چاق

چاق

معنی کلمه چاق در لغت نامه دهخدا

چاق. ( ترکی ، ص ) سمین. درشت. فربی. بسیار گوشت. مقابل لاغر. سطبر. ( غیاث ). فربه و کلفت از انسان و حیوان. ( فرهنگ نظام ). فربه. ( ناظم الاطباء ). || بمعنی صحت باشد. ( برهان ). صحیح و تندرست. ( آنندراج ). تندرست. ( غیاث ) ( فرهنگ نظام ). تندرست و سلامت. ( ناظم الاطباء ).
- دماغ کسی چاق بودن ؛ در تداول عامه کنایه از درآمد کافی داشتن. دولتمند و صاحب ثروت بودن. از داشتن ثروت یا بسبب دیگر تردماغ و خوشحال و بانشاط بودن ، چنانکه گویند: دماغش چاق است :
ز بوی خامه نرگس دماغ من چاق است
شکفتن دل من هم چو گل به اوراق است.ملاطغرا ( از آنندراج ).و به معانی بالا با فعل شدن نیز مصطلح است و گویند: دماغش چاق شد؛ تازگی ها دماغش چاق شده و غیره :
شود ز حاصل خود هر کسی دماغش چاق
که هست شربت خشخاش باغبان زنجیر.( از آنندراج ).- دماغ چاقی کردن ؛ در اصطلاح عامه بمعنی احوالپرسی کردن است.
- زیر چاق بودن یا زیر چاق نبودن ؛ در اصطلاح عوام بمعنی ماهر بودن و مسلط بودن یا نبودن و متمایل بودن یا تمایل نداشتن به انجام کاری یا امری است. و رجوع به فربه و تندرست شود.
|| تر و تازه. ( آنندراج ). ( فرهنگ نظام ). تازه. ( غیاث ). || قوی. ( غیاث ). توانا. ( ناظم الاطباء ). || نغز، در ترکی. ( فرهنگ نظام ). || چست. ( غیاث ). || خوش. ( ناظم الاطباء ). || اندک ، در ترکی. ( فرهنگ نظام ). || ( اِ )بمعنی زمان هم هست ، چنانکه گویند در چاق آدم یعنی در زمان آدم و بعضی گویند به این معنی ترکی است. ( برهان ) ( آنندراج ). در ترکی بمعنی وقت. ( فرهنگ نظام ). هنگام و وقت ، مأخوذ از ترکی. ( ناظم الاطباء ). || آواز رحم ، در ترکی. ( فرهنگ نظام ). || امر به گزیدن و نیش زدن و چغلی کردن است ؛ در ترکی. ( فرهنگ نظام ).

معنی کلمه چاق در فرهنگ معین

[ تر. ] ۱ - (ص . ) فربه . ۲ - تنومند. ۳ - تندرست ، سالم . ۴ - (اِ. ) صحت ، سلامت . ،دماغش ~ است الف - سالم و تندرست است . ب - کار و بارش خوب است . ،~ُ چله چاق و فربه .

معنی کلمه چاق در فرهنگ عمید

۱. فربه، تنومند، تلان.
۲. [عامیانه] تندرست.

معنی کلمه چاق در فرهنگ فارسی

چاک ولهجه لری، فربه، تنومند، تندرست، تلان
۱- ( اسم ) صحت سلامت . ۲- زمان در چاق آدم ( در زمان آدم ) . ۲- ( صفت ) فربه سمین . ۴- تنومند. ۵- تندرست سالم یا دماغش چاق است . ۱- سالم و تندرست است . ۲- کار و بارش خوبست . یا چاق و چله . چاق و فربه .

معنی کلمه چاق در دانشنامه عمومی

چاق (ترانه). «چاق» ( به انگلیسی: Fat ) ترانه ای از ویرد ال یانکوویچ و پارودی قطعهٔ «بَد» اثر مایکل جکسون است. این دومین پارودی یانکوویچ برای یکی از آهنگ های جکسون بود. پیش از این او ترانهٔ «بخورش» را که تقلید طنزآمیز «بزن به چاک» است منتشر کرده بود. «چاق» اولین قطعه از پنجمین آلبوم استودیویی یانکویچ با نام حتی بدتر منتشر شده به سال ۱۹۸۸ میلادی است.
ویدئوی «چاق» در مراسم سال ۱۹۸۸ جوایز گرمی برندهٔ جایزهٔ گرمی «بهترین موزیک ویدئوی مفهومی» شده است. این ویدئو در همان ایستگاه مترویی فیلم برداری شده که ویدئوی «بَد» در آن جا ساخته شده بود.
در سال ۲۰۱۹ و پس از طرح ادعاهای عمومی بیشتر در مورد سوءاستفاده جنسی مایکل جکسون از کودکان، یانکوویچ اعلام کرد که موقتاً پارودی هایش از آثار جکسون را اجرا نخواهد کرد.

معنی کلمه چاق در ویکی واژه

obeso
grasso
فربه.
تنومند.
تندرست، سالم.
صحت، سلامت. ؛دماغش ~ است الف - سالم و تندرست
ب - کار و بارش خوب
~ُ چله چاق و فربه.

جملاتی از کاربرد کلمه چاق

یغمای اول که در مقدمه امیر خانی ببنگاه اولاد رسول رسید و آخر تابع له علی ذلک.غارت دویم که در مقدمه سپهداری بخانواده احفاد بتول افتاد، اللهم العن العصابه التی دخلت تبریز و نهبت البیت اللبریز من الچاقوهای التند و المقراض‌های التیز.
این دارو باید به صورت انفوزیون وریدی طی یک ساعت تزریق شود. همچنین مقدار مصرفی تزریقی در بیماران چاق باید بر اساس وزن ایده‌آل بدن محاسبه شود٫
بیابان همه خیل قفچاق دید در او لعبتان سمن‌ساق دید
تیغ ابروی و نافه گیسویت دشت قبچاق و رسته ی چین است
در زمان صفویه، کرمان توسط افشارها اداره می‌شد و در همین دوره مهاجرت گسترده ایل افشار و بچاقچی به استان کرمان اتفاق افتاد، بعدها، افشارها به دو دسته شمالی و جنوبی تقسیم شدند، در زمان قاجار نیز مهاجرت گسترده افشارها به بافت و سیرجان و ارزوئیه اتفاق افتاد، در حال حاضر ترک‌های کرمان در شهرستان‌های، بافت، ارزوئیه، سیرجان ساکن هستند.
روزگار ایلن مدارا قیل بیرایکی گون داخی چوق چکشمه ای ای منیم عمرم اوزلماق چاقیدور
از خرید و فروش زنان و کودکان اغلب زیر سن قانونی به‌منظور برقراری آمیزش جنسی با عنوان تجارت سکس یاد می‌گردد. تجارت جنسی را نوع نوین برده‌داری در عصر حاضر قلمداد می‌کنند. قربانیان تجارت سکس معمولاً توسط کلاهبرداری، اجبار و زور وارد این عرصه می‌گردد به این ترتیب که به این افراد اغلب وعدهٔ کار و زندگی بهتر در یک کشور دیگر داده می‌شود یا این‌که توسط والدین خود به برده‌داران جنسی فروخته می‌شوند یا توسط گروه‌های قاچاق انسان ربوده می‌گردند.
هین بگردان از شمال ای جان عنان دشت قبچاقست خیل ترکمان
برخی متخصصان، عوارض دیگری را نیز برای استفاده بیش از حد آنتی‌بیوتیک‌ها بر می‌شمرند. آن‌ها اعتقاد دارند که مصرف آنتی‌بیوتیک‌ها به عنوان یکی از دلایل معضل چاقی بشر است.
در روم در بند او تا به قبچاق ره هند آمِن از او تا به بردع
اینها همه سهل است. آه از رقم ترجمان و فرمان تالان و محصل قاجار و دادن ناچار امان از چاقو، امان از مقراض، دو سر خواستند، چار سر دادیم، یکی فرمودند دو تا فرستادیم.
مدام باده ستان از سهی قد خلخ همیشه بوسه ربای از شکر لب قبچاق
تا که تازیکان چو قفچاقان کُله‌داران شدند خواجگان را بر سر از دستار معجر کرده‌اند
دادم ز برایت ای پری رخ چاقو تا سر ببری ز عشقبازی به خوشی
- افرادی که چاق هستند، به خصوص کسانی که چاقی شکمی دارند.