نهفتن

معنی کلمه نهفتن در لغت نامه دهخدا

نهفتن. [ ن ُ / ن ِ / ن َ هَُ ت َ ] ( مص ) پوشیدن. پنهان کردن. ( از آنندراج ) از حاشیه برهان قاطع چ معین ) ( ناظم الاطباء ). مخفی نمودن. ( ناظم الاطباء ). نهان کردن. مستور کردن. مکتوم داشتن. کتمان کردن. مستور داشتن. پوشاندن. پوشیده داشتن :
سخنگوی هر گفتنی را بگفت
همه گفت دانا ز نادان نهفت.بوشکور.دبیر جهاندیده را خواند و گفت
که راز بزرگان بباید نهفت.فردوسی.ندیدم که بر شاه بنهفتمی
وگرنه من این رازکی گفتمی.فردوسی.وز آن پس هجیر سپهبدش گفت
که از تو سخن را نباید نهفت.فردوسی.اینهمه زاری عاشق بنمود و ننهفت
هیچ معشوقه او را دل و دیده نشکفت.منوچهری ( دیوان چ دبیرسیاقی ص 190 ).گناه بوده بر مردم نهفتن
بسی نیکوتر از نابوده گفتن.فخرالدین اسعد.فروغ خور به گل نتوان نهفتن.فخرالدین اسعد.سخن تا نگوئی توانیش گفت
ولی گفته را باز نتوان نهفت.؟ ( از کلیله و دمنه ).خود راستی نهفتن هرگز کجا توان.مسعودسعد.چو صبح صادق دین را نهفت ظل ابد.
برآمد از پس صبح آفتاب عرش ظلال.خاقانی.گفت پیغمبر که هر کو سر نهفت
زود گردد با مراد خویش جفت.مولوی.نیارستم از حق دگر هیچ گفت
که حق ز اهل باطل بباید نهفت.سعدی.هم بباید سخن بگفت آخر
مشک را چون توان نهفت آخر.اوحدی.طفل را نیست بهتر از دایه
کرک داند نهفتن خایه.اوحدی.به مستی توان در اسرار سفت
که در بیخودی راز نتوان نهفت.حافظ.ما راز پنهان با یار گفتیم
نتوان نهفتن درد از طبیبان.حافظ.- اندرنهفتن ؛ پوشیده داشتن. مکتوم داشتن. کتمان کردن :
نگه کرد کسری به داننده گفت
که دانش چرا باید اندرنهفت.فردوسی.به آواز شیروی گفتم همی
دگر نامش اندر نهفتم همی.فردوسی.- روی نهفتن ؛ غایب شدن :
خلاف دوستی باشد به ترک دوستان گفتن
نبایستی نمودن روی و دیگر بار بنهفتن.سعدی. || دفن کردن :
نهفتند صندوق او را به خاک

معنی کلمه نهفتن در فرهنگ معین

(نُ یا نِ هُ تَ ) [ په . ] ۱ - (مص م . ) پنهان کردن . ۲ - (مص ل . ) پوشیده شدن ، پنهان شدن .

معنی کلمه نهفتن در فرهنگ عمید

۱. پوشیده و پنهان کردن.
۲. [قدیمی] در خاک پنهان کردن، به خاک سپردن، دفن کردن.
۳. (مصدر لازم ) [قدیمی] پوشیده و مخفی شدن.

معنی کلمه نهفتن در فرهنگ فارسی

پوشیده وپنهان، پوشیدگی وپنهان شدن، پناهگاه
( نهفت - خواهدنهفت -- نهفته ) ۱ - ( مصدر ) پوشیده کردن پنهان ساختن : (( بخورشید رویان سپهدار گفت که این خواب را باز باید نهفت . ) ) ( شا. بخ . ۲ ) ۳۸ : ۱- ( مصدر ) پوشیده شدن پنهان شدن .

معنی کلمه نهفتن در ویکی واژه

پنهان کردن.
پوشیده شدن، پنهان شدن.

جملاتی از کاربرد کلمه نهفتن

عاشق غم دل به ناله پرداز معشوق و به جان نهفتن آن راز
روز ازلم بود به نابود نهفتند در ضمن زیان کاری من سود نهفتند
درد از طبیب گرچه نهفتن نمی توان درد دلی مراست که گفتن نمی توان
گواهی نه بر حال من بنده آنکس که نتوان نهفتن ازو هیچ کاری
آشنایان چو پس پرده نهفتند جمال سر بیگانه برون از پس دیوار آمد
تا کی غم خود ز دل نهفتن تا کی غم خود به دل نگفتن
هر صفت نیک صغیر آزمود هیچ به از راز نهفتن نبود
کنونم نه یارای رفتن بود نه یارای این کین نهفتن بود
فریدون سبک ساز رفتن گرفت سخن را ز هر کس نهفتن گرفت
در امر تو امکان تغیر ننهفتند گویی که مثالی ز قضا و قدر آمد