پویان

معنی کلمه پویان در لغت نامه دهخدا

پویان. ( نف ) صفت فاعلی بیان حالت از پوییدن. پوینده. دونده. ( صحاح الفرس ) :
نوندی برافکند پویان براه
بنزدیک پیران ایران سپاه.فردوسی.جوانمرد پویان بگلنار گفت
که اکنون که با رنج گشتیم جفت.فردوسی.گر آئی بدین جای جویان شده
چنین در تک پای پویان شده.( گرشاسبنامه ).هوای گریان لؤلؤ فشاند بر صحرا
صبای پویان شنگرف ریخت بر کهسار.مسعودسعد.کفر و دین هر دو در رهت پویان
وحده لاشریک له گویان.سنائی.نمدها و کرباسهای سطبر
ببندند بر پای پویان هزبر.نظامی.مثنوی پویان ، کشنده ناپدید
ناپدید از جاهلی کش نیست دید.مولوی.روزگاری در طلبش متلهف بود و پویان و مترصد و جویان. ( گلستان ).
|| ( ق ) در حال پوییدن :
فرستاد نزدیک افراسیاب
همی تاخت پویان چو کشتی بر آب.فردوسی.پیاده شد از اسب زوبین بدست
همی رفت پویان بکردار مست.فردوسی.همی راند پویان براه دراز
چو خورشید تابان بگشت از فراز.فردوسی.وز آن روی رومی سواران شاه
برفتند پویان بدان بارگاه.فردوسی.همی رفت یکماه پویان براه
چو آمد بدان مرز او با سپاه.فردوسی.شتابیدگنجور و صندوق جست
بیاورد پویان بمهر درست.فردوسی.بیامد سخن جوی پویان ز پس
نبد آگه از راز او هیچکس.فردوسی.همی راند یکماه پویان براه
برنج آمد از راه شاه و سپاه.فردوسی.زنی با جوالی میان پرز کاه
همی بود پویان میان سپاه.فردوسی.فرستاد او را پیاده ز راه
بیاورد پویان بپیش سپاه.فردوسی.برفتند پویان بر شهریار
همه زیج و صلابها بر کنار.فردوسی.دوان داغ دل خسته روزگار
همیرفت پویان سوی مرغزار.فردوسی.چون بره کاید بمادر گوسپند چرخ را
سوی تیغ حاج پویان و غریوان دیده اند.خاقانی.چو گاوی در خراس افکنده پویان
همه ره دانه ریز و دانه جویان.نظامی.زید از پس او چو سایه پویان
وز سایه او خلاص جویان.

معنی کلمه پویان در فرهنگ معین

(ص فا. ) ۱ - روان . ۲ - دوان .

معنی کلمه پویان در فرهنگ فارسی

( صفت ) ۱- روان : [ چنین تا بر آمد برین چند گاه بد آموز پویان بدرگاه شاه .] ( شا.بخ ۲ ) ۲۴٠۴ : ۸- دوان .
دهی از دهستان بیلوار بخش مرکزی شهرستان کرمانشاهان

معنی کلمه پویان در فرهنگ اسم ها

اسم: پویان (پسر) (فارسی) (تلفظ: puyān) (فارسی: پويان) (انگلیسی: puyan)
معنی: آن که در حال حرکت به نرمی و آرامی است، جوینده، ( در قدیم )، روان، دونده، دوان، شتابان، جستجو کننده، پویا، پوینده

معنی کلمه پویان در ویکی واژه

جستجوگر.
کاوشگر.
روان.
دوان.

جملاتی از کاربرد کلمه پویان

خود را بوی نه که بخویشی! پس جستن گم است و جوینده محروم، و جستن تو ولایت وقت است و تو خود معلوم روز روشن و نابینا روز جویان، در میان هست غرق، و از دور پویان.
بیابان گرفت و ره هیرمند همی رفت پویان بسان نوند
این فرنچایز مورد تحسین واقع شده‌است؛ دو فیلم اول نامزد دریافت جایزه اسکار بهترین فیلم پویانمایی و اولین مجموعه تلویزیونی آن نیز موفق به کسب ۱۱ جایزه امی شده‌است. سه فیلم اول موفق‌ترین فیلم انیمیشن با بالاترین موفقیت اقتصادی در سال‌های انتشار خود بوده‌اند.[نیازمند بازبینی منبع]
نهادند برنامه بر مهر شاه فرستاده برگشت پویان به راه
وی همچنین برندهٔ جوایزی همچون جایزه اسکار بهترین پویانمایی کوتاه شده‌است.
کی به غفلت چو دام و دد پویان شیر مرغان غیب را جویان
سعادت بر جبین تست و انجم در طلب پویان بزرگی در نهاد تست و گردون در طلبکاری
به سر پویان شد آن جویای ناموس به یک پا ایستاد اندر زمین بوس
بیاورد شاپور پویان غراب نشست از برش گرد گردون حباب
آن پری‌زادهٔ مه‌پاره که دلبند منست کس ندانم که به جان در طلبش پویان نیست
چو بادم در رهت پویان من بیمار و می‌ترسم مبادا کز منت بر دل نشیند گرد اکراهی
چونان خورده شد اسب گردنگشان ببردند پویان بجای نشان
در مراسم هفتاد و چهارم که در سال ۲۰۰۲ برگزار شد، برای اولین بار جایزه اسکار بهترین پویانمایی نیز اضافه گردید و اهدا شد.
آقای رُسی یک فیلم پویانما (کارتونی) ساخته شده توسط پویانمای ایتالیایی برونو بوزتو است. ما در ابتدا آقای رسی را غمگین و تنها دیده‌ایم تا زمانیکه او با سگ سخن‌گوی همسایه هارولد دوست می‌شود و این دو داستان‌های بسیاری را در ادامه به وجود می‌آورند.