وغد

معنی کلمه وغد در لغت نامه دهخدا

وغد. [ وَ ] ( ع ص ) سست خرد و گول. ( اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ). || ناکس. فرومایه. ( غیاث اللغات ) ( ناظم الاطباء ) ( اقرب الموارد ). || ( اِ ) کودک.( ناظم الاطباء ) ( اقرب الموارد ). || خدمتگزار قوم. ( اقرب الموارد ). || کمینه. ( غیاث اللغات ). || بنده. ( ناظم الاطباء ). نوکر و خدمتگزار و آنکه به خوراک شکم خدمت میکند. ( ناظم الاطباء ) ( اقرب الموارد ). ج ، اوغاد. وُغدان. || یکی از تیرهای قمار که بهره ندارد. قماری که بهره ندارد. ( ناظم الاطباء ) ( اقرب الموارد ). || شکار. ( اقرب الموارد ). || بادنجان را گویند و از آن قلیه پزند. ( برهان ) ( اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ). || ( مص ) خدمت کردن. ( برهان ) ( اقرب الموارد ) ( تاج المصادر بیهقی ) ( آنندراج ). || سست خرد و فرومایه و پست شدن. ( اقرب الموارد ).

معنی کلمه وغد در فرهنگ معین

(وَ ) [ ع . ] ۱ - (ص . ) گول ، احمق . ۲ - بنده ، خدمتکار. ۳ - (اِ. ) بادنجان .

معنی کلمه وغد در فرهنگ فارسی

(اسم ) بادنجان

معنی کلمه وغد در ویکی واژه

گول، احم
بنده، خدمتکار.
بادنجان.

جملاتی از کاربرد کلمه وغد

آق‌کند (زنجان)، روستایی از توابع بخش مرکزی شهرستان زنجان در استان زنجان ایران است.این روستا در دهستان بوغداکندی قرار دارد و در فاصله ۳۵ کیلومتری زنجان واقع شده است. این روستا در منطقه کوهستانی و در ارتفاعات قرار گرفته است.کمبود آب آشامیدنی و آبیاری کشاورزی مشکل اصلی این روستاست.
نه قدر اوغدوم آچمادین گؤزیوی گؤز سکوت ابدله یاتمیشدی
و در یَشت چهاردهم مِهریَشت از اوستا آمده‌است که «آن جا که رودهای پهناور و ناوتاک با انبوه خیزابهای خروشان، به ایشکَتا و پوروتا می‌خورد و به سوی موئورو، هَرویو، گاوا-سوغدا و هوارِزم می‌شتابد.» هرات پیش از کشف مسیر دریائی اقیانوس هند در گذرگاه جاده ابریشم قرار داشت. و نقش بزرگ را در بازرگانی میان شبه قاره هند، خاور میانه، آسیای مرکزی و اروپا بازی می‌کرد. هرات از لحاظ موقعیت جغرافیایی در طول تاریخ بستر مناسب تلاقی تمدن‌های شرق و غرب نیز به‌شمار می‌رفت. از این‌رو هرات یکی از گهواره‌های تمدنی تاریخ پربار خراسان شناخته می‌شود.