نثره

معنی کلمه نثره در لغت نامه دهخدا

( نثرة ) نثرة. [ ن َ رَ ] ( ع اِ ) بن بینی ، یا اندرون بینی و آنچه متصل آن باشد، یا گشادگی میان دو بروت مردم و شیر، محاذی وتره ٔبینی . ( منتهی الارب ) ( از آنندراج ). بینی شیر، و جای خلمش. ( از التفهیم ). فرجه میان شاربین ، و بر طرف انف [ = پره بینی ] نیز اطلاق شود، و بینی هم گفته شده است ، و در مجمل نثرة بمعنی خیشوم و ماوالاه آمده است. ( از بحرالجواهر ). چاهک میان دو سبیل در لب بالائین مردم و در لب شیر درنده. ( فرهنگ خطی ). جویک لب. ( دستوراللغة ). گو لب زبرین. || زره که در پوشیدن آسان باشد، یا زره فراخ. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). زره فراخ. ( مهذب الاسما ) ( فرهنگ خطی ). || عطسه ستور و سرفیدن آن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). عطسه ستور. ( فرهنگ خطی ).
نثرة. [ ن َ رَ ] ( اِخ ) نام دو ستاره نزدیک یکدیگر از منازل ماه ، ومیان آنها فرق یک وجب و در آن اندکی سپیدی مانان به ابرپاره ، و آن بینی اسد است. ( منتهی الارب ) ( از آنندراج ). ابوریحان بیرونی در شرح منازل قمر آرد: و نام هشتم منزل نثره ، ای بینی شیر و جای خلمش ، دو کوکب است خرد از جمله صورت سرطان ، و ایشان را دو سولاخ بینی خوانند و میانشان آن ستاره ابری است که بر بَرِ سرطان است و گروهی آن را ملازه شیر نام کنند، اما یونانیان آن دو ستاره خرد را دو خر خوانند و آن ابری میان ایشان معلف ای علفگاه. ( از التفهیم ص 109 ). منزل هشتم از منازل قمر، و آن دو ستاره است از قدر چهارم نزدیک یکدیگر در برج اسد. ( غیاث اللغات از صراح و آئین اکبری ). نثره چون پاره ابر است بر سینه سرطان درمیان چهار کوکب بر شکل مربع منحرف. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ) ( جهان دانش ص 118 ) . و ماه گاه گاه او را بپوشاند و آن منزل هشتم است از منازل قمر و رقیب آن سعد ذابح است. ( جهان دانش ص 118 ). منزل هشتم از منازل قمر، و آن سه ستاره است بر سرطان و عرب آن را بر انف اسد شمارد، و آن را سهاة نیز نامند. ( آثارالباقیه ). چند ستاره مجموع که در میان صورت خرچنگ واقع است ، وآن را معلف نیز خوانند، و آن منزل هشتم از منازل قمر است بعد از ذراع و پیش از طرف. ( یادداشت مؤلف ).
نثره. [ ن َ رَ / رِ ] ( اِخ )نثرة. رجوع به نثرة شود : و نثر او از نثره آسمان حکایت کردی. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 255 ).

معنی کلمه نثره در فرهنگ معین

(نَ رِ ) [ ع . نثرة ] (اِ. ) نام دو ستارة آلفا و اِتا از صورت فلکی خرچنگ و منزل هشتم از منازل ماه .

معنی کلمه نثره در فرهنگ عمید

منزل هشتم از منازل قمر مشتمل بر دو ستاره از برج سرطان.

معنی کلمه نثره در فرهنگ فارسی

نام دو ستاره نزدیک به یکدیگر و منزل هشتم از منازل قمر و از صورت خرچنگ است .
( اسم ) ۱ - بن بینی .۲ - اندرون بینی . ۳ - چاهک میان دوسبیل درلب بالایین جویک لب
و نثر او از نثره آسمان حکایت کردی .

معنی کلمه نثره در دانشنامه آزاد فارسی

نَثرَه
اصطلاحی در علم نجوم، نام یکی از منازل قمر، واقع در برج سرطان. نیز ← منازل_قمر

معنی کلمه نثره در ویکی واژه

نثرة
نام دو ستارة آلفا و اِتا از صورت فلکی خرچنگ و منزل هشتم از منازل ماه.

جملاتی از کاربرد کلمه نثره

حدیث نثر تو از نثرهٔ سپهر گذشت خدنگ کلک تو شیرفلک شکارآورد
در سال ۱۹۳۴، مجدداً راه‌سپار باکو و در انتشارات «آذرنشر» به عنوان ویراستار و مترجم استحدام شد. در طی سال‌های ۱۹۳۵ الی ۱۹۳۶، مسئولیت قسمت فیلم‌های مستند در «آذرفیلم» را عهده‌دار بود. در مارس ۱۹۳۷، در پاس ترجمه قصیده حماسی پلنگینه‌پوش شوتا روستاولی به ترکی آذربایجانی از احمد جواد با اعطاء جایزه تقدیر به عمل آمد. از جمله آثاری که این شاعر به ترکی آذربایجانی برگرداند، می‌تواند به سوارکار برنزی الکساندر پوشکین، «کودکی» ماکسیم گورکی، نثرهای ایوان تورگنیف اشاره نمود. آثار نویسنده‌های اروپایی نظیر؛ اتلوی ویلیام شکسپیر، گارگانتوا و پانتاگروئل فرانسوا رابله، «گرسنگی» «ک. گامسون» نیز در جمع ترجمه‌های احمد جواد به چشم می‌خوردند.
مرا چو سایه سیه روی کرد و خانه نشین بنثر نثره صفت طبع آفتاب آساش
غفره بر تو نهاده مغفر نثره کندت نثار گوهر
در صفت تو سخنوران جهان را نثر به نثره رسید و شعر به شِعْر‌ی
ور نسیم خط و رخسارش رسد بر آسمان سنبله پرسنبل و نثره پر از نسرین‌ کند
اگر چه رتبه شعرم گذشته از شعری اگرچه شعر مرا گشته نظم نثره نثار
ولو استطعت نثره کنوز لالی لیراعه الغواص فی الداماء
رسد در ثنای تو نثرم به نثره کشد در مدیح تو شعرم به شعری
شعری ز نثره رشک بر شعر و نثر من پاک آن نسب که زیور او باشد از حسب
نثره به نثار گوهر افشان طرفه طرفی دگر زرافشان