نخله
معنی کلمه نخله در لغت نامه دهخدا

نخله

معنی کلمه نخله در لغت نامه دهخدا

( نخلة ) نخلة. [ ن َ ل َ ] ( ع اِ ) درخت خرما. ( دهار ) ( کنزاللغات ). یک خرمابن. ( ترجمان علامه جرجانی ). یک درخت خرما. ( غیاث اللغات ). واحد نخل است. رجوع به نخل شود.
نخلة. [ ن َ ل َ ] ( اِخ ) ( یوم الَ... ) روزی [ جنگی ] از روزهای فجار است ، و فجار جایگاهی است میان مکه و طایف. ( از مجمعالامثال میدانی ).
نخلة. [ ن َ ل َ ] ( اِخ ) ( ذوالَ... ) لقب مسیح بن مریم علیهاالسلام. ( منتهی الارب ).
نخله. [ ن َ ل َ / ل ِ ] ( از ع ، اِ ) خرمابن.( ناظم الاطباء ). رجوع به نخلة شود. || عصای مسافر. || کفش. پاپوش. ( ناظم الاطباء ).

معنی کلمه نخله در فرهنگ معین

(نَ لِ ) [ ع . نخلة ] (اِ. ) واحد نخل ، یک درخت خرما.

معنی کلمه نخله در فرهنگ عمید

= نخل

معنی کلمه نخله در فرهنگ فارسی

واحدنخل، یک درخت رما
نخ نما ( صفت ) پارچه یافرشی که براثراستعمال متمادی تاروپودش آشکارشده : [ یقه لباسش نخ نماشده][ قالی نخ نما].
عصای مسافر یا کفش و پاپوش

معنی کلمه نخله در دانشنامه عمومی

نخله (استان وادی). نخله ( به عربی: النخلة ) یک شهرداری در الجزایر است که در ناحیه الرباح واقع شده است. نخله ۱۲٬۶۵۲ نفر جمعیت دارد و ۸۴ متر بالاتر از سطح دریا واقع شده است.
معنی کلمه نخله در فرهنگ معین

معنی کلمه نخله در ویکی واژه

نخلة
واحد نخل، یک درخت خرما.

جملاتی از کاربرد کلمه نخله

ما همه موسی بیابان عشق نخل قدت نخلهٔ طور ای صنم
شهر ابونخله (به عربی: أبو نخلة) در الریان در کشور قطر واقع شده‌است. جمعیت این شهر ۱۱٫۳۳۳ نفر است.
نخلهای این‌گلستان جمله نخل شمع بود هرکه امشب قامتی آراست تا فردا نشست
چه طایری‌ست دلم کآشیان نمی‌بندد مگر به نخلهٔ طوری و شاخ طوبایی
ابو نخله یک منطقهٔ مسکونی در قطر است که در شهرداری الشحانیه واقع شده‌است.
پا بست بهر خاربنی چند در این باغ آن نخله مریم ببر آور در طب را
دفلی نچشاند ثمر نخله خرما حلیت ندارد اثر مهر گیائی
احمد نخله (عربی: أحمد نخلة؛ زادهٔ ۵ فوریهٔ ۱۹۷۱) یا احمد السید النعمانی بازیکن فوتبال اهل مصر است.
از نخلهاست طوبی وز سبزها بنفشه از همدمانست‌ حورا وز شاهدانست غلمان
ز تماشای تجلای تو مدهوش کلیم ای سَرت سِرّ انا الله و سنان نخلهٔ طور
عُزّیٰ یا الغزی از بت‌های عرب‌های پیش از اسلام است. ظالم بن اسعد، نخستین کسی از عرب بوده‌است که بت عزی را پرستیده‌است. محل نگهداری در وادی نخله میان طائف و مکه می‌بوده‌است. پرستندگان عزی، خود را عبدالعزّی می‌نامیدند که به معنی بندهٔ عزی است. عزی از بزرگ‌ترین بت‌ها نزد قریش شمرده می‌شد. عرب‌ها سه بت لات، مَنات و عزی را بنات‌الله الثلاثة یعنی سه دختر الله می‌نامیدند و آن سه را شفیعان خود نزد خدا می‌دانستند. قبیلهٔ قریش برای پرستش عزی در حراض پرستشگاهی مانند کعبه ساخته بودند که به آن سقام می‌گفتند. در قرآن، نام عزی در کنار دو بت مهم دیگر عرب آمده‌است. خالد پسر ولید، به دستور محمد، این بت را شکست.
زنخلها که رساندم درین ریاض مرا کف پرآبله قسمت ز باغبانی شد
این نخله بلند نه خرما دهد نه مقل این شاخه کهن نه تماشا دهد نه بر
در پیر هست طول امل از جوان زیاد ازنخلهاست نخل کهن ریشه دارتر