هوا
معنی کلمه هوا در لغت نامه دهخدا

هوا

معنی کلمه هوا در لغت نامه دهخدا

هوا. [ هََ ] ( ع اِ ) هواء. جسم لطیف و روان که گرداگرد زمین را فراگرفته وجانداران و گیاهان از آن تنفس می کنند. ( حاشیه برهان چ معین ). ترکیبی از نیتروژن ( ازت ) و اکسیژن و به نسبت کمی از گازهای دیگر که گرد زمین را احاطه کرده است. جَوّ میان زمین و آسمان. ( ناظم الاطباء ). || به مناسبت اعتقاد قدما به قرار گرفتن سیال غیرمرئی ( هوا ) فوق خاک معنی بالا و فوق و بر بودن از آن برآید و مرادف آسمان به کار رود و شواهد ذیل از این معنی با التفات به معنی اصلی حکایت دارد :
فاخته گون شد هوا ز گردش خورشید
جامه خانه به رنگ فاخته گون شد.رودکی.چنان که مرغ هوا پرّ و بال برهنجد
تو بر خلایق بر پرّ مردمی برهنج.ابوشکور.دلی را کز هوی جستن چو مرغ اندر هوا یابی
به حاصل مرغ وار او را به آتش گردنا یابی.کسائی.تا دیو چه افکند هوا بر زنخ سیب
مهتاب به گلگونه بیالودش رخسار.شریف مجلدی.ز روی هوا ابر شد ناپدید
به ایران کسی برف و باران ندید.فردوسی.شد از سم اسبان زمین سنگ رنگ
ز نیزه هوا شد چو پشت پلنگ.فردوسی.ز لشکر چوگرد اندرآمد به گرد
زمین شد سیاه و هوا لاجورد.فردوسی.تو گفتی ز خون دشت دریا شده ست
ز خنجر هوا چون ثریا شده ست.فردوسی.ای غوک چنگلوک چو پژمرده برگ کوک
خواهی که چون چکوک بپرّی سوی هوا؟لبیبی.با سبزه زمین به رنگ بوقلمون شد
وز میغ هوا به صورت پشت پلنگ.منوچهری.بر هوا رفتی چون مریم بی معجز
یا چو قارون به زمین وین نبود جایز.منوچهری.مدبری که سنگ منجنیق را
بدارد اندر این هوا دهای او.منوچهری.چو شب رفت و بر دشت پستی گرفت
هوا چون مغ آتش پرستی گرفت.عنصری.هوا بینی همه ارواح بی تن
زمین بینی همه اجسام بی جان.ناصرخسرو.تو را خدای زبهر بقا پدید آورد
تو را ز خاک و هواو نبات و حیوان را.ناصرخسرو.ای چون هوا لطیف ! ز رنج هوای تو
شبها دو دست خویش همی بر هوا کنم.مسعودسعد.هرکه اندر هوای تو نبود
بر تن او هوا حصار شود.

معنی کلمه هوا در فرهنگ معین

( ~. ) [ ع . هوی ] (اِ. ) میل نفس ، آرزو.
(هَ ) [ ع . هواء ] (اِ. ) ۱ - گازی است بی رنگ و بو و بی طعم و نامریی که تمام کرة زمین را فرا گرفته است . ۲ - جو، فضا. ، ~ی گرگ و میش آغاز روشن شدن هوا در صبح .
( ~. ) (اِ. ) (عا. ) اوضاع ، احوال ، شرایط . ، ~ پس بودن کنایه از: نامناسب و معمولاً خطرناک بودن اوضاع .

معنی کلمه هوا در فرهنگ عمید

۱. (شیمی ) گازی بی رنگ و بی بو و بی طعم، مرکب از یک پنجم اکسیژن و چهارپنجم ازت به علاوۀ بخار آب، گازکربنیک، و مقدار کمی از بعضی گازهای دیگر که جو کرۀ زمین را فرا گرفته اما دیده نمی شود و فقط هنگام وزش باد وجود آن احساس می شود.
۲. وضع جوّی.
۳. [مجاز] آسمان.
۴. [عامیانه، مجاز] اندازه، مقدار: لباسش یک هوا گشاد بود.
۵. [عامیانه، مجاز] بالا.
۱. میل نفس، هوس.
۲. [مجاز] قصد، نیت.
۳. [مجاز] آرزو.
۴. [قدیمی، مجاز] محبت.

معنی کلمه هوا در فرهنگ فارسی

آرزو، میل وهوس، نفس، اهواجمع
( اسم ) هواگازی است بی رنگ و بی بو که مخلوطی است از اکسیژن و ازت و مقدار کمی عناصر گازی شکل دیگر که اطراف کر. زمن را احاطه کرده است . ترکیب هوا رابطورکلی باتوجه بمقدار درصد عناصر آن میتوانیم بشرح زیر نشان دهیم : ۱ - ازت ۲ ۷۸ - اکسیژن ۳ ۲۱ - هیدرژن ۴ ٠٠٠۱ - گازکربینک ٠٠٠۳ ( سه ده هزارم ) ۵ - آرگون ۹ ( ٠٠۹ هزارم ) ۶ - نئون ٠٠٠٠۱ ( یک صدهزارم ) ۷ - هلیوم ۵ ( ٠٠٠٠٠۵ میلیونیم ) ۸ - کریپتون ٠٠٠٠٠۱ ( یک میلیونیم ) ۹ - گزنون ٠٠٠٠٠٠٠۹ ( نه صد میلیونیم ) علاوه بر عناصر فوق مقداری هم بخار آب و گاز آمونیامک درترکیب هواموجوداست . هو برای زیستن کلی. موجودات زند. گیاهی و جانوری لازم است فقط برخی باکتریهای غیر هوازی میتوانند دوراز هوا بزندگی ادامه دهند ولی این باکتریهای هم از تخمیر سایر مواد آلی و استفاده ه از اکسیژن آنها حیات خود راحفظ میکنند. ضخامت هوا در نقاط مختلف. زمین متغیراست وبطور کلی آنرا بین ۶٠ تا ۱٠٠ کیلومترگفته اند. فشارهوا درکناردریا معادل با ۱ /٠۳۸ کیلوگرم برسانتی متر مربع است و برابر است بافشارستون جیوه ای بارتفاع ۷۶ سانتی متر وقطریک سانتی متر. وزن یک لیتر هوا معادل ۱ /۳ گرم است هوا بمنزل. یک مخزن حرارتی اس تکه هنگام تابش خورشید گرم میشود و در مقدار گرمای محیط زمین دخالت دارد . توضیح قدما هوا را یکی از عناصر اربعه میدانستند ( هوا باد آب آتش خاک ) : بعد از آتش فضا و جو هوا که زوی تا بمرکز است ملا. ( حدیقه ) ۲ - فضا : به هوادرنگرکه لشکر برف چون کند اندر و همی پرواز. ( امیرابوالحسن علی بن الیاس الاغاچی البخاری لباب الالباب ) چگونه بازکنم بال درهوای وصال که ریخت مرغ دلم پر در آشیان فراق . ( حافظ ) ۳- وضع ( سیاسی اجتماعی خانوادگی وغیره ) : فلان کس هوای کار دستش نبود. ۴- مجموع. شرایط . یا به هوائ رفتن . به آسمان رفتن بلند شدن : فریاد او بهوا رفت . یا هوائ پس است .ئ شرایط مساعد موجود نیست : چون فلانی دید هواپس است در رفت . یا هوای کسی ( چیزی ) را نگهداشتن . مواظب او ( آن ) بودن تا صدمه نبیند. یا هوای آزاد ۱.-هوای گشاده و نامحصور. ۲- محلی غیر مسقف ونامحصور. یا هوای خفتان پوش . هوای ابری . یاهوای سنجابی . هوای ابری . یا یک بام و دو هوائ . زنی شبانگاه بربام بربالین داماد و دختر شد و گفت هواسرد است کمی مهربانتر خفتن بسلامت نزدیکتر باشد سپس به دیگر سوی بام بر سر بستر پسر و عروس رفت و گفت هوا گرم است اندکی دوری تندرستی را سزاوارتر است عروس که هردو گفته شنیده داشت گفت : قربان میرم خدارا یک بام دو هوا را - این سربام گرما آن سربام سرما. یا یک ( یه ) هوا. قدری : یک هوا تماشاش کن .

معنی کلمه هوا در فرهنگستان زبان و ادب

[علوم جَوّ] ← وضع هوا

معنی کلمه هوا در دانشنامه عمومی

هوا یا وای یا نوده ( به عربی: هواء ) به مجموعه گازهای محیط پیرامون ما گفته میشود.
هوایی که ما تنفس میکنیم مخلوطی از گازهایی از جمله نیتروژن ( ۷۸٪ ) ، اکسیژن ( ۲۱٪ ) ، آرگون ( ۰٫۹٪ ) و کربن دی اکسید ( ۰٫۰۳٪ ) است. به حرکت هوا نسیم یا باد گفته میشود. وجود هوا برای زیست جانداران هوازی ( از حیوانات تا گیاهان و میکروبها ) ضروری است.
هوا عبارت از آثار و شرایط و عوارض طبیعی در یک جو ( هوا کره یا اتمسفر ) معین و در یک دوره زمانی ثابت است. این اصطلاح معمولاً در مورد فعالیت شرایط و اوضاع عوارض طبیعی در یک دوره کوتاه مدت ( چند ساعت یا چند روز ) به کار می رود. برای بیان شرایط بلندمدت، اصطلاحاتی مانند آب و هوا و اقلیم به کار می رود.
هوا (فیلم ۲۰۰۳). هوا ( به هندی: Hawa ) فیلمی محصول سال ۲۰۰۳ و به کارگردانی گودو دانوآ است. در این فیلم بازیگرانی همچون تابو، شهباز خان، ماکش تیواری و هانیسکا موتوانی ایفای نقش کرده اند.
معنی کلمه هوا در فرهنگ معین
معنی کلمه هوا در فرهنگ عمید
معنی کلمه هوا در فرهنگ فارسی
معنی کلمه هوا در فرهنگستان زبان و ادب
معنی کلمه هوا در دانشنامه عمومی

معنی کلمه هوا در دانشنامه آزاد فارسی

مخلوطی بی رنگ و بو از گازهای تشکیل دهندۀ جَوّ کرۀ زمین، حاوی گاز اکسیژن، حیاتی ترین عنصر شناخته شده برای موجودات زندۀ هوازی. اگر از بخار آب و ذرات معلق در هوا صرف نظر کنیم، ترکیب هوا عمدتاً نیتروژن (ازت) و اکسیژن و به مقدار جزئی نُه گاز دیگر (آرگون، انیدرید کربنیک، نئون، هلیوم، متان، کریپتون، هیدروژن، زنون و اوزون) است. مقدار ازت۷۸.۰۸ درصد حجم و۷۵.۵۴ درصد وزن، و میزان اکسیژن ۲۰.۹۵درصد حجم و۲۳.۱۴ درصد وزن هوا را تشکیل می دهد. از لحاظ مقدار، حجم و وزن، آرگون سومین (۹۳ درصد حجم،۱.۳۷ وزن) و زنون کمترین حجم (۰.۰۰۰۰۰۸) را دارند. در محاسبات مهندسی معمولاً هوا را فقط ترکیبی از ازت و اکسیژن (به ترتیب با۷۶.۸ درصد وزن،۷۹.۱ درصد حجم و۲۳.۲ درصد وزن،۲۰.۹ درصد حجم) محسوب می کنند. قدما هوا را یکی از چهار عنصر (عناصر اربعه) می دانستند که همۀ موجودات اعم از زنده و بیجان از ترکیب آن ها به وجود می آیند. سه عنصر اصلی دیگر را خاک، آب و آتش می دانستند.

معنی کلمه هوا در ویکی واژه

(شیمی): گازی است بیرنگ و بی‌بو و بی‌طعم و نامریی که تمام کره زمین را فرا گرفته‌، جوّ، فضا.
هوی، میل نفس، آرزو. اوضاع، احوال، شرایط.
هوای گرگ و میش گرگ و میش: آغاز روشن شدن هوا در صبح.
هوا پس بودن کنایه از: نامناسب و معمولا خطرناک بودن اوضاع.

جملاتی از کاربرد کلمه هوا

غم تو خاک وجودم به باد داد و نخواهم غبار خاطر گردی که در هوای تو باشد
طرب خیز خاکش، روان پرورد هوایش، مسیحا دمان پرورد
هوای خویشتن را سر بریدی ز میل نفس خود کردی جدایی
خانه خالی ز بت مکان الوهیست سینه که گفت از بت هوای بیا کن
چرخ را بیضه وش آورده بزیر پر خویش مرغ دل تا بهوای تو بود پروازش
شب، همه شب به هوای تو چنین مست خراب بانگ عشق تو بگوشم رسد از چنگ و رباب
به دلیل شدت تابش آفتاب در جهات شرق و غرب، فرم ساختمان باید کشیدگی در خلاف نور خورشید داشته باشد.# به حداکثر رساندن جریان هوا در اطراف ساختمان‌ها با ایجاد فاصله مناسب در بین آن‌ها توصیه می‌شود.
در شبیه‌سازی انجام شده مربوط به زندگی در مریخ در مرکز هوافضا ۳۴ روز در مریخ زنده مانده و فتوسنتز کنند.
سموم کشت طالع گشت گرمی هواداران بشمع بخت ما باد پر پروانه صرصر شد
ز تاثیرغمش می گشت خوناب دل مرغ هوا و ماهی آب
صوت بر در زنان، ز قرع هوا از ره گوش هوش گفت مرا:
غنچه، تا آب و هوا دید شکفت چه خبر داشت که خواهد پژمرد