نکاح

نکاح

معنی کلمه نکاح در لغت نامه دهخدا

نکاح. [ ن ِ ] ( ع مص ) زن کردن. ( ترجمان علامه جرجانی ص 101 ) ( زوزنی ).عقد زناشوئی بستن. ( از منتهی الارب ). زن گرفتن. تزوج. ( از اقرب الموارد ) ( از متن اللغة ). نکح. ( متن اللغة ). کابین کردن. ( یادداشت مؤلف ). || شوی کردن. ( ترجمان علامه جرجانی ص 101 ) ( از زوزنی ). شوهر کردن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( از متن اللغة ) ( از اقرب الموارد ). || ( اِمص ) عقدی که میان زن و شوهر بندند. ( آنندراج ). ازدواج. میزاد. زناشوئی. عروسی. بغل خوابی. ( ناظم الاطباء ). کابین. عقد زناشوئی. زواج. کدخدائی. تأهل. ( یادداشت مؤلف ). عقدی که به موجب آن علاقه زناشوئی بین زن و مرد ایجاد شود :
ور این فتاد ز من دست بازدار و برو
که نیست با تو مرا نی نکاح و نی شرکه.منوچهری.میان ما نه عقدی نه نکاحی
نه آیین عروسی بود ونه سور.منوچهری.رسول فرموده است : النکاح سنتی. ( کتاب النقض ص 501 ).
رای اقضی القضاةاگر خواهد
زله پیش از نکاح بفرستد.خاقانی.- به نکاح... بودن ؛ در عقد او بودن. همسر او بودن. خاص او بودن :
اسمای طبع من به نکاح ثنای اوست
زآن فال سعد ز اختر اسما برآورم.خاقانی.- به نکاح درآوردن ؛ به زنی دادن : به حلب برد و دختر خود به نکاح من درآورد. ( گلستان ).
- در نکاح... شدن ؛ در حباله عقد درآمدن :
عجوز جهان در نکاح ملک شد
که جز عذر زادنْش رائی نیابی.خاقانی.- نکاح دائم . رجوع به عقد و عقدی شود.
- نکاح کردن ؛ عقد کردن. عقد زناشویی بستن. زن یا دختر را به کسی به شوی دادن : امیر مردانشاه را به کوشک سالار بکتغدی آوردند و عقد و نکاح آنجا کردند. ( تاریخ بیهقی ص 535 ). دختری ازآن ِ قدرخان به نام امیر محمدعقد و نکاح کردند. ( تاریخ بیهقی ص 193 ).
بکرگرانبهای من عقد تو بست یک شبه
با تو نکاح کردمش زآنکه به غمزه دلبر است.بدر چاچی ( از آنندراج ).کنم هر کجا شاهدی را نکاح
چو طغرا به قاضی نبینم صلاح.ملاطغرا ( ازآنندراج ).- نکاح منقطع. رجوع به صیغه شود.
|| ( مص ) گاییدن. ( از منتهی الارب ). مجامعت کردن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی ). جماع کردن. ( آنندراج ). زناشوئی کردن. ( فرهنگ فارسی معین ) : و دعوی های بزرگ کردند چون نکاح بنات و اخوات و نکاح غلامان. ( کتاب النقض ص 329 ). || غالب شدن خواب بر چشم کسی . ( از ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ) ( از متن اللغة ). || تر کردن باران زمین را.( از ناظم الاطباء ). نکح المطر الارض ؛ اختلط بثراها. ( اقرب الموارد ) ( از متن اللغة ). || غالب شدن دوا بر کسی. ( از ناظم الاطباء ) ( از متن اللغة ). نکح الدواء فلاناً؛ خامره و غلبه. ( اقرب الموارد ).

معنی کلمه نکاح در فرهنگ معین

(نِ ) [ ع . ] (مص م . ) ازدواج ، زناشویی .

معنی کلمه نکاح در فرهنگ عمید

۱. عقد زناشویی بستن، عقد ازدواج.
۲. زناشویی.

معنی کلمه نکاح در فرهنگ فارسی

عقدزناشویی بستن، عقدازدواج، زناشویی
۱ - ( مصدر ) عقد زناشویی بستن . ۲ - زناشویی کردن . ۳ - ( اسم ) زناشویی . یا نکاح اول . امتزاج طبایع است بعضی با بعضی که موجب پدید آمدن موالید گردد . یا نکاح دایم . نکاحی است دایمی مقابل نکاح منقطع . در نکاح دایم وجود مهر لازم نیست و مدت هم ندارد . یا نکاح ساری در ذات . توجه حبی حق تعالی ات که فرمود : فاحببت ان اعرف فخلقت الخلق لکی اعرف و آن وصلت بین خفا و ظهور است که اصل نکاح ساری است در جمیع ذراری. یا نکاح طبیعی ترکیب و امتزاج طبیعی عناصر و طبایع یا نکاح منقطع . نکاحی است که برای مدت معینی واقع شده باشد مقابل نکاح دایم . در نکاح منقطع حتما باید مدت و مهر معلوم باشد .
دهی است از دهستان تباد کان بخش حوم. و ارداک شهرستان مشهد ٠ در ۲ هزار گزی شمال مشهد در جلگ. معتدل هوائی واقع است و آبش از قنات محصولش غلات و میوه ها شغل اهالی زراعت و مالداری است ٠

معنی کلمه نکاح در دانشنامه عمومی

نکاح (فیلم). نکاح ( به هندی: Nikaah ) یا قرارداد ازدواج فیلمی محصول سال ۱۹۸۲ و به کارگردانی بالدو راج چوپرا است. در این فیلم بازیگرانی همچون راج بابار، دیپاک پاراشار، سلما آقا، آسرانی، افتخار ایفای نقش کرده اند.

معنی کلمه نکاح در دانشنامه آزاد فارسی

نِکاح
ازدواج، رابطۀ زناشویی. به عقیدۀ فقیهان، اقدام به ازدواج، امری مستحب است، البته در برخی حالات، به جهاتی مانند جلوگیری از وقوع در حرام، واجب می شود. در حنفیه عقد نکاح با هر لفظی که از اراده برای ازدواج حکایت کند، مانند بیع و هبه نیز، منعقد می شود. یعنی اگر زن، به قصد ازدواج بگوید خودم را به تو فروختم یا بخشیدم، عقد ازدواج محقق می شود؛ اما در مذاهب دیگر اسلامی چنین نیست. در امامیه نکاح دایم باید با دو لفظ «نکاح» یا «تزویج» منعقد شود. جز امامیه همۀ مذاهب اسلامی، برای صحت عقد نکاح شرط کرده اند که دو مرد عادل بر وقوع آن شهادت دهند. در صحت اجرای عقد نکاح، به غیر زبان عربی، با فرض توانایی بر اجرا به عربی، اختلاف است. در حنفیه، چنانچه دو نفر، در دو جای دور از هم به سر برند می توانند با کتابت، صیغۀ عقد را اجرا کنند. به اتفاق همۀ فقیهان، نمی توان با دو خواهر، یک جا ازدواج کرد و نیز به عقیدۀ همۀ آنان، ازدواج مسلمان با کافر (غیراهل کتاب) حرام است. همین طور است ازدواج زن مسلمان با اهل کتاب؛ اما دربارۀ ازدواج مرد مسلمان با اهل کتاب، فقیهان مذاهب اربعۀ سنی گویند که منعی ندارد. امامیه در ازدواج مرد مسلمان با اهل کتاب اختلاف دارند. بیشتر عقیده دارند که ازدواج دایم مرد مسلمان با زن اهل کتاب حرام و ازدواج موقت با آنان جایز است. نیز← ازدواج

معنی کلمه نکاح در دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] نکاح در لغت بنابر مشهور به معنی وطی است. پس استعمال آن در عقد و تزویج مجاز خواهد بود.
(مصدر نکح ینکح بر وزن ضرب یضرب می باشد ).نکاح در لغت بنابر مشهور به معنی وطی است. پس استعمال آن در عقد و تزویج مجاز خواهد بود. و به قول بعضی حقیقت در عقد است از جهت کثرت استعمال آن در عقد.
معانی دیگر برای نکاح
و به قول برخی دیگر نکاح مشترک بین هر دو معنی است زیرا در هر دو استعمال شده و اصل در استعمال حقیقت است. و جمعی نیز گفته اند که نکاح در اصل به معنی التقاء است. گفته می شود «تناکح الجبلان اذا التقیا». و یا به معنی ضم و انضمام است گفته می شود: «تناکحت الاشجار: اذا انضم بعضها الی بعض» یعنی هرگاه درختان بهم پیوسته باشند.و یا به معنی اختلاط است. گفته می شود: «نکح المطر الارض اذا اختلط بترابها» یعنی هرگاه باران با خاک زمین آمیخته گردد. بنابراین هم در عقد و هم در وطی مجاز است زیرا مأخوذ از معنی دیگر است.در تأیید این قول گفته می شود که هیچ یک از دو معنی از لفظ نکاح فهمیده نمی شود مگر به قرینه و قرینه علامت مجاز است. و از ابی علی فارسی منقول است که هرگاه گفته شود «نکح فلان فلانۀ أوبنت فلان» غرض عقد و تزویج است. و چون گفته شود «نکح امرأته أو زوجته» غرض جماع و وطی می باشد.
نتیجه نهایی
بالجمله چنانکه گفتیم مشهور آن است که نکاح در لغت حقیقت در وطی است. و نیز مشهور آن است که در شرع حقیقت در عقد است. پس می توان گفت: نکاح عقدی است که متضمن اباحه وطی باشد. و یا عقدی است که مورد آن تملیک منفعت بضع است.
[ویکی اهل البیت] دست توانمند آفرینش، غریزه قدرتمند جنسی را با ذات آدمی، عجین کرده که خود، عامل تکامل انسان، تحکیم عواطف و احساسات، بقای نسل و بسیاری مواهب دیگر است. از دیدگاه شریعت مقدس اسلام و دیگر ادیان الهی، برای ارضای غریزه جنسی، راهی جز ازدواج وجود ندارد؛ بنابراین، ازدواج، ناموس طبیعت بشری، خواست فطرت و حکمت آفرینش است؛ چنان که هسته مرکزی و سنگ زیرین جامعه بشری را نیز تشکیل می دهد.
قرآن مجید در این راستا می فرماید: «وَ مِنْ ایاتِهِ انْ خَلَقَ لَکُمْ مِنْ انْفُسِکُمْ ازْواجاً لِتَسْکُنوُا الَیْها وَ جَعَل بَیْنَکُمْ مَوَدَّةً وَ رَحْمَةً...؛ و از نشانه های او، این که همسرانی از جنس خودتان برای شما آفرید تا در کنار آنان آرامش یابید و در میانتان، مودت و رحمت قرار داد».
همچنین از ازدواج با عنوان «پیوند محکم» یاد کرده، می فرماید: «...وَاخَذْنَ مِنْکُمْ میثاقاً غَلیظاً؛ زنان (هنگام عقد) از شما پیمان محکمی گرفته اند».
به همین دلیل، رهبر بزرگوار اسلام، حضرت محمد صلی الله علیه و آله درباره ازدواج می فرماید: «ما بُنِیَ بِناءٌ فِی الْاسْلامِ احَبَّ الَی الَّلهِ عَزَّوَجَلَّ مِنَ التَّزْویجِ؛ در اسلام هیچ بنیادی پی ریزی نشده که مانند ازدواج، محبوب خدای بزرگ باشد».
و امام صادق علیه السلام، ازدواج را سبب افزونی ارزش عبادت دانسته، می فرماید: «رَکْعَتانِ یُصَلّیهِمَا الْمُتَزَوِّجُ افْضَلُ مِنْ سَبْعینَ رَکْعَةً یُصَلّیها غَیْرُ مُتَزَوِّجٍ؛ دو رکعت نمازی که متأهل به جای می آورد از هفتاد رکعت نمازی که مجرد به جای می آورد، برتر است».
در متون اسلامی به موازات تمجید و تشویق به ازدواج از تجرد، نهی و نکوهش شده است، از جمله رسول اکرم صلی الله علیه و آله می فرماید: «اکْثَرُ اهْلِ النَّارِ العُزَّابُ؛ بیشتر دوزخیان را مجردان تشکیل می دهند».
ازدواج، برای زن یا مرد به خودی خود از مستحبات بسیار مؤکد است. که گاه واجب می شود؛ کسی که به واسطه نداشتن زن به حرام می افتد، واجب است زن بگیرد.
برخی از توصیه های روایات در مورد خواستگاری و انتخاب همسر عبارتند از:

معنی کلمه نکاح در ویکی واژه

نکاح به معنای عقد ازدواج است. این واژه از ریشه عربی «نَکَحَ» و به معنای زناشویی است.
ازدواج، زناشویی.

جملاتی از کاربرد کلمه نکاح

پس پسر را پیشش آرند از صلاح تا ببندد هر دو را با هم نکاح
در این میان، در گذشته نیز رسومی وجود داشته که از میان رفته‌اند (مانند نشان دادن عروس به قابله، پیش از عقد) و رسومی نیز وجود دارند که هنوز پابرجا هستند، ولی به شکل سنتی قدیم اجرا نمی‌شوند (مانند خرید عروسی). در مقابل ازدواج‌های سنتی، ازدواج‌های مدرن قرار دارند که کمتر تابع رسوم بوده و فقط به جنبه کارکردی ازدواج (عقد نکاح) و آغاز زندگی مشترک می‌پردازند.
احادیثی را که احمد بن عیسی بن زید نقل کرده، یحیی الهادی الی الحق در کتابهای «النکاح» و «الامالی» آورده‌است. همچنین پنج تن از بزرگان زیدیه، یعنی محمد بن منصور مرادی، ابوالحسن هارونی، ابوطالب هارونی، موفق بالله جرجانی و پسرش مرشد بالله، در نوشته‌های خود به آن احادیث اشاره داشته‌اند.
فی الجمله امکان موافقت نبود و به مفارقت انجامید. چون مدت عدت بر آمد، عقد نکاحش بستند با جوانی تند و ترشروی تهیدست بدخوی. جور و جفا می‌دید و رنج و عنا می‌کشید و شکر نعمت حق همچنان می‌گفت که: الحمدلله که از آن عذاب الیم برهیدم و بدین نعیم مقیم برسیدم.
عقد نکاح، ضمان و وقف را نمی‌توان اقاله کرد.
باب دوم در آداب عقد نکاح
باطبی دسامبر سال ۲۰۱۹ نیز طی یک سخنرانی در همایش ویژهٔ حقوق بشر به میزبانی وزارت امور خارجهٔ ایالات متحدهٔ آمریکا، با اشاره به بحث صدور ارزش‌های انقلاب به عنوان یکی از وظایفی که حکومت ایران برای خود تعریف کرده، از کتاب تحریرالوسیله نوشتهٔ خمینی رونمایی کرد و از مورگان اورتگس، سخنگوی وزارت خارجه و مجری مراسم خواست تا مسئله دوازه از بخش نکاح این کتاب، با موضوع لذت‌جویی جنسی از کودکان را برای حاضران در مراسم روخوانی کند. واکنش خانم اورتگس و امتناع او از خواندن این بخش، پس از آگاهی از محتوی آن توجه بسیاری را به خود جلب کرد.
و آن که رسول (ص) گفته است که زنان را بدین باید خواست نی به جمال، معنی آن است که به مجرد جمال نباید خواست بی دیانت و معنی آن نیست که جمال نیز نگاه نباید داشت، اما اگر کسی را مقصود از نکاح فرزند بود به مجرد و سنت جمال نگاه ندارد این بابی باشد از زهد. احمد بن حنبل زن یک چشم را اختیار کرد بر خواهر وی که با جمال بود، به سبب آن که گفتند که این یک چشم عاقلتر است.
مارگیر از مار نجات نیابد، گوسفند سربریده را پوست کندن بدرد نمی آورد. غایب دلیل خویش را همراه دارد. نکاح عشق را تباه می کند.
فَأْتُوهُنَّ مِنْ حَیْثُ أَمَرَکُمُ اللَّهُ الآیة... بایشان می‌رسید اگر خواهید از آنجا که خدا فرمود شما را، یعنی از آنجا که فرزند روید، معنی دیگر فَأْتُوهُنَّ مِنْ حَیْثُ أَمَرَکُمُ اللَّهُ بایشان می‌رسید، از آن روزی که اللَّه فرمود شما را، یعنی با عقد نکاح و در زمان طهر، نه در حال فجور و نه در ایام حیض، که چون وطی در حال حیض رود بیم آن باشد که فرزند سیاه روی آید، کما
و یقال إِنْ ظَنَّا أَنْ یُقِیما حُدُودَ اللَّهِ ای ان رجوا ان یقیما ما ثبت من حق احدهما علی الآخر میگوید تنگی نیست بر ایشان که به نکاح با یکدیگر شوند اگر امید دارند که حق یکدیگر بر خود بشناسند و بجای آرند، حق مرد بر زن و حق زن بر مرد: اما حق مرد بر زن آنست که در خانه مرد بنشیند و بی دستوری وی بیرون نیاید و فرا در و بام نشود، و با همسایگان مخالطت و حدیث بسیار نکند، و از شوی خویش جز نیکویی باز نگوید، و بستاخی که در میان ایشان در عشرت و صحبت بود حکایت نکند، و در مال وی خیانت نکند، و اگر از دوستان و آشنایان شوهر یکی بدر سرای آید چنان جواب ندهد که وی را بشناسد، و با شوهر بآنچه بود قناعت کند، و زیادتی نجوید، و حق وی از آن خویشاوندان فرا پیش دارد، و همیشه خود را پاکیزه و آراسته دارد، چنانک صحبت و عشرت را بشاید، و خدمتی که بدست خویش تواند کرد فرو نگذارد، و با شوهر بجمال خویش فخر نکند، و بر نیکوئیها که از وی دیده باشد ناسپاسی نکند، که رسول خدای گفت در دوزخ نگرستم بیشترین زنان را دیدم گفتند: یا رسول اللَّه چرا چنین است؟
و لذت علم و لذت مناجات و لذت انس به ذکر خدای تعالی بیشتر است و آن از دنیاست و نه از دنیاست، پس همه لذتها مذموم نیست، بلکه لذتی که بگذرد و بنماند و آن نیز جمله مذموم نیست که این دو قسمت یکی آن است که اگر چه وی از دنیاست و پس از مرگ بماند، ولیکن معین است بر کار آخرت و بر علم و عمل و بر بسیار گشتن مومنان، چون قوت و نکاح و لباس و مسکن که به قدر حاجت بود که این شرط راه آخرت است هر کس از دنیا بر این قدر قناعت کند و قصد وی از این فراغت بود بر کار دین، وی از اهل دنیا نباشد.
فی‌الجمله به حکم ضرورت عقد نکاحش با ضریری ببستند.
زهّاد، به دخت رز، ببندند نکاح بیزار شوید زین چنین زهد و صلاح