معنی کلمه نثره در لغت نامه دهخدا
نثرة. [ ن َ رَ ] ( اِخ ) نام دو ستاره نزدیک یکدیگر از منازل ماه ، ومیان آنها فرق یک وجب و در آن اندکی سپیدی مانان به ابرپاره ، و آن بینی اسد است. ( منتهی الارب ) ( از آنندراج ). ابوریحان بیرونی در شرح منازل قمر آرد: و نام هشتم منزل نثره ، ای بینی شیر و جای خلمش ، دو کوکب است خرد از جمله صورت سرطان ، و ایشان را دو سولاخ بینی خوانند و میانشان آن ستاره ابری است که بر بَرِ سرطان است و گروهی آن را ملازه شیر نام کنند، اما یونانیان آن دو ستاره خرد را دو خر خوانند و آن ابری میان ایشان معلف ای علفگاه. ( از التفهیم ص 109 ). منزل هشتم از منازل قمر، و آن دو ستاره است از قدر چهارم نزدیک یکدیگر در برج اسد. ( غیاث اللغات از صراح و آئین اکبری ). نثره چون پاره ابر است بر سینه سرطان درمیان چهار کوکب بر شکل مربع منحرف. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ) ( جهان دانش ص 118 ) . و ماه گاه گاه او را بپوشاند و آن منزل هشتم است از منازل قمر و رقیب آن سعد ذابح است. ( جهان دانش ص 118 ). منزل هشتم از منازل قمر، و آن سه ستاره است بر سرطان و عرب آن را بر انف اسد شمارد، و آن را سهاة نیز نامند. ( آثارالباقیه ). چند ستاره مجموع که در میان صورت خرچنگ واقع است ، وآن را معلف نیز خوانند، و آن منزل هشتم از منازل قمر است بعد از ذراع و پیش از طرف. ( یادداشت مؤلف ).
نثره. [ ن َ رَ / رِ ] ( اِخ )نثرة. رجوع به نثرة شود : و نثر او از نثره آسمان حکایت کردی. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 255 ).