ۱۰۵ تن سکنه دارد. از زاینده‌رود آبیاری می‌شود. محصول عمده‌اش غلات، ذرت و پنبه است.

جملاتی از کاربرد کلمه چوم

خچومیان تاکنون ۲۸ عنوان کتاب از ارمنی به فارسی ترجمه کرده‌است و نقش بسزایی در ارتباطات ادبی و فرهنگی بین ایران و ارمنستان دارد.
عمری‌ست‌ طعمه‌خوار هجوم ندامتیم یارب چرا چوموج به دریا زدیم پا
چومشک آن دو گیسوی دو ماه تو که بودند همواره دلخواه تو
بنشاندمش به صدر وفشاندم به آستین گرد رهش ز روی چوماه منورا
تا که بر ماه نگارم رقم مدحت شاه همتم داشت زبان بند چوماهی سالی
زاهدا از کف بنه تسبیح را کن حمایل همچومن زنار عشق
این استان در شمال کشور عراق واقع شده و هم‌مرز با ایران و ترکیه است. از این استان دو شهرستان چومان و سوران هم‌مرز با ایران هستند.
تو فارغی زمدح چومن صدهزار، لیک من خود تقربی بخدای تو م یکنم
چومن زینهاری بود ننگ تو بدین خردگی کردم آهنگ تو
همچومن شاید بلند اقبال گردی در جهان ازجهان واله آن ترک تمنا گر کنی
سوگوتلی، بویوک چومن، کیچیک چومن، خشم که لوله‌کشی شده به اداره جهاد کشاورزی
رودخانه / چم «اردلانی» / چوم سُورانی (مُکریانی)
استان چومپون از نظر تقسیمات کشوری بخشی از ناحیه جنوب تایلند به حساب می‌آید. مرکز این استان شهر چومپون است.
آندرانیک خچومیان سالِ ۱۳۳۴ (۱۷ اکتبرِ ۱۹۵۵) در تهران به دنیا آمد. وی زمینه‌ساز حضور نویسندگان و گروه‌های تئاتری دو کشور ارمنستان و ایران به مناسبت‌های مختلف بود. و عضو انجمن نویسندگان خانه تئاتر است. او تاکنون ۳۶ عنوان کتاب از ارمنی به فارسی ترجمه کرده‌است و نقش بسزایی در ارتباطات ادبی و فرهنگی بین ایران و ارمنستان دارد اولین مترجمی است که نمایشنامه‌های معاصر ارمنی را به زبان فارسی ترجمه کرد.
همکاران مجله شامل: دایانا اگرست، استنفورد اندرسون، جورجیو چیوچی، استوارت کوهن، الن کولوهون، فرانچسکو دال کو، پیتر آیزنمن، ویلیام الیس، کرت دابلیو فورستر، کنت فرامپتون، ماریو گندلسوناس، جورجو گراسی، فرد کوتر، رم کولهاس، لئون کرییر، مری مک لئود، رافائل مونئو، جوآن اوکمن، مارتین پاولی، آلدو روسی، کالین روو، دنیس اسکات براون، جرج سیلوتی، ایگنازی د سولا-مورالس، مانفردو تافوری، برنارد چومی، آنتونی ویدلر و حازیمه یاتسوکا بودند.
گریه هم‌بیدل لب خشکم چومژگان‌ترنکرد وحشتی زین وادی بی‌آب می‌باید مرا
بسته در شش جهات و پنج حس است از برون چون زراز درون چومس است