پیکند. [ ک َ ] ( اِخ ) مقامی است از توران زمین. ( برهان ). رجوع به بیکند و فهرست ولف شود: ز دریای پیکند تا مرز تور در آن بخش گیتی ز نزدیک و دور.فردوسی.کنون نام گندژ به پیکند گشت زمانه پر از بند و اورند گشت.فردوسی.
معنی کلمه پیکند در ویکی واژه
~ معنای فارسی برای آن وجود ندارد و چرایی این عنوان در شاهنامه هم روشن نیست. ~ پایتخت ارجاسپ است و ارجاسپ شاه ترکانچین شناخته میشود. چو سالار پیکند نامه بخواند ..... فرود آمد از گاه و خیره بماند
جملاتی از کاربرد کلمه پیکند
منه دل بر جهان کز بیخ برکند جهان جم را که او افگند پیکند
به پیکند شد رزمگاهی گزید که چرخ روان روی هامون ندید
طلایه بیامد که آمد سپاه به پیکند سازد همی رزمگاه
چو سالار پیکند نامه بخواند فرود آمد از گاه و خیره بماند