پوره
معنی کلمه پوره در لغت نامه دهخدا

پوره

معنی کلمه پوره در لغت نامه دهخدا

پوره. [ رَ / رِ ] ( اِ ) پور. پسر :
خرد پوره آدم چه خبر دارد ازین دم
که من از جمله عالم به دو صد پرده نهانم.مولوی ( کلیات بیت 16918 ).|| بچه ملخ. || تخم ملخ. پور ملخ. رجوع به پور ملخ شود. || تنه درخت. ( برهان ). جِذع. و تنه درخت خرما را عرب جذع گوید. ودر بعض لغت نامه ها به پوره معنی سر درخت داده اند. || بزبان هندی بمعنی تمام باشد. ( برهان ). || فضول افیون پس از سوختن آن برای کشیدن و آن غیر از شیره و سوخته تریاک است.
پوره. [ رَ / رِ ] ( فرانسوی ، اِ ) بمعنی غذائی که با آرد نرم نخود، لوبیا و سیب زمینی پزند، و در فارسی بمعنی سیب زمینی یا سبزی پخته و نرم سوده است.

معنی کلمه پوره در فرهنگ معین

(پُ رِ ) (اِ. ) فضول افیون پس از سوختن آن برای کشیدن و آن غیر از شیره و سوختة تریاک است .
(رِ ) [ فر. ] (اِ. ) خوراکی است فراهم شده از حبوبات کوبیده شده و سبزیجات له شده با افزودن شیر به آن : پورة سیب زمینی ، پورة اسفناج و مانند آن .
(رَ یا رِ ) (اِ. )۱ - پسر، پور. ۲ - بچة ملخ ، تخم ملخ .

معنی کلمه پوره در فرهنگ عمید

۱. پور، پسر، فرزند نرینه: خرد پورۀ آدم چه خبر دارد از این دم / که من از جملهٴ عالم به دوصد پرده نهانم (مولوی۲: ۵۸۷ ).
۲. (زیست شناسی ) بچۀ ملخ، تخم ملخ.
نوعی خوراک که با آرد نخود، باقلا، یا سیب زمینی رنده کرده یا لوبیا و عدس له کرده درست می شود.

معنی کلمه پوره در فرهنگ فارسی

( اسم ) فضول افیون پس از سوختن آن برای کشیدنو آن غیر از شیره و سوخت. تریاک است .

معنی کلمه پوره در دانشنامه عمومی

پوره ( به فرانسوی: Purée ) به نوعی مادهٔ خوراکی گفته می شود که عمدتاً با خرد کردن تره بار، سبزیجات، حبوبات و میوهٔ خام یا پخته در مخلوط کن و سپس از صافی گذراندن آن درست می شود. پوره به عنوان یک سس در شیرینی های پختنی مانند پای و تارت بر روی خمیر قرار گرفته و استفاده می شود. پورهٔ گوجه فرنگی، آنکو ( پوره لوبیا ) ، کره بادام زمینی، پورهٔ سیب زمینی نمونه هایی از انواع پوره هستند.
• بادنجان، غذای نمونه بابا غنوج
• باقلا
• ( نخود ) غذای نمونه حمص ( خوراک لبنانی )
• حبوبات لوبیا
• زیتون
• سیب
• هویج
• مانیوک
• نخود فرنگی
• سیب زمینی
• کدو تنبل
• کدو
• گوجه فرنگی
پوره (کاساناره). پوره ( انگلیسی: Pore, Casanare ) یک منطقه مسکونی در کشور کلمبیا است.
معنی کلمه پوره در فرهنگ معین
معنی کلمه پوره در فرهنگ عمید

معنی کلمه پوره در دانشنامه آزاد فارسی

پورِه (nymph)
(یا: نیْمْف) در حشره شناسی، شکل نابالغ حشراتِ فاقد مرحلۀ شفیرگی، از جمله ملخ ها و آسیابک ها (سنجاقک ها). پوره ها، برخلاف لاروها، عموماً شبیه افراد بالغ، اما فاقد دستگاه تولیدمثلی رشدیافته و بالاند.

معنی کلمه پوره در ویکی واژه

خوراکی است فراهم شده از حبوبات کوبیده شده و سبزیجات له شده با افزودن شیر به آن: پورة سیب زمینی، پورة اسفناج و مانند آن.
پسر، پور.
بچة ملخ، تخم ملخ.
فضول افیون پس از سوختن آن برای کشیدن و آن غیر از شیره و سوختة تریاک

جملاتی از کاربرد کلمه پوره

آپوره در بخش جنوب غربی ونزوئلا واقع شده‌است. این ایالت از لحاظ مختصات جغرافیایی بین ۶ درجه و ۳ دقیقه تا ۸ درجه و ۴ دقیقهٔ عرض شمالی و ۶۶ درجه و ۲۱ دقیقه تا ۷۲ درجه و ۲۲ دقیقهٔ طول غربی واقع شده‌است.
خورشید حق دل شرق او شرقی که هر دم برق او بر پورهٔ ادهم جهد بر عیسی مریم زند
خرد پوره آدم چه خبر دارد از این دم که من از جمله عالم به دو صد پرده نهانم
کدام شربت نوشید پوره ادهم که مست وار شد از ملک و مملکت بیزار
کوینت کورس این استحکامات را چنین شرح می‌دهد: تپورها مخصوصاً (به عمد) درختان را خیلی نزدیک به هم کاشته‌اند. پس از آنکه این درخت‌ها قدری نشو و نما کرد، ماردها جوانه‌های درختان را با دست در خاک فرو می‌برند و هر یک از جوانه‌ها جوانه‌های دیگری را بیرون می‌دهد ولی تپورها نمی‌گذارند جوانه‌ها به‌طور طبیعی برویند بلکه آن‌ها را بهم نزدیک کرده گره می‌زنند و بعد این ترکه‌ها دارای برگهای ضخیم می‌گردد تمام این زمین را فرو می‌گیرد. بدین ترتیب از جوانه‌ها و شاخ و برگ‌های آن‌ها دامی مانند تور ایجاد شده تمام راه را مسدود می‌دارد. برای حرکت قشون اسکندر چاره ای جز استعمال تبر نبود ولی آن هم در مقابل سختی درختان که از گره‌های زیاد و از شاخه‌های درهم دویده حاصل شده بود به کار نمی‌آمد.
چو این گفته شد پورهند از سریر به بر خواند زان انجمن یک دبیر