چشم
معنی کلمه چشم در لغت نامه دهخدا

چشم

معنی کلمه چشم در لغت نامه دهخدا

چشم. [ چ َ /چ ِ ] ( اِ ) معروفست که عرب «عین » گویند. ( برهان ). ترجمه عین. ( آنندراج ).آن جزء از بدن انسان و حیوان که بر بالای آن ابرو جا گرفته و آلت دیدنست. ( فرهنگ نظام ). عضو آلی مدرک رنگها. عین و آلت ابصار و دیده و چشم که آلت ابصار باشد عبارت است از کره مجوفی مرکب از چندین غشاء، و ممتلی از رطوبتی موسوم به رطوبت بیضیه ، و غشاء خارجی که صلبیه نامیده میشود، و عبارتست از سفیدی چشم و احاطه میکند غشاء دیگری را موسوم به مشیمه و در جانب قدام چشم ، صلبیه دارای ثقبه ایست که در آن ثقبه مشاهده میگردد جزء شفاف و غیر حاجب ماورائی موسوم به قرنیه که ازسطح چشم برآمدگی دارد و نور عبور میکند از قرنیه و پس از آن از اطاق کوچکی میگذرد و ممتلی از مایعی موسوم برطوبت زجاجیه و برخورد مینماید یک نوع حجابی را که موسوم است به عنبیه این عنبیه دارای ثقبه ایست موسوم به حدقه و آن را مرتبط میکند با فضای داخلی چشم ، و در خلف حدقه نور میگذرد از یک جسم جامد غیر حاجب ماورائی موسوم به جلیدیه و از آن گذشته برخورد مینماید شبکیه را و این شبکیه عبارتست از غشاء داخلی چشم ودر آن ادراک میگردد مبصراتی که شخص بر آنها احاطه دارد و شبکیه نیست مگر انبساط عصب باصره و بواسطه این عصب است که میرسد بدماغ هر چه که از اثر نور در چشم منطبع گشته است. ( ناظم الاطباء ). میرزا علی طبیب مؤلف جواهرالتشریح نویسد:«... کره چشم در جوف مداری واقعست و بوسیله عضلات خود و عصب بصری و ملتحمه و جفنین و لفافه مقله ای مداری در مکان خود استوار شده واین وسایط ارتباطیه در حرکات مختلفه و ممتده آن نیز مساعدت میکنند... و طبقات مختلف چشم عبارتند از:
1 - صلبیه ، که طبقه ایست که قسمت غیرشفاف ( قرنیه غیرشفاف ) جزء قشری چشم را تشکیل میدهد و از خلف برای عبور عصب بصری سوراخ شده و از قدام دارای ثقبه ای بشکل بیضی ناقص است که قرنیه شفاف در آن قرار گرفته است و رنگ آن سفید کدر و در بعضی اشخاص و در اطفال کبود است.
2 - قرنیه ، که غشاء شفافی است بشکل بیضی ناقص و در جزء قدامی کره چشم واقع شده است.
3 - مشیمیه ، که بر حسب وقوع طبقات بروی یکدیگر، پرده دوم چشم است.
4 - عنبیه ، که حجاب عضلی عروقی است و بطور عمودی واقع شده ، در طرف مرکز آن سوراخی است موسوم به حدقه.
5 - شبکیه ، که پرده سوم چشم است وتأثیرات ضیائیه را اخذ کرده آنها را بعصب بصری منتقل میکند و بدماغ میرساند.

معنی کلمه چشم در فرهنگ معین

(چَ یا چِ ) [ په . ] (اِ. ) ۱ - عضو بینایی در انسان و حیوان ، دیده . ۲ - نگاه ، نظر. ۳ - (عا. ) معمولاً هنگام قبول کاری یا خواهش شخصی بر زبان می آورند.

معنی کلمه چشم در فرهنگ عمید

۱. (زیست شناسی ) عضو حسی و بینایی بدن انسان و حیوان.
۲. [مجاز] نظر، نگاه اجمالی: چشمم به او افتاد.
۳. [مجاز] انتظار، توقع: گر از دوست چشمت بر احسان اوست / تو در بند خویشی نه در بند دوست (سعدی۳: ۳۹۲ ).
۴. [عامیانه، مجاز] = * چشم شور.
۵. (شبه جمله ) [عامیانه، مجاز] هنگام قبول کاری با احترام نسبت به مخاطب گفته می شود،
* چشم از جهان بستن: [مجاز] مردن: چو سالار جهان چشم از جهان بست / به کین خواهی تو را باید میان بست (نظامی۲: ۱۶۲ ).
* چشم از جهان فروبستن: [مجاز] = * چشم از جهان بستن
* چشم باز کردن:
۱. بیدار شدن از خواب.
۲. [عامیانه، مجاز] چیزی را به دقت نگریستن و مواظب آن بودن.
* چشم بد: = * چشم شور: چه نیروست در جنبش چشم بد / که نیکوی خود را کند چشم زد (نظامی۶: ۱۰۷۶ )، ندانم چه چشم بد آمد بر اوی / چرا پژمرید آن چو گلبرگ روی (فردوسی: ۴/۳۳۸ ).
* چشم برداشتن: (مصدر لازم ) [مجاز]
۱. صرف نظر کردن.
۲. ترک نظاره کردن، نگاه نکردن به کسی یا چیزی.
* چشم بر هم نهادن: (مصدر لازم ) = * چشم بستن* چشم بستن: (مصدر لازم )
۱. مردن.
۲. نگاه نکردن به کسی یا چیزی، ترک نظاره کردن.
۳. [قدیمی، مجاز] صرف نظر کردن.
* چشم بصیرت: [مجاز] بینش آگاهانه و توٲم با خرد.
* چشم به راه داشتن: [مجاز] منتظر بودن، انتظار کشیدن: مدتی شد که تا بدان اومید / چشم دارد به راه و گوش به در (انوری: ۱۹۹ ).
* چشم بی آب: [قدیمی، مجاز] چشم شوخ، گستاخ، بی حیا، و بی شرم.
* چشم بیمار: [قدیمی، مجاز] چشم نیم بسته و خمارآلود که شاعران آن را به زیبایی وصف کرده اند.
* چشم پوشیدن: (مصدر لازم ) [مجاز] چشم پوشی کردن و نادیده انگاشتن.
* چشم خروس:
۱. (زیست شناسی ) گیاهی با گل های خوشه ای، برگ های شبیه برگ اقاقیا، دانههای سرخ، و ماده ای سمّی که دانه های آن در گذشته مصرف طبی داشته، آدونیس.
۲. [قدیمی، مجاز] شراب سرخ رنگ.
۳. [قدیمی، مجاز] لب و دهان سرخ، نازک، و تنگ.
* چشم خواباندن: (مصدر لازم ) [قدیمی، مجاز] تغافل کردن، نادیده انگاشتن.
* چشم خوابانیدن: (مصدر لازم ) [قدیمی، مجاز]=* چشم خواباندن* چشم خوردن: (مصدر لازم ) [عامیانه، مجاز] هدف چشم زخم واقع شدن، چشم زخم خوردن، از چشم شور آسیب دیدن.
* چشم داشتن: (مصدر متعدی ) [مجاز]
۱. توقع داشتن.
۲. [قدیمی] امید و آرزو داشتن.
۳. [قدیمی] در انتظار بودن.
* چشم دوختن: (مصدر لازم ) [مجاز] پیوسته به کسی یا چیزی با دقت نگاه کردن.
* چشم دل: [عامیانه] = * چشم بصیرت: چشم دل باز کن که جان بینی / آنچه نادیدنی ست آن بینی (هاتف: ۵۰ ).
* چشم رسیدن: (مصدر لازم ) [مجاز] = * چشم خوردن: به جز آن نرگس مستانه که چشمش مرساد / زیر این طارم فیروزه کسی خوش ننشست (حافظ: ۵۸ ).
* چشم زدن: (مصدر متعدی ) [مجاز]
۱. [عامیانه] چشم زخم به کسی رساندن، با چشم شور به کسی نظر کردن و به او آسیب رساندن.
۲. (مصدر لازم ) [قدیمی] بستن و باز کردن پلک ها.
۳. (مصدر لازم ) [قدیمی] اشاره کردن با چشم.
۴. (مصدر لازم ) [قدیمی] ترس و بیم داشتن، بیمناک بودن از کسی یا چیزی: دوخته بر دیده از این ناکسان / کاهْل نظر چشم زنند از خسان (امیرخسرو: لغت نامه: چشم زدن ).
* چشم شور: [عامیانه، مجاز] چشمی که اگر با نظر اعجاب و تحسین به کسی یا چیزی نگاه کند به آن چشم زخم می زند و آسیب می رساند.
* چشم فروبستن: (مصدر لازم ) [مجاز] = * چشم بستن: دلارامی که داری دل در او بند / دگر چشم از همه عالم فروبند (سعدی: ۱۴۸ ).
* چشم کردن: (مصدر متعدی ) [مجاز]
۱. [عامیانه] = * چشم زدن
۲. در نظر گرفتن، طرف توجه قرار دادن: که چشم کرد دل داغدار صائب را / که دود تلخی از این لالهزار میخیزد (صائب: ۸۰۶ )، تا تو را کبر تیزخشم نکرد / مر تو را چشم تو به چشم نکرد (سنائی: ۱۸ ).
* چشم گرداندن: (مصدر لازم ) [عامیانه]
۱. خیره نگریستن.
۲. با نگاه تند و خشمآلود به کسی نظر کردن.
* چشم گرم کردن: [قدیمی، مجاز] خفتن، اندکی خوابیدن، دیده برهم نهادن و به خواب رفتن: فرود آمد از بارگی شاهْ نرم / بدان تا کند بر گیا چشم گرم (فردوسی: ۷/۳۷۴ ).
* چشم نهادن: (مصدر لازم ) [قدیمی، مجاز]
۱. به کسی یا چیزی چشم داشتن و منتظر بودن.
۲. نگاه کردن و مراقب بودن.
* چشم نهان: [قدیمی، مجاز] = * چشم بصیرت: به چشم نهان، بین نهان جهان را / که چشم عیان بین نبیند نهان را (ناصرخسرو: ۱۰ ).
* چشم و چار: [عامیانه، مجاز] چشم.
* چشم و چراغ: [مجاز]
۱. شخص عزیز و دوست داشتنی.
۲. معشوق زیبا.
* به چشم کردن: [قدیمی] = * چشم زدن

معنی کلمه چشم در فرهنگ فارسی

عضوبدن انسان وحیوان که با آن چیزهاورنگهارابینند
( اسم ) گیاهی از تیر. پروانه واران که بطور خود رود را فریقا خصوصا مصر و سودان روید و شبیه به سنای مکی است و میوه اش مانند میو. باقلا نیام است و دانه هایش ریز و تقریبا به انداز. به دانه و مثلثی شکل و سیاه و براق است . سابقا دانه های آنرا در تداوی امراض چشم بکار میبردند چشام چشمیزک جاکسو .
دهی از دهستان کامبخش داور زن شهرستان سبزوار .

معنی کلمه چشم در فرهنگستان زبان و ادب

[علوم جَوّ] ← چشم توفان

معنی کلمه چشم در دانشنامه عمومی

چشم ها اعضای دستگاه بینایی اند این اندام برای موجودات توانایی دریافت و پردازش جزئیات دیداری و توان پاسخ، پاسخی که لزوماً برای انجامش نیاز به بینایی نیست را فراهم می کنند. چشم، نور را شناسایی می کند و آن را تبدیل به پیام های الکتروشیمیایی ( عصبی ) در یاخته های عصبی می کند. در موجودات پیشرفته تر، چشم اندام نوری پیچیده ای است که روشنایی را از فضای پیرامون می گیرد، شدت و ضعف آن را متناسب می کند یا بر روی اجسام تمرکز می کند تا یک تصویر واضح داشته باشد. تصویر را تبدیل به سیگنالی می کند و به مغز ( در انسان: لوب پس سری ) می فرستد. چشم هایی که توان تجزیهٔ تصویر داشته باشند در ده نوع مختلف در طبیعت دیده شده اند که ۹۶ درصد از گونه های جانوران چشمانی با ساختار پیچیده دارند. چشم های با توان تجزیهٔ تصویر در نرم تنان، طنابداران و بندپایان وجود دارد. قدرت بینایی یا همان وضوح تصویر چشم انسان ۵۷۶ مگاپیکسل محاسبه شده است.
ساده ترین چشم مانند چشم میکروب ها، کاری نمی کند به جز تشخیص نور و تاریکی ( در انسان: گیرنده ی استوانه ای ) که این برای تنظیم ساعت زیستی آن ها کافی است.
چشم های پیچیده می توانند شکل ها و رنگ ها را از هم تشخیص دهند. کهن ترین آثار یافت شده از چشم های نخستین به ۶۰۰ میلیون سال پیش، دورهٔ انفجار کامبرین بازمی گردد. آخرین جد جانوران ابزارهای زیست - شیمی لازم برای بدست آوردن بینایی را داشت و پس از آن ۹۶ درصد از گونه های جانوری در شش شاخهٔ زیستی از ۳۵ شاخه بینایی بدست آوردند. در بیشتر مهره داران و برخی از نرم تنان، چشم به این صورت کار می کند که اجازه می دهد پرتوهای نور وارد چشم شوند و به صفحه ای که پر از یاخته های حساس به نور است برخورد کنند. این صفحهٔ حساس به نور در پشت چشم قرار دارد و شبکیه نام دارد. یاخته های مخروطی برای تشخیص رنگ و یاخته های استوانه ای برای تشخیص در نور با شدت کم، همگی بر روی شبکیه قرار دارند و نور دریافتی را تبدیل به پیام های عصبی می کنند. این پیام ها با کمک عصب های بینایی به مغز فرستاده می شود.
چنین چشم هایی معمولاً کروی شکل اند و پر از مایعی شفاف و ژله مانند به نام زجاجیه. یک عدسی داخل آن ها قرار دارد تا بتواند بر روی اجسام پیرامون تمرکز کند و عنبیه که ماهیچه های پیرامون آن برای تنگ یا گشاد کردن مردمک کاربرد دارد. مردمک با تنگ و گشاد شدن میزان نور ورودی به چشم را تغییر می دهد. و در صورتی که نور کافی باشد محل تشکیل تصویر بر پردهٔ چشم را تغییر می دهد و خطاهای احتمالی را برطرف می کند. چشمان بیشتر سرپایان، ماهی ها، دوزیستان و مارها شکل عدسی ثابت دارد و تمرکز بر روی تصویر با کمک عقب و جلو رفتن لنز قابل انجام است مانند آنچه که در هنگام تمرکز کردن ( فوکوس کردن ) در دوربین عکاسی رخ می دهد.
چشم (فیلم ۲۰۰۸). چشم ( به انگلیسی: The Eye ) یک فیلم ترسناک و فراطبیعی به کارگردانی داوید مورو و خاوید پالود است که توسط سباستین گوتیرز فیلبرداری شده، با بازی جسیکا آلبا ، پارکر پوزی ، الساندرو نیوولا و راده شِربه جیا است که در سال ۲۰۰۸ میلادی اکران عمومی شد . این فیلم بازسازی فیلمی ژاپنی به همین نام ساخته برادران پانگ می باشد .
داستان فیلم درباره زنی به نام سیدنی ولز است، او یک نوازنده ویولن در یک گروه مطرح است که در دوران کودکی طی یک حادثه تلخ هنگام بازی با خواهر بزرگترش کور شده است و در حال حاضر با وجود کوری زندگی کاملاً مستقلی دارد تا اینکه یک اهدا کننده قرنیه برای او پیدا میشود و پیوند قرنیه به خوبی انجام میشود و سیدنی بینایی خود را دوباره به دست می آورد ولی خوشحالی او بعد از این اتقاق زیاد طول نمی کشد چشمهای اهدایی به او چیزی فراتر از یک چشم معمولی هستند و چیزهایی را میبینند که برای سیدنی قابل درک نیستند و همین امر باعث میشود که سیدنی به دنبال هویت اهدا کننده قرنیه خود برود. .
• جسیکا آلبا، آلساندرو نیولا، پارکر پوزی
چشم در سال ۱۳۸۸ در ایران نیز اکران عمومی گشت که بازتاب فراوانی داشت .
• The Eye در بانک اطلاعات اینترنتی فیلم ها ( IMDb )
• The Eye در راتن تومیتوز
• The Eye در متاکریتیک
• The Eye در باکس آفیس موجو
• The Eye در آل مووی
• فیلم های ۲۰۰۸ ( میلادی )
• فیلم های ایالات متحده آمریکا
• فیلم ها به زبان انگلیسی
• آثار موسیقی مارکو بلترامی
• فیلم ها درباره زنان
• فیلم های آمریکایی بازخلق شده از فیلم های هنگ کنگی
• فیلم های ارواح آمریکایی
• فیلم های ارواح
• فیلم های بازخلق شده ایالات متحده آمریکا
• فیلم های بازخلق شده ترسناک
• فیلم های بازخلق شده
• فیلم های ترسناک ۲۰۰۸ ( میلادی )
• فیلم های ترسناک آمریکایی
• فیلم های ترسناک فراطبیعی آمریکایی
• فیلم های ترسناک فراطبیعی
• فیلم های جنایی آمریکایی
• فیلم های درباره نابیناها
• فیلم های دلهره آور دهه ۲۰۰۰ ( میلادی )
• فیلم های دلهره آور روان شناختی ۲۰۰۸ ( میلادی )
• فیلم های دلهره آور روان شناختی آمریکایی
• فیلم های دلهره آور روان شناختی دهه ۲۰۰۰ ( میلادی )
• فیلم های دلهره آور روان شناختی
• فیلم های فیلم برداری شده در نیومکزیکو
• فیلم های لاینزگیت
• فیلم های مهیج آمریکایی
• فیلم های واقع شده در مکزیک
• فیلم های هیجانی ترسناک آمریکایی
• فیلم های آمریکایی دهه ۲۰۰۰ ( میلادی )
• فیلم های کانادایی دهه ۲۰۰۰ ( میلادی )
• فیلم های ارواح کانادایی
• فیلم های هیجانی ترسناک کانادایی
• فیلم های ترسناک فراطبیعی کانادایی
• فیلم های پارامونت پیکچرز
معنی کلمه چشم در فرهنگ معین
معنی کلمه چشم در فرهنگ عمید
معنی کلمه چشم در فرهنگ فارسی
معنی کلمه چشم در فرهنگستان زبان و ادب

معنی کلمه چشم در دانشنامه آزاد فارسی

چشماندام بینایی. در چشم انسان، براثر عملِ مشترک قرنیۀ منحنی، مایعات داخلی، و عدسی، نور متمرکز و کانونی می شود. چشم حشره، مرکب است و از تعدادی چشم کوچک مستقل، با نام اوماتیدی، تشکیل شده است. هر اوماتیدی به تنهایی نور را جمع آوری و به گیرنده منتقل می کند تا تصویری مجزا ساخته شود. بی مهرگان چشم هایی بسیار ساده تر و بدون عدسی دارند. در بین نرم تنان، سرپایان چشم های پیچیده ای شبیه به چشم مهر ه داران دارند. با آن که چشم های نوعی میگو قدرت درک رنگ دَه نوع رنگدانه، و چشم بعضی از مگس ها و ماهی ها قدرت درک پنج نوع رنگدانه را دارند، چشم انسان که فقط قدرت درک سه نوع رنگدانه را دارد، با ساختاری تقریباً کروی در حفره ای استخوانی قرار دارد. نور از قرنیه وارد چشم می شود. قرنیه منطقه ای شفاف در جلویِ لایۀ سخت خارجی (صلبیه) است. نور از شکافی کروی (مردمک) واقع در عنبیه (بخش رنگی چشم) می گذرد. ماهیچۀ عنبیه کوچکی و بزرگی مردمک و درنتیجه، مقدار نوری را که به چشم وارد می شود کنترل می کند. سپس، نور از عدسی عبور می کند. رباط های آویزان و ماهیچه های مژکی عدسی را در جای خود نگه می دارند. ماهیچه های مژکی باعث می شوند تا عدسی، که ساختار کروی و شفافی واقع در پشت عنبیه است، تغییر شکل دهد و تصاویر اجسامِ دور و نزدیک روی شبکّیه، واقع در پشت چشم، متمرکز شوند. شبکّیه پر از یاخته های حساس به نور استوانه ای، میله ای، و مخروطی است. یاخته های استوانه ای در نور کم به خوبی عمل می کنند، امّا قادر به درک رنگ نیستند. یاخته های مخروطی در روشنایی و نور زیاد بهتر عمل می کنند و مسئول دید رنگی اند. بخشی از شبکیّه، با نام لکه زرد، که تصویر در هنگام دید دقیق روی آن متمرکز می شود، اساساً از یاخته های مخروطی تشکیل شده است. یاخته های استوانه ای و مخروطی شبکیه تکانه ها را در طول نورون های حسی عصب بینایی به مغز می فرستند. این تکانه های عصبی در بخش خاصی از مغز (لپ پس سری) پردازش می شود و به صورت تصاویر ذهنی درمی آید که به آن رؤیت یا بینایی می گویند. چگونگی عمل رؤیت هنوز به درستی روشن نیست و سازوکار آن به ویژه در مورد رؤیت رنگ ها ناشناخته است. در قدیم عموماً معتقد بودند که در رؤیت، نور از چشم بیننده ساطع می شود و به اشیاء برخورد می کند و باعث دیدن آن ها می شود. ابن هیثم، فیزیک دان برجستۀ اسلامی قرن ۴ق که از بنیانگذاران علم اُپتیک یا نورشناسی است، ثابت کرد که این نظر درست نیست و از چشم هیچ نوری بیرون نمی آید. منبع و سرچشمه نور در بیرون قرار دارد که بر اشیاء می تابد و انعکاس آن به چشم می رسد و باعث رؤیت آن ها می شود.

معنی کلمه چشم در دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] چشم از اعضای بدن است که دارای قوه بینایی بوده , از آن در بابهای طهارت، صلات، صوم، حج، اطعمه و اشربه، قصاص و دیات سخن رفته است.
شستن داخل چشم در وضو واجب نیست.
باز بودن چشم هنگام شستن صورت در وضو مستحب است.
بستن چشمهای میت
بستن چشمهای میت پس از مرگ، مستحب و قرار دادن کافور در چشم او مکروه است.
چشم در نماز
کسی که خوابیده نماز می خواند و نیز کسی که از به جا آوردن رکوع و سجود ناتوان است بنابر مشهور باید با سر اشاره کند و با عدم امکان اشاره با سر، با بستن و باز کردن چشم، رکوع و سجود را به جا می آورد؛ بدین صورت که به قصد رکوع یا سجود، چشمهای خود را می بندد و به قصد بلند شدن از آن، آنها را باز می کند.
گروهی گفته اند: هنگام سجده، فشار بیشتری بر پلک های خود بیاورد. بنابر تصریح برخی، در صورت عدم امکان اشاره با هر دو چشم با یکی اشاره می کند.
← کراهت بستن چشم در نماز
...

معنی کلمه چشم در ویکی واژه

(جانوری): اندام حسی بینایی مهره داران و بعضی بی‌مهرگان؛
عضو بینایی در انسان و حیوان، دیده.
نگاه، نظر.
(عامیانه): معمولاً هنگام قبول کاری یا خواهش شخصی بر زبان می‌آورند.

جملاتی از کاربرد کلمه چشم

دولتت راست جمالی که تماشائی آن چشم بر هم نزند تا ابد از حیرانی
تماشای گلم بی‌او سلیم از بس خلد بر دل نگه در چشم خونبارم به نوک خار می‌ماند
از هجوم اشک بر دریا گذر داریم ما ریشه نخل امید از چشم تر داریم ما
زرد گوشان هری را کردی از گفتار نغز چون سیه چشمان جنت گوش و گردن پر گهر
چون در دو کون کس را چشم یگانگی نیست زان صد هزار حیرت اندر نظر نموده
باد قربان کمان خانه ابروی تو دل خاصه آن دم که بود چشم خوشت تیر انداز
به دردت مردمان چشم خسرو در آب دیده مرغ آبگیرند
چون زور کمان در بر و دوش تو رسد تیرش به لب چشمهٔ نوش تو رسد
روز رحمت شد دگرگون ریخت از دامن چو در قطرها کان هر یک از چشم در افشان خوشترست
چشم نهاده به سر کوی یار شب همه شب بوده در این انتظار