چهل
معنی کلمه چهل در فرهنگ عمید
معنی کلمه چهل در فرهنگ فارسی
چهار دهه . عددی که از چهار برابر کردن عدد ده واحد مرتب. دوم یا مرتب. دهگان پیدا شود .
معنی کلمه چهل در دانشنامه اسلامی
پژوهش درباره جایگاه عدد چهل، در حوزه های بسیار متنوع با وجود انبوهی از شواهد، تنها درصورتی میسر است که دسته بندی و گونه شناسی ای از آن ها فراهم شود.اهمیت و بسامد هر یک از گونه ها ــکه از بسیاری جهات، با یکدیگر ارتباط و هم پوشانی نیز دارندــ یکسان نیست و به ویژه در زمینه سنت اسلامی، برخی گونه های کاربرد عدد چهل، بر برخی دیگر ترجیح یافته اند.سه گونه عمده کاربرد عدد چهل در سنّت اسلامی اینهاست :
← در بیان کثرت
(۱) علاوه بر قرآن و کتاب مقدّس.(۲) احمدآقا شریف، اسرار و رموز اعداد و حروف، تهران ۱۳۸۳ش.(۳) ابن اثیر، الکامل فی التاریخ.(۴) ابن اسفندیار، تاریخ طبرستان، چاپ عباس اقبال آشتیانی، تهران ۱۳۲۰ش.(۵) ابن بابویه، علل الشرایع، نجف ۱۳۸۶/۱۹۶۶، چاپ افست قم.(۶) ابن بابویه، کتاب الخصال، چاپ علی اکبر غفاری، قم ۱۳۶۲ش.(۷) ابن بابویه، کتاب من لایحضُرُهُ الفقیه، (ترجمه و متن)، ترجمه محمدجواد غفاری، صدربلاغی، و علی اکبر غفاری، قم ۱۳۶۷ـ۱۳۶۹ش.(۸) ابن حنبل، مسندالامام احمدبن حنبل، (قاهره) ۱۳۱۳، چاپ افست بیروت.(۹) ابن خلدون، تاریخ ابن خلدون.(۱۰) ابن سعد، الطبقات الکبری (لیدن).(۱۱) ابن عبدالحکم، کتاب فتوح مصر و اخبارها، چاپ محمد حجیری، بیروت ۱۴۲۰/۲۰۰۰.(۱۲) ابن عبدربّه، کتاب العقد الفرید، چاپ احمد امین، احمد زین، و ابراهیم ابیاری، قاهره ۱۳۵۹ـ ۱۳۶۸/ ۱۹۴۰ـ۱۹۴۹.(۱۳) ابن فقیه.(۱۴) ابن کثیر، البدایة و النهایة، بیروت ۱۴۱۱/۱۹۹۰.(۱۵) معمربن مثنی ابوعبیده، کتاب النقائض: نقائض جریر و الفرزدق، چاپ آنتونی اشلی بوان، لیدن ۱۹۰۵ـ۱۹۱۲، چاپ افست بغداد.(۱۶) ابونعیم اصفهانی، حلیة الاولیاء و طبقات الاصفیاء، چاپ محمدامین خانجی، بیروت ۱۳۸۷/۱۹۶۷.(۱۷) احمد امین، قاموس العادات و التقالید و التعابیر المصریة، قاهره ۱۹۵۳.(۱۸) محمدبن عبدالهی ازرقی، اخبار مکة و ماجاء فیها من الآثار، چاپ رشدی صالح ملحس، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳، چاپ افست قم ۱۳۶۹ش.(۱۹) محمد اسدیان خرم آبادی، آیین های گذر در ایران: بررسی تطبیقی آیین های ایرانی در حوزه های فرهنگی و جغرافیایی، تهران ۱۳۸۴ش.(۲۰) اعتمادالسلطنه.(۲۱) یحیی بن احمد باخرزی، اوراد الاحباب و فصوص الآداب، فصوص الآداب، چاپ ایرج افشار، تهران ۱۳۵۸ش.(۲۲) محمدابراهیم باستانی پاریزی، کاسه کوزه تمدن، تهران ۱۳۸۲ش.(۲۳) علی بلوکباشی، نوروز: جشن نوزایی آفرینش، تهران ۱۳۸۰ش.(۲۴) بندهش، (گردآوری) فرنبغ دادگی، ترجمه مهرداد بهار، تهران: توس، ۱۳۶۹ش.(۲۵) مهرداد بهار، پژوهشی در اساطیر ایران، تهران ۱۳۶۲ش.(۲۶) محمود پاینده، آئینها و باورداشتهای گیل و دیلم، تهران ۱۳۵۵ش.(۲۷) محمدبن سلیمان پاینده، قصص العلماء، چاپ محمد برزگر خالقی و عفت کرباسی، تهران ۱۳۸۳ش.(۲۸) عمروبن بحر جاحظ، البیان و التبیین، چاپ عبدالسلام محمد هارون، بیروت ۱۳۶۷/ ۱۹۴۸.(۲۹) عمروبن بحر جاحظ، رسائل الجاحظ، چاپ عبدالسلام محمد هارون، رساله :۶ رسالة فی نفی التشبیه، قاهره ۱۳۸۴.(۳۰) عمروبن بحر جاحظ، کتاب التاج فی اخلاق الملوک، چاپ فوزی عطوی، بیروت ۱۹۷۰.(۳۱) شمس الدین محمد حافظ، دیوان، چاپ محمد قزوینی و قاسم غنی، تهران ۱۳۲۰ش.(۳۲) حمدالله مستوفی، نزهةالقلوب.(۳۳) احمدبن محمد خوافی، مجمل فصیحی، چاپ محمود فرخ، مشهد ۱۳۳۹ـ۱۳۴۱ش.(۳۴) علی اشرف درویشیان و رضا خندان، فرهنگ افسانه های مردم ایران، تهران ۱۳۷۸ش.(۳۵) علی اکبر دهخدا، امثال و حکم، تهران ۱۳۵۲ش.(۳۶) بهمن دهگان، فرهنگ جامع ضرب المثل های فارسی، تهران ۱۳۸۳ش.(۳۷) هاشم رجب زاده، «چهل سالگی عمر»، آینده، سال ۱۷، ش ۵ـ۸ (مرداد ـ آبان ۱۳۷۰).(۳۸) رشیدالدین فضل الله.(۳۹) روزبهان بقلی، شرح شطحیات، چاپ هانری کوربن، تهران ۱۳۶۰ش.(۴۰) مجدودبن آدم سنایی، دیوان، چاپ مدرس رضوی، تهران ۱۳۸۰ش.(۴۱) عمربن محمد سهروردی، کتاب عوارف المعارف، بیروت ۱۹۶۶.(۴۲) محمدبن محمد شعیری، جامع الاخبار، بیروت ۱۴۰۶/۱۹۸۶.(۴۳) جعفر شهری باف، طهران قدیم، تهران ۱۳۸۱ش.(۴۴) جین مصدقه، معجم الاعداد: رموز و دلالات، بیروت ۱۹۹۴.(۴۵) طبری، تاریخ (بیروت).(۴۶) طبری، جامع.(۴۷) محمدبن ابراهیم عطار، تذکرةالاولیاء، چاپ محمد استعلامی، تهران ۱۳۶۰ش.(۴۸) محمدبن ابراهیم عطار، دیوان، چاپ تقی تفضلی، تهران ۱۳۶۲ش.(۴۹) محمدبن ابراهیم عطار، منطق الطیر: مقامات طیور، چاپ صادق گوهرین، تهران ۱۳۶۵ش.(۵۰) احمدبن محمد علاءالدوله سمنانی، العروة لأهل الخلوة و الجلوة، چاپ نجیب مایل هروی، تهران ۱۳۶۲ش.(۵۱) مهدی علمداری، فرهنگ عامیانه دماوند، تهران ۱۳۷۹ش.(۵۲) مهدی غروی، آرامگاه در گستره فرهنگ ایرانی، تهران ۱۳۷۶ش.(۵۳) علی فتال، «حول العدد اربعون»، التراث الشعبی، ش ۱۱ـ۱۲ (۱۹۸۴).(۵۴) محمدبن عمر فخررازی، التفسیر الکبیر، او، مفاتیح الغیب، بیروت ۱۴۲۱/۲۰۰۰.(۵۵) کلینی، الکافی.(۵۶) منوچهر کیانی، سیه چادرها: تحقیقی از زندگی مردم ایل قشقایی، تهران ۱۳۷۱ش.(۵۷) مسعودی، مروج (بیروت).(۵۸) مقدسی.(۵۹) جلال الدین محمدبن محمد مولوی، مثنوی معنوی، تصحیح رینولد آلن نیکلسون، چاپ نصراللّه پورجوادی، تهران ۱۳۶۳ش.(۶۰) احمدبن محمد میدانی، مجمع الامثال، چاپ محمدابوالفضل ابراهیم، بیروت ۱۴۰۷/۱۹۸۷.(۶۱) عبدالغنی بن اسماعیل نابلسی، تعطیر الانام فی تعبیرالمنام، چاپ معروف زریق، بیروت ۱۴۱۱/۱۹۹۱.(۶۲) حسن بن علی نظام الملک، سیرالملوک (سیاست نامه)، چاپ هیوبرت دارک، تهران ۱۳۵۵ش.(۶۳) عارف نوشاهی، فهرست نسخه های خطی فارسی موزه ملی پاکستان: کراچی، اسلام آباد ۱۳۶۲ش.(۶۴) محمدبن عمر واقدی، کتاب المغازی، چاپ مارسدن جونز، لندن ۱۹۶۶.(۶۵) صادق هدایت، نیرنگستان، تهران ۱۳۴۲ش.(۶۶) هفت لشکر: طومار جامع نقالان، از کیومرث تا بهمن، چاپ مهران افشاری و مهدی مداینی، تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، ۱۳۷۷ش.(۶۷) صادق همایونی، فرهنگ مردم سروستان، مشهد ۱۳۷۱ش.
[ویکی شیعه] چهل، از مهم ترین رمزهای عددی رایج در میان بسیاری از اقوام و فرهنگ ها است، در احادیث اسلامی نیز از این عدد بسیار استفاده شده که بر کثرت، کمال و بلوغ دلالت می کند.
چهل، از مهم ترین رمزهای عددی رایج در میان همه اقوام و فرهنگ هاست. در میان اعداد دو رقمی و بالاتر، چهل، در حوزه های گوناگونِ ادیان، اساطیر، آیین های رازوری و عرفانی، باورهای عامیانه، عملیات جادویی، ادبیات، تاریخ نگاری و نیز در زندگی روزانه ملل، حائز بالاترین جایگاه بوده است. درباره چگونگی آشنایی بشر قدیم با این عدد، ساز و کارِ ارج و اهمیت یافتن و چرایی انتساب دلالتهای ویژه به آن، نمی توان به قطع سخن گفت؛ با این حال، دست کم، سه احتمال درخور بررسی است:
پژوهش درباره جایگاه عدد چهل، در حوزه های بسیار متنوع با وجود انبوهی از شواهد، تنها درصورتی میسر است که دسته بندی و گونه شناسی ای از آنها فراهم شود. اهمیت و بسامد هر یک از گونه ها ـ که از بسیاری جهات، با یکدیگر ارتباط و هم پوشانی نیز دارند ـ یکسان نیست و به ویژه در زمینه سنّت اسلامی، برخی گونه های کاربرد عدد چهل، بر برخی دیگر ترجیح یافته اند. سه گونه عمده کاربرد عدد چهل در سنّت اسلامی اینهاست:
[ویکی فقه] چهل (عدد). چهل، از مهم ترین و پربسامدترین رمزهای عددی رایج در میان تقریبآ همه اقوام و فرهنگها است.
پژوهش درباره جایگاه عدد چهل، در حوزه های بسیار متنوع با وجود انبوهی از شواهد، تنها درصورتی میسر است که دسته بندی و گونه شناسی ای از آن ها فراهم شود.اهمیت و بسامد هر یک از گونه ها ــکه از بسیاری جهات، با یکدیگر ارتباط و هم پوشانی نیز دارندــ یکسان نیست و به ویژه در زمینه سنت اسلامی، برخی گونه های کاربرد عدد چهل، بر برخی دیگر ترجیح یافته اند.سه گونه عمده کاربرد عدد چهل در سنّت اسلامی اینهاست :
← در بیان کثرت
(۱) علاوه بر قرآن و کتاب مقدّس.(۲) احمدآقا شریف، اسرار و رموز اعداد و حروف، تهران ۱۳۸۳ش.(۳) ابن اثیر، الکامل فی التاریخ.(۴) ابن اسفندیار، تاریخ طبرستان، چاپ عباس اقبال آشتیانی، تهران ۱۳۲۰ش.(۵) ابن بابویه، علل الشرایع، نجف ۱۳۸۶/۱۹۶۶، چاپ افست قم.(۶) ابن بابویه، کتاب الخصال، چاپ علی اکبر غفاری، قم ۱۳۶۲ش.(۷) ابن بابویه، کتاب من لایحضُرُهُ الفقیه، (ترجمه و متن)، ترجمه محمدجواد غفاری، صدربلاغی، و علی اکبر غفاری، قم ۱۳۶۷ـ۱۳۶۹ش.(۸) ابن حنبل، مسندالامام احمدبن حنبل، (قاهره) ۱۳۱۳، چاپ افست بیروت.(۹) ابن خلدون، تاریخ ابن خلدون.(۱۰) ابن سعد، الطبقات الکبرى (لیدن).(۱۱) ابن عبدالحکم، کتاب فتوح مصر و اخبارها، چاپ محمد حجیری، بیروت ۱۴۲۰/۲۰۰۰.(۱۲) ابن عبدربّه، کتاب العقد الفرید، چاپ احمد امین، احمد زین، و ابراهیم ابیاری، قاهره ۱۳۵۹ـ ۱۳۶۸/ ۱۹۴۰ـ۱۹۴۹.(۱۳) ابن فقیه.(۱۴) ابن کثیر، البدایة و النهایة، بیروت ۱۴۱۱/۱۹۹۰.(۱۵) معمربن مثنی ابوعبیده، کتاب النقائض: نقائض جریر و الفرزدق، چاپ آنتونی اشلی بوان، لیدن ۱۹۰۵ـ۱۹۱۲، چاپ افست بغداد.(۱۶) ابونعیم اصفهانی، حلیة الاولیاء و طبقات الاصفیاء، چاپ محمدامین خانجی، بیروت ۱۳۸۷/۱۹۶۷.(۱۷) احمد امین، قاموس العادات و التقالید و التعابیر المصریة، قاهره ۱۹۵۳.(۱۸) محمدبن عبدالهی ازرقی، اخبار مکة و ماجاء فیها من الآثار، چاپ رشدی صالح ملحس، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳، چاپ افست قم ۱۳۶۹ش.(۱۹) محمد اسدیان خرم آبادی، آیین های گذر در ایران: بررسی تطبیقی آیین های ایرانی در حوزه های فرهنگی و جغرافیایی، تهران ۱۳۸۴ش.(۲۰) اعتمادالسلطنه.(۲۱) یحیی بن احمد باخرزی، اوراد الاحباب و فصوص الآداب، فصوص الآداب، چاپ ایرج افشار، تهران ۱۳۵۸ش.(۲۲) محمدابراهیم باستانی پاریزی، کاسه کوزه تمدن، تهران ۱۳۸۲ش.(۲۳) علی بلوکباشی، نوروز: جشن نوزایی آفرینش، تهران ۱۳۸۰ش.(۲۴) بندهش، (گردآوری) فرنبغ دادگی، ترجمه مهرداد بهار، تهران: توس، ۱۳۶۹ش.(۲۵) مهرداد بهار، پژوهشی در اساطیر ایران، تهران ۱۳۶۲ش.(۲۶) محمود پاینده، آئینها و باورداشتهای گیل و دیلم، تهران ۱۳۵۵ش.(۲۷) محمدبن سلیمان پاینده، قصص العلماء، چاپ محمد برزگر خالقی و عفت کرباسی، تهران ۱۳۸۳ش.(۲۸) عمروبن بحر جاحظ، البیان و التبیین، چاپ عبدالسلام محمد هارون، بیروت ۱۳۶۷/ ۱۹۴۸.(۲۹) عمروبن بحر جاحظ، رسائل الجاحظ، چاپ عبدالسلام محمد هارون، رساله :۶ رسالة فی نفی التشبیه، قاهره ۱۳۸۴.(۳۰) عمروبن بحر جاحظ، کتاب التاج فی اخلاق الملوک، چاپ فوزی عطوی، بیروت ۱۹۷۰.(۳۱) شمس الدین محمد حافظ، دیوان، چاپ محمد قزوینی و قاسم غنی، تهران ۱۳۲۰ش.(۳۲) حمدالله مستوفی، نزهةالقلوب.(۳۳) احمدبن محمد خوافی، مجمل فصیحی، چاپ محمود فرخ، مشهد ۱۳۳۹ـ۱۳۴۱ش.(۳۴) علی اشرف درویشیان و رضا خندان، فرهنگ افسانه های مردم ایران، تهران ۱۳۷۸ش.(۳۵) علی اکبر دهخدا، امثال و حکم، تهران ۱۳۵۲ش.(۳۶) بهمن دهگان، فرهنگ جامع ضرب المثل های فارسی، تهران ۱۳۸۳ش.(۳۷) هاشم رجب زاده، «چهل سالگی عمر»، آینده، سال ۱۷، ش ۵ـ۸ (مرداد ـ آبان ۱۳۷۰).(۳۸) رشیدالدین فضل الله.(۳۹) روزبهان بقلی، شرح شطحیات، چاپ هانری کوربن، تهران ۱۳۶۰ش.(۴۰) مجدودبن آدم سنایی، دیوان، چاپ مدرس رضوی، تهران ۱۳۸۰ش.(۴۱) عمربن محمد سهروردی، کتاب عوارف المعارف، بیروت ۱۹۶۶.(۴۲) محمدبن محمد شعیری، جامع الاخبار، بیروت ۱۴۰۶/۱۹۸۶.(۴۳) جعفر شهری باف، طهران قدیم، تهران ۱۳۸۱ش.(۴۴) جین مصدقه، معجم الاعداد: رموز و دلالات، بیروت ۱۹۹۴.(۴۵) طبری، تاریخ (بیروت).(۴۶) طبری، جامع.(۴۷) محمدبن ابراهیم عطار، تذکرةالاولیاء، چاپ محمد استعلامی، تهران ۱۳۶۰ش.(۴۸) محمدبن ابراهیم عطار، دیوان، چاپ تقی تفضلی، تهران ۱۳۶۲ش.(۴۹) محمدبن ابراهیم عطار، منطق الطیر: مقامات طیور، چاپ صادق گوهرین، تهران ۱۳۶۵ش.(۵۰) احمدبن محمد علاءالدوله سمنانی، العروة لأهل الخلوة و الجلوة، چاپ نجیب مایل هروی، تهران ۱۳۶۲ش.(۵۱) مهدی علمداری، فرهنگ عامیانه دماوند، تهران ۱۳۷۹ش.(۵۲) مهدی غروی، آرامگاه در گستره فرهنگ ایرانی، تهران ۱۳۷۶ش.(۵۳) علی فتال، «حول العدد اربعون»، التراث الشعبی، ش ۱۱ـ۱۲ (۱۹۸۴).(۵۴) محمدبن عمر فخررازی، التفسیر الکبیر، او، مفاتیح الغیب، بیروت ۱۴۲۱/۲۰۰۰.(۵۵) کلینی، الکافی.(۵۶) منوچهر کیانی، سیه چادرها: تحقیقی از زندگی مردم ایل قشقایی، تهران ۱۳۷۱ش.(۵۷) مسعودی، مروج (بیروت).(۵۸) مقدسی.(۵۹) جلال الدین محمدبن محمد مولوی، مثنوی معنوی، تصحیح رینولد آلن نیکلسون، چاپ نصراللّه پورجوادی، تهران ۱۳۶۳ش.(۶۰) احمدبن محمد میدانی، مجمع الامثال، چاپ محمدابوالفضل ابراهیم، بیروت ۱۴۰۷/۱۹۸۷.(۶۱) عبدالغنی بن اسماعیل نابلسی، تعطیر الانام فی تعبیرالمنام، چاپ معروف زریق، بیروت ۱۴۱۱/۱۹۹۱.(۶۲) حسن بن علی نظام الملک، سیرالملوک (سیاست نامه)، چاپ هیوبرت دارک، تهران ۱۳۵۵ش.(۶۳) عارف نوشاهی، فهرست نسخه های خطی فارسی موزه ملی پاکستان: کراچی، اسلام آباد ۱۳۶۲ش.(۶۴) محمدبن عمر واقدی، کتاب المغازی، چاپ مارسدن جونز، لندن ۱۹۶۶.(۶۵) صادق هدایت، نیرنگستان، تهران ۱۳۴۲ش.(۶۶) هفت لشکر: طومار جامع نقالان، از کیومرث تا بهمن، چاپ مهران افشاری و مهدی مداینی، تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، ۱۳۷۷ش.(۶۷) صادق همایونی، فرهنگ مردم سروستان، مشهد ۱۳۷۱ش.
معنی کلمه چهل در ویکی واژه
جملاتی از کاربرد کلمه چهل
وز سی به چهل چو شدی واصل جز جهل نشد ز چهل حاصل
نوح پیغامبر چو از کفار رست با چهل تن کرد بر کوهی نشست
می رسد عد عقودش به چهل هر یک از دل گره جهل گسل
چهل تن زرندان پیمانه زن شهادت کنند این چنین برکفن
طی چهل سال اخیر مرکز شهرستان بگرام که در کنار میدان هوایی نظامی قرار دارد به یک مرکز نظامی مبدل شدهاست. در کودتای هفت ثور سال ۱۳۵۷ از هواپیماهای همین میدان برای سقوط حکومت محمد داوود خان استفاده شد. شهنواز تنی علیه حکومت نحیب الله احمدزی از همین میدان استفاده نمود ولی ناکام ماند. دولت برهانالدین ربانی از هواپیماهای این میدان علیه گلبدین حکمتیار و عبدالرشید دوستم و طالبان استفاده نمود. پس از سال ۲۰۰۱، این میدان در تصرف قوای نظامی آمریکا درآمد. آمریکا در پی حمله به افغانستان در سال ۲۰۰۱ به راهاندازی یک مرکز بازداشت موقت در پایگاه نظامی بگرام اقدام کرد که تا سال ۱۳۸۷ حدود ۶۳۰ زندانی را در خود جای دادهاست.
این روستا در دهستان چهلشهید قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۲۴۳ نفر (۶۷خانوار) بودهاست.
و گفت: مرد ربانی طعام به چهل روز خورد و مرد صمدانی طعام بهشتاد روز خورد.
زنی بوده است در نشابور او را ایشی نیلی گفتندی، عابده و زاهده و از خاندان بزرگ واهل نشابور بوی تقرب نمودندی، مدت چهل سال بود کی پای از در سرای بیرون ننهاده بودو دایۀ داشت کی او را خدمت کردی. چون آوازۀ شیخ قدس اللّه روح العزیز در نشابور منتشر شد، روزی ایشی دایه را گفت برخیز و به مجلس شیخ رو و سخنی کی گوید یاد گیر.دایه به مجلس شیخ حاضر آمد و شیخ سخن میگفت دایه آن سخن یاد نتوانست گرفت. شیخ این بیت بگفت. بیت:
شیخ گفت یک روز شیخ بوالعباس در میان سخن با جمع میگفت کی بوسعید نازنین ملکست و شیخ الاسلام ابوسعید جد این دعاگوی چنین آورده است کی کشف این معنی شیخ را به چهل سالگی بوده است و خود جز چنین نتواند بود کی اولیاکی نواب انبیااند پیش از چهل سالگی به بلاغت درجۀ ولایت نرسیدهاند، و همچنین از صد و بیست و چهارهزار پیغامبر کی بلوغ نبوت ایشان بچهل سالگی بوده است حَتّی اِذا بَلَغَ اَشُدَّهُ وَبَلَغَ اَرْبَعینَ سَنَةً الا یحیی بن زکریا و عیسی بن مریم را صلوات اللّه علیها و علیهم، پیش از چهل سالگی نبوت و وحی بیامده است چنانک در حقّ یحیی فرمود یا یَحْیی خُذِالکتابَ بِقَوَّةِ و آتَیْناهُ الحُکْمَ صَبِیًّا و از حال عیسی خبر داد قالُوا کَیْفَ نُکلِمُ مَنْ کانَ فِی الْمهْدِصَبِیًّا ازین آیت کی هَلْ اَتی عَلَی الْانْسانِ حینٌ مِنَ الدَّهْرِ لَمْ یَکُنْ شَیْئًا مَذْکُوراً شیخ گفت قالب آدم چهل سال میان مکه و طایف افکنده بود اِنّا خَلَقْنَا الْانسانَ مِنْ نُطْفَةٍ اَمْشاجٍ نَبْتَلیه اخلاطها در وی نهاده آمد این شرکها ومنیها و داوری و انکار و خصومت و وحشت و حدیث خلق و من و تو در سینۀ او تعبیه کردیم، حینٌ مِنَ الدَّهْرِ، به چهل سال نهادیم، اکنون بَلَغَ اَشُدَّه وَبَلَغَ اَرْبَعینَ سَنَةً، به چهل سال وابیرون کنیم از سینۀ دوستان خویش، تا ایشان را پاک گردانیم. و این معاملات خود به چهل سال تمام شود. و هر بیانی کی جز چنین باشد کی گفتیم خود درست نیاید. و هرک چهل سال کمتر مجاهدت کند این وی را تمام نباشد. بدان قدر کی ریاضت میکند حجاب برمیخیزد و این حدیث روی مینماید اما باز در حجاب میشود و هرچ باز در حجاب شود هنوز تمام نبود و ما این سخن نه از شنیده میگوییم یا ازدیده، از آزموده میگوییم.
او مامور گمرک بود و توضیحی طنزآمیز از شغلش به عنوان جمعکننده عوارض و مالیات دادهاست. وی نقاشی را بهطور جدی در اوایل دهه چهل زندگیاش آغاز کرد. در سن ۴۹ سالگی از شغل خود بازنشسته شد و تمام وقت در هنر خود فعالیت نمود.
بوحفص چهل روز چنان کرد. بعد از آن جهود آن طلسم بکرد و مراد حاصل نشد. جهود گفت: بی شک از تو خیری در وجود آمده است و اگر نه مرا یقین است که این مقصود حاصل شدی.
ابوبکر عفّان گوید از بشر شنیدم که چهل سالست تا مرا بریان آرزو همی کند و بهاء آن بدست نیامده است.
جهود گفت: میازار خداوندی را که تو چهل روز فرمان او ضایع کنی و او از کرم این مقدار رنج تو ضایع نکرد.
جو گلادستون، از زمیندارانِ پسکادرو و از دوستان خانوادگی فابیلیها که هوفر را نیز میشناخت، دربارهٔ روایت هوفر از ابتدای زندگیاش میگوید: «حتی یک کلمه از آن را باور نمیکنم.» تا به امروز، هیچکس ادعا نکرده است که هوفر را در جوانیاش میشناخته، و ظاهراً هیچ گزارشی، نه از والدینش و نه در واقع از خود هوفر تا زمانی که حدود چهل سال داشته (زمانی که نامش در سرشماری آمد) وجود ندارد.