پروانگان

معنی کلمه پروانگان در فرهنگ معین

(پَ نِ ) (اِ. ) جِ پروانه ، راسته ای از تیرة حشرات که دارای چهاربال نازک پوشیده از پولک های لطیف کوچکی است که غالباً رنگینند. پروانگان اقسام مختلف دارند که بعضی از آن ها دارای رنگ آمیزی بسیار زیبا و جالب می باشند.

معنی کلمه پروانگان در فرهنگ فارسی

( اسم ) جمع پروانه راسته ای از تیر. حشرات که دارای ۴ بال نازک پوشیده از پولکهای لطیف کوچکی است که غالبا رنگینند. قطعات دهانی این جانوران جهت مکیدن مایعات تغییر شکل یافته بدین صورت که دو آروار. حیوان بشکل لوله ای در آمده و خرطوم طویلی را تشکیل میدهد . پروانگان اقسام متعدد دارند که بعضی از آنها دارای رنگ آمیزیهای بسیار زیبا و جالب میباشند. یا پروانگان روزانه پروانگانی هستند که در موقع استراحت و نشستن روی دیوار یا گیاهان بالهایشان بطور عمودی قرار میگیرد و شامل تعداد زیادی از پروانه ها میباشند.این پروانه ها رنگهای بسیار زیبایی دارند و بر روی سبزیها پرواز میکنند . یا پروانگان شبانه . پروانگانی هستند که گونه های متعددی را شامل میشوند. بالهای این پروانه ها در موقع استراحت بحالت افقی قرار میگیرد. بعضی از گونه ها مانند پروان. کرم ابریشم نوزادشان پس از خروج از تخم که بشکل کرم در میاید بدور خود پیله ای می تند که از الیافش ابریشم تهیه میکنند و بعضی از گونه ها هم انگل میوهها ( از قبیل سیب و گلاب و آلو ) میشوند و خسارات زیاد وارد میکنند شب پره. یا پروانگان غروب پروانگانی هستند که مانند پروانگان شیانه بالهایشان در موقع استراحت افقی است . گونه ای از این دسته پروانگان که در داخل اماکن مرطوب و زیرزمینهای تاریک میزیند و بر روی بالهای قهوه یی رنگشان نقش سر مردهای را دارند. نوزاد ۱٠ گون. اخیر انگل سیب زمینی میشود .

معنی کلمه پروانگان در ویکی واژه

جِ پروانه ؛ راسته‌ای از تیرة حشرات که دارای چهاربال نازک پوشیده از پولک‌های لطیف کوچکی است که غالباً رنگینند. پروانگان اقسام مختلف دارند که بعضی از آن‌ها دارای رنگ آمیزی بسیار زیبا و جالب می‌باشند.

جملاتی از کاربرد کلمه پروانگان

یاورانش گردِ او گشتند جمع راست چون پروانگان بر دورِ شمع
سرشک شمع بر دامان چرا پیوسته میریزد همانا گریه از دلسوزی پروانگان دارد
تا بود شمع ایمن از چشم بدان گرد سرش هر نفس پروانگان مشت سپندی سوخته
پروانگان ز پرتو شمع تو سوختند آشفته‌ات چرا پر و بالی نیافته
مانده بهر التفاتم این‌چنین گرم طلب شمع را پروانگان جویا نه بهر پرتوند
شمع ما از دورباش بال صد پروانه سوخت یاد آن پروانگان کز شعله قوت پر کنند
در آن روشنی خلق جمع آمدند چو پروانگان سوی شمع آمدند
منت ایزد که دوستان جمعند همه پروانگان آن شمعند
آتش شوق است کافی بهر ما پروانگان تا تو ای شمع فروزان شاهد پروانه‌ای