چش

معنی کلمه چش در لغت نامه دهخدا

چش. [ چ َ ] ( اِ ) مخفف چشم است که بعربی «عین » خوانند. ( برهان ) ( آنندراج ). بمعنی و مخفف چشم است. ( انجمن آرا ). چشم و عین. ( ناظم الاطباء ). رجوع به چشم شود.
چش. [ چ َ ] ( نف مرخم ) چشنده. و همیشه بطور ترکیب استعمال میگردد، مانندنمک چش. ( ناظم الاطباء ). و تلخی چش. چشان :
بسا تنگ عیشان تلخی چشان
که آیند در حله دامن کشان.سعدی.رجوع به چشیدن شود.
چش. [ چ ُ ] ( صوت ) کلمه ایست که بدان خر الاغ را از رفتار بازمیدارند. ( ناظم الاطباء ). لفظی است که خر الاغ از شنیدن آن از رفتار بازماند و بایستد. ( برهان ) ( آنندراج ). لفظی است که برای بازداشتن حیوان سواری و بارکش از حرکت ، استعمال میشود. ( فرهنگ نظام ). چشه. هش. هشه. صوتی برای متوقف ساختن خر و استر. آوازی که بدان خر یا استر را از رفتن بازدارند. لفظی که بدان ایستادن خر را خواهند.
- امثال :
خر لنگ معطل چشه .
خرخسته را چشی بس است . ( فرهنگ نظام ). رجوع به چشه و رجوع به هش شود.
چش. [ چ ِ ] ( موصول + ضمیر ) مخفف چه اش. چه آنرا.
- هرچش ؛ هرچه آنرا. هرچه ورا. هرچه او را :
چو هرچش ببایست شد ساخته
وز آن ساخته گشت پرداخته.فردوسی.ز پیغام هرچش بدل بود نیز
بگفتار بر نامه بفزود نیز.فردوسی.از این همه بستاند بجمله هرچش داد
چنانکه بازستد هرچه داده بودآنرا.ناصرخسرو.- هرآنچش ؛ هرآنچه او را. هرآن چیز که او را:
بفرمود تا پهلوان سپاه
بخواهد هرآنچش بباید ز شاه.فردوسی.نه آن تواست ای برادر در او
هرآنچش گمان میبری کان تست.ناصرخسرو. || ( ادات استفهام + ضمیر ) چش است ؛ بمعنی چیست او را، و به گمان فقیر مؤلف مخفف «چه شی » ای «چه چیز» است. ( آنندراج ) . چش است ؛ کلمه فعل بطور استفهام ، یعنی چیست او را. ( ناظم الاطباء ) :
زاهد بخدا بگو می ناب چش است
می خوردن شام و گشت مهتاب چش است
از گندم وقف زشت تر چیزی نیست
چون نان حرام میخوری آب چش است.اشرف ( از آنندراج ).

معنی کلمه چش در فرهنگ عمید

۱. =چشیدن
۲. چشنده (در ترکیب با کلمه دیگر ): تلخی چش، نمک چش.
۳. (اسم مصدر ) چشیدن.
=چشم
چه او (آن ) را، چه چیزش؟.

معنی کلمه چش در فرهنگ فارسی

چه اورا، هرچه آنرا، هر آن چیزکه اورا
( اسم ) در ترکیب بمعنی (( چشنده ) ) آید : نمک چش تلخی چش .
مخفف چه اش چه آن را

معنی کلمه چش در ویکی واژه

چِشْ :(chesh) در گویش گنابادی یعنی چشم ، عین ، دیده ، نگاه
چش (čaš)
چشم

جملاتی از کاربرد کلمه چش

چشم ما لایق دیدار تو زانست که ما سرمه دیده از آن خاک قدم ساخته ایم
او در سال ۱۸۴۱ به عضویت فرهنگستان علوم اخلاقی و سیاسی انتخاب می‌شود. تا سال ۱۸۴۷ سفرهایی به الجزیره نمود و گزارشهایی نیز دربارهٔ چشم‌انداز الجزیره به مجلس داد. در همین سال بیانیه «چپ سلطنت طلب» را منتشر نمود.
گرفتم هرچه من کردم گناه‌ست نه آخر آب چشمم عذرخواه‌ست‌؟
ایا ندیده ز قرآن دلت ورای حروف بچشم جان رخ معنی نگر بجای حروف
در گوهر فلک نبود قدرت کمال چشم فلک ندیده جمالی چنین جمیل
نشود حرص تهی چشم به احسان خاموش که لب نان، لب در یوزه سایل گردد
به کاسی کاسه سر را طرب ده تو کن مخمور چشم عبهری را
محله‌های جدیدالتاسیس در این شهر به‌تبعیت از الگوهای ساخت و ساز شهری، چشم‌انداز نو و متفاوتی نسبت به محلات با بافت معماری سنتی دارند.
بابیت در خانواده ایرا و نانسی بابیت در چشایر، ماساچوست به دنیا آمد. او از دانشگاه ایالتی اوهایو در سینسیناتی فارغ‌التحصیل شد و مجوز وکالت در شش ایالت را دریافت کرد. وی در ۲۳ نوامبر ۱۸۳۳ با جولیا آن جانسون ازدواج کرد. گفته می‌شود که بابیت در سال ۱۸۳۳ به کلیسای قدیسان آخرالزمان ملحق شده‌است. در سال ۱۸۳۴، او یکی از اعضای کمپ صهیون بود. او در ۲۸ فوریه ۱۸۳۵ به عنوان یکی از اولین دهه هفتادی‌ها توسط جوزف اسمیت جونیور در کلیسا منصوب شد. بابیت بعداً کشیش اعظم کلیسا شد.
چو چانگ دختری بلند قامت و زیبا رو است که موهای سیاه و چشمان آسیایی دارد.
مهر آن مه بس که در جانش نشست چشم مهر از هر که غیر او ببست
چشم را چشمی نبود اول یقین در رحم بود او جنین گوشتین
شیر این بیشه کش از چشمه ی مهر آب خورست صید کمتر سگ صید افکن دربان تو باد
خدای را چه شناسد کسی که بر تقلید دو چشم تیره و دل سخت چون حجر دارد؟