چره. [ چ ُ رَ / رِ ] ( ص ) پسر ساده و پسر امرد را گویند. ( برهان ) ( آنندراج ). پسر ساده روی و امرد. ( ناظم الاطباء ). چره. [ چ َ رَ/ رِ ] ( اِمص ) عمل چریدن. چرا. چرا کردن. رجوع به چره کردن شود. || ( اِ ) قسمی علف خوراک حیوان است. ( فرهنگ نظام ). || خوراک مخصوصی که شبها بعد از شام میخورند، با لفظ شب ( شب چره ) استعمال میشود. ( فرهنگ نظام ) . با کلمه «شب » و «لب » بصورت «شبچره » و «لبچره » ترکیب شود و معنی خوردنی های شور یا شیرینی را دهد که شب هنگام بعضی اشخاص چون گرد هم آیند بدانها تنقل کنند. - شبچره ، لبچره ؛ خوردنی هایی از نوع نقل و آجیل را گویند که چون عده ای شب هنگام گرد هم آیند بخوردن آنها سرگرم شوند. رجوع به لب چره شود. چره. [ چ ُرْ رَ /رِ ] ( ص ) جره و چست و چالاک و جلد. ( ناظم الاطباء ).
حق نه دیور؟ کفره قارشی گتمیوز نوردان چیقوب ظلمات ایچره ایتمیوز
باش مهمان من امشب به کباب برهای که به خوان تو ابا نقل و می و شبچره شد
کوک همچنین به کار مایکل رابین، به ویژه مقالهاش بر روی نظریه محاسبات پی برد. در ادامه، رابین تعدادی از لکچرها را به دست کوک رساند و در پایان، این اتفاقات کوک را به سمت مطالعه در زمینه محاسبات گزارهای سوق داد.
سِنجد میان شبچره با مغز گردکان شبچره سی ، گیردکانی ، ایده سی
هر چه درین چره کهن ساختند قالبی از بهر سخن ساختند
چو اشتر و چو دراژاژ خای و یافه درای نیم اگر چره مرا اشتر و درا نبود
آهو چره، آهو چره، ببین چقدر خوب می چره.
انجام میشد. در گروه آهو چره که شامل سه نفر، بازیگر نقش آهو، شعرخوان وتوبره کش میباشد.
خرمای حرام ظالمان را در شبچره چون مویز چیده
احمد پژمان در سال ۱۳۴۲ تحصیلات دانشگاهی خود را در رشتهٔ زبان و ادبیات انگلیسی در دانشسرای عالی بهپایان رساند. او در سال ۱۳۴۳ با گرفتن بورسیهای که توسط مهرداد پهلبد، وزیر فرهنگ و هنر ایران، به وی اعطا شد به اتریش رفت و در آکادمی موسیقی وین نزد استادانی نظیر توماس کریستیان داوید، آلفرد اوهل، هانس یلینک، و فردریش چرها به تحصیل آهنگسازی پرداخت.
زهی بی سر یسار تو دهر خورده یمین زهی به یمن یمین تو چره داده یسار
و آن دگر خرگوش بهر شام هم شبچرهٔ این شاه با لطف و کرم