نزیه

معنی کلمه نزیه در لغت نامه دهخدا

( نزیة ) نزیة. [ ن َ زی ی َ ] ( ع ص ) تأنیث نَزی ، به معنی سَوّار. ( اقرب الموارد ). رجوع به نَزی شود. || کاسه دورتک. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). کاسه ته گود. قصعة قعیرة. ( از اقرب الموارد ) ( از قاموس ). القصعة القریبةالقعر. ( اقرب الموارد ). || ( اِ ) ابر. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). سحاب. ( اقرب الموارد ).
نزیه. [ ن َ ] ( ع ص ) نَزِه. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). جای زیبا و دارای رنگهای نیکو. جای پاک و پاکیزه و دور از کشت و آبهای راکد و از کثافات و مگسهای حوالی شهر و دهات و از آب خیز دریا و فساد و بدی هوا. ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). مکان نزیه ؛ مکان نَزِه. ( منتهی الارب ). خرم. ( از دهار ). جای خوش آب وهوا. رجوع به نَزِه شود. || جای خالی دور از مردمان که در آن کسی نباشد. ( ناظم الاطباء ) ( اقرب الموارد ). مکان نزیه ؛ جایگاهی خالی. ( مهذب الاسماء ). || پاکیزه. || نزیه الخلق ؛ نزه الخلق. || دور از بخل و شئامت. ( از ناظم الاطباء ). گویند: هو کریم نزیه ؛ أی بعید عن اللؤم. ( منتهی الارب ). رجل نزیه ؛ مردی بزرگوار. ( مهذب الاسماء ). || پاک. دور از بدی. منزه. || مرد دور از ناخوشی و پژمانی. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). دوری جوینده از هر ناپسندی. متباعد از هر مکروهی. ج ، نُزَهاء، نِزاه ، اَنزاه . ( از اقرب الموارد ).

معنی کلمه نزیه در فرهنگ معین

(نَ ) [ ع . ] (ص . ) ۱- پاک و پاکیزه . ۲ - خوش و خرم ، باصفا. ۳- پاکدامن .

معنی کلمه نزیه در فرهنگ عمید

۱. پاک، پاکیزه.
۲. پاک دامن.
۳. جای باصفا.

معنی کلمه نزیه در فرهنگ فارسی

پاک، پاکیزه، پاکدامن، جای پاک وپاکیزه وباصفا
( صفت ) ۱ - پاک وپاکیزه . ۲ - خوش وخرم باصفا.۳ - پاکدامن
تانیث نزی است بمعنی سوار ٠ یا کاس. دور تک ٠ کاس. ته گود ٠ قصعه قعیره ٠ یا ابر ٠ سحاب ٠

معنی کلمه نزیه در فرهنگ اسم ها

اسم: نزیه (دختر) (عربی) (تلفظ: nazih) (فارسی: نَزيه) (انگلیسی: nazih)
معنی: پاک، پاکیزه، پاک دامن، جای باصفا، نیکو، ( در قدیم ) با صفا، خرّم

معنی کلمه نزیه در ویکی واژه

۱- پاک و پاکیزه.
خوش و خرم، باص
۳- پاکدامن.

جملاتی از کاربرد کلمه نزیه

آنچه تقدیس را شعار بود و آنچه تنزیه را بکار بود
عشق مستغنی است از تشبیه ما برتر از تشبیه و از تنزیه ما
رمز تنزیه حرم فکر برهمن نشکافت صمد است آنکه هیولای صنم می‌باشد
تنزیه ز آگاهی ما گشت‌ کدورت جان بود که در فکر خود افتاد و بدن شد
وصف تنزیه ترا عقل صفایی شیداست خاک بر فرق من و این سخن آلوده
رایگان مدح تو بر گفتن نز عقل بود ورچه مدح تو چو تسبیح و چو تنزیه بود
تنزیه موج می‌زد در عرصهٔ حقیقت من از خیال تازی گرد مجاز کردم
همسر سوم او خانم نوورستان بود. او در سال ۱۸۹۳ در آداپازاری به دنیا آمد. پدرش طاهر بیگ آتزامبا، افسر آبخازی در ارتش عثمانی و مادرش فاطمه شازنده خانم بود. وی یک برادر به نام عزیز بیگ داشت. فاطمه شازنده دو بار ازدواج کرده بود و طاهر شوهر دوم او بود که خواهرخوانده نورستان نزیهه شد. آنها در ۱۰ آوریل ۱۹۱۵ ازدواج کردند. در مارس ۱۹۲۴نیهاد را در تبعید همراهی نمود. هنگامی که در سال ۱۹۵۲ به اعضای زن خاندان عثمانی اجازه بازگشت به ترکیه داده شد، نوورستان به استانبول نقل مکان کرد. طبق قانون نام خانوادگی، او نام خانوادگی «عثمان اوغلو» را انتخاب کرد. وی در سال ۱۹۸۳ درگذشت.
گاه نقش خویش ویران می‌کند آن پی تنزیه جانان می‌کند
سقر ز خلق نضیرت نظیر جنت عدن شَبَه ز نطق نزیهت شبیه درّ عدن
به وجه خاص از آن تشبیه می‌کن ز دیگر وجه‌ها تنزیه می‌کن