وانمود کردن

معنی کلمه وانمود کردن در لغت نامه دهخدا

وانمود کردن. [ ن ُ / ن ِ / ن َ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) به دروغ نمودن. نشان دادن ناحقی بجای حق. ارائه باطلی بجای صوابی. چنان نشان دادن در حالیکه چنان نیست. ( یادداشت مرحوم دهخدا ): تخادع ؛ خود را فریب خورده وانمود کردن و فریب نخوردن. ( منتهی الارب ).

معنی کلمه وانمود کردن در فرهنگ فارسی

( مصدر ) نشان دادن امری را بر خلاف واقع .

معنی کلمه وانمود کردن در ویکی واژه

fingere
simulare

جملاتی از کاربرد کلمه وانمود کردن

در سال ۱۹۳۳ وزیر دفاع هیتلر و افسر رابط ارتش و حزب نازی از قدرت‌گیری اس آ به هیتلر اخطار دادند، از طرفی روهم نیز با ارسال نامه‌ای به هیتلر از وی درخواست کرد که فرمان صدور بسیج عمومی را به گروه اس آ واگذار کند. ورنر فون بلومبرگ وزیر دفاع به همراه والتر فون ریشناو رابط ارتش و حزب نازی و هرمان گورینگ و همچنین هاینریش هیملر در صدد برآمدند تا با طرح نقشه‌ای هیتلر را متقاعد کنند تا ارنست روهم را به هر نحو از میان بردارد. آنها به هیتلر اینگونه وانمود کردند که روهم در پی نزدیک شدن به فرانسه و سرنگونی دولت هیتلر است، هیتلر ابتدا این پیام را غیرواقعی خواند اما پس از تکرارهای فراوان اطرافیانش، رویکرد متفاوتی نسبت به ارنست روهم پیدا کرد.
به عنوان فارغ التحصیل افتخارات کمبریج در ریاضیات، ممکن است از تورینگ انتظار رود که یک آزمون از هوش کامپیوتر ارائه دهد که نیاز به دانش متخصصان در برخی از زمینه های بسیار فنی، داشته باشد. در عوض ، همانطور که در اشاره شد ، آزمونی که او در مقاله سمینال خود در سال 1950 توصیف کرد نیاز به آن دارد که کامپیوتر با موفقیت قادر به رقابت در یک بازی رایج مهمانی باشد، و این با وانمود کردن عملکرد مردی/زنی معمولی در پاسخ به یک سری از سوالات ممکن است.