معنی کلمه نعره در لغت نامه دهخدا
- نعرةالنجم ؛ وزش باد و سختی گرمی وقت طلوع آن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). وزش باد با سختی گرما وقت طلوع آن ستاره. ( ناظم الاطباء ).
|| ( مص ) بانگ کردن و آواز دادن از خیشوم. ( از ناظم الاطباء ). نُعار. ( از منتهی الارب ). || جوشیدن خون از رگ ، یا با بانگ برآمدن خون از رگ. || رفتن در بلاد. ( از ناظم الاطباء ).
نعرة. [ ن َ ع َ رَ ] ( ع اِمص ) بزرگ منشی. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). کبر. ( از اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ). خودبینی. ( ناظم الاطباء ). نُعَرَة. ( ناظم الاطباء ). || ( اِ ) کار که بدان آهنگ نمایند. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). کار مقصود. کاری که آهنگ وی کنند. نُعَرَة. ( ناظم الاطباء ).
نعرة. [ ن َ ع ِ رَ ] ( ع ص ) تأنیث نَعِر. رجوع به نَعِر شود.
نعرة. [ ن ُ رَ ] ( ع اِ ) بن بینی ، یا اندرون آن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). خیشوم. ( اقرب الموارد ). نُعَرَة. ( ناظم الاطباء ).
نعرة. [ ن ُ ع َ رَ ]( ع اِ ) خیشوم. ( اقرب الموارد ) ( از ناظم الاطباء ). نُعرَة. ( ناظم الاطباء ). || ( اِمص ) خودبینی. بزرگ منشی. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). یقال فی رأسه نعرة؛ ای کبر. ( منتهی الارب ). خیلاء. کبر. ( اقرب الموارد ). || ( اِ ) کار مقصود. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). کاری که آهنگ وی کنند. ( ناظم الاطباء ). || بچه ناتمام گورخر در رحم مادر. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). جنینی که گورخر در رحم دارد پیش از آنکه خلقت آن کامل شود. ( از اقرب الموارد ). || یقال للمراءة و لکل انثی ما حملت نعرة قط؛ ای حملت ملقوجاً. ( منتهی الارب ). بچه در شکم مادر چون شکل گیرد. اولاد الحوامل اذا صورت. ( اقرب الموارد ). جنین متشکل شده در زهدان. ( ناظم الاطباء ). || بادی که در بینی پیچد و آن را به لرزه درآورد. ( از اقرب الموارد ). بادی که در بینی درآید و آواز زه برآرد. ( ناظم الاطباء ). || میوه ای که درخت اراک دهد. نخستین بار درخت اراک. ( از اقرب الموارد ). || ذبابه درشت ازرق رنگی که بر چارپایان فرودآید و آزارشان کند و در بینی خر و اسب داخل شود، آن را نعرة گفته اند به مناسبت نعیر آن یعنی صدایش.ج ، نُعَر، نعرات. ( از اقرب الموارد ). خرمگس. ( منتهی الارب ) ( مهذب الاسماء ) ( زمخشری ). مگس خر. ( زمخشری ).