پایی

معنی کلمه پایی در لغت نامه دهخدا

پایی. ( ص نسبی ) قلیان پا، دراصطلاح اصفهانیان قلیان ِ نی پیچ. مقابل قلیان دستی.

معنی کلمه پایی در فرهنگ فارسی

( صفت )۱- منسوب به پا آنچه مربوط بپا باشد.۲-دو صفح. فلزی که در طرفین دست. فرمان هواپیما کار گذاشته شده که با فشار دادن پایی راست هواپیما براست گردش میکند و با فشار دادن پایی چپ بسمت چپ میگردد. یا ترمز پایی . ترمزی که با فشار پا عمل کند مقابل ترمز دستی .

جملاتی از کاربرد کلمه پایی

جنگ جهانی اول مسابقات بین‌المللی اسکی و مجامع را متوقف کرد، تا آنکه مجدداً در ۱۹۱۹ از شش کشور اروپایی ۲۰ نماینده در استکهلم دور هم جمع شدند و ششمین مجمع کمیسیون بین‌المللی اسکی را تشکیل دادند. بحث داغ این مجمع حضور اسکی در بازیهای المپیک بود که هنوز مورد موافقت کمیته بین‌المللی المپیک قرار نگرفته بود.
مانع نمی شود ز سفر سیل را حباب سالک حذر ز آبله پایی نمی کند
تربتم را بهار آبله کرد گل باغ برهنه‌پایی‌ها
وادی قدس بود کوی مغان باد سرم خاک پایی که درین کوی زند گامی چند
بزن پایی و در فرگاه رحمت برآر از جیب خجلت دست در خواه
کنون گر به مهرم تو رغبت کنی بپایی و با بنده صحبت کنی
مکش گو خرد دست ازان خانه باز که در وی توان کرد پایی دراز
کان را که فرو شود به گنجی پایی سر بر سرِ آن گنج بُرَندش حالی
ذره پیوست به خورشید و تو از همت پست در ته دامن افلاک، چو پایی در خواب
شهرستان میانه دارای دو نوع آب و هوا در سال می‌باشد به‌طوری‌که در نیمی از سال بهار و تابستان آب و هوایی نیمه خشک و گرم و در فصل پاییز دارای آب و هوای سرد و کوهستانی می‌باشد.
باشد به رنگ میلی خونین کفن مرا دستی به سر چو لاله و پایی به گل ازو
نقش پاییم ادب‌پرور عجز مژه خم می‌شود از دیدن ما
اولین و تنها تلاش برای سنتز اون‌بی‌هگزیوم، که ناموفق بود، در سال ۱۹۷۱ در سرن (سازمان اروپایی تحقیقات هسته ای) توسط رنه بمبوت و جان ام الکساندر با استفاده از واکنش همجوشی هسته‌ای انجام شد: