معنی کلمه پوکه در لغت نامه دهخدا
- زغال پوکه ؛ زغال که یکبار آن را افروخته و کشته باشند. پوکه زغال. زغال که یکبار آتش شده بود و بار دیگر آتش و سپس زغال شود.
- || زغالی از چوبهای سست.
- مروارید پوکه ؛ مروارید که صلابت و سختی آن بواسطه کهنگی و مرور زمان بر او بشده باشد.