واده

معنی کلمه واده در لغت نامه دهخدا

واده. [ دَ / دِ ] ( اِ ) اصل و بنا و ماده هر چیز باشد. ( برهان ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || خروشیدن از خودستایی. ( برهان ) ( آنندراج ). خروش در خودستایی. ( ناظم الاطباء ).

معنی کلمه واده در فرهنگ معین

(دِ ) (دِ یا دَ ) ۱ - (اِ. ) اصل ، بنا، شالوده . ۲ - (پس . ) به صورت پسوند آید به معنی فوق : خانواده ، کواده .

معنی کلمه واده در فرهنگ فارسی

۱ - ( اسم ) اصل بنا شالده ماده . ۲ - بصورت پسوند آید بمعنی فوق خانواده کدواده کواده .

معنی کلمه واده در ویکی واژه

اصل، بنا، شالوده.
به صورت پسوند آید به معنی فوق: خانواده، کواده.

جملاتی از کاربرد کلمه واده

میرزام وه فاته ن ... میرزام وه فاته ن قه دم ره نجه، که ر، واده ی وه فاته ن
دلم از فرقتت بجان آمد جان من یکدمک دلم واده
همتم از تاج فقر بایزیدی وادهمی سرزنشها بر کلاه خان و قیصر میکند
در غصه‌ای افتاده‌ای تا خود کجا دل داده‌ای در آرزوی قحبه یا وسوسه قواده‌ای
چونتو غواصی کنی در بحر فکرت آنزمان ناطقه زهره ندارد پیش تو کاوادهد
هشیار شدم ساقی دستار به من واده یا مشک سقا پر کن یا مشک به سقا ده
خبر واده کز این دنیای فانی به تلخی می‌روی یا شادمانی
واپس جوابم داد او نی از توست این کار ما چون هرچ گویی وادهد همچون صدا کهسار ما
محابر تبکی بعدهم بسوادها و بعض قلوب الناس احلک من حبر