هواجس
معنی کلمه هواجس در فرهنگ معین
معنی کلمه هواجس در فرهنگ عمید
معنی کلمه هواجس در فرهنگ فارسی
( اسم ) جمع هاجس آنچه درخاطرگذرد آرزوهای نفسانی : درعنفوان جوانی و ریعان کامرانی که محال و ساوس شیطانی فسیح تر باشد و میدان هواجس جسمانی بسیط تر ازمناکر ومناهی است بداشته است .
معنی کلمه هواجس در ویکی واژه
جملاتی از کاربرد کلمه هواجس
و از استاد ابوعلی شنیدم که هرکه قوت او معلوم بود میان الهام و وسواس فرق نداند کرد و هر که هواجس نفسش خاموش گشت بصدق مجاهدت او فصاحت دلش سخن گوید بحکم مکابدت او.
دگر نفسانی است و از هواجس دگر شیطانی آمد وز وساوس
او محمد بن حامد الترمذی، کنیة ابوبکر، از مشایخ خراسانست. احمد خضرویه دیده و جز ازو، و پسروی بونصر از یگانهٔ فتیان خراسان بود. محمد حامد گفته: کی سرمال و مایهٔ تو، دل تو ایذ. چون دل خود مشغول کنی بهواجس ظنون، و ضایع کنی اوقات خود بچیزهاء که ازان که ترا بسر است چگونه سود کنی بر زیان شدن مایهٔ سرمال؟
و از آن جمله خَواطر است. خواطر خطابی بود که بر ضمایر درآید، بود که از فریشتۀ بود و بود که از دیو بود و بود که حدیث نفس بود و بود که از قبل حق سبحانه چون از قبل فریشته بود الهام بود و چون از دیو بود وسواس بود و چون از قبل نَفْس بود آنرا هواجس نفس گویند و چون از قبل حق بود آنرا خاطر حق گویند. و جملۀ این از جنس سخن بود آنچه از فریشته بود صدق آنرا بموافقت علم بتوان دانست. و این را گویند که هر خاطر که ظاهر او را گواهی ندهد باطل بود و چون از دیو بود بیشتر ویرا بباطل خواند و معصیت و چون از نفس بود با متابعت هوا و شهوت خواند و کبر آوردن و چیزها که خصایص نفس است.