نایابی

معنی کلمه نایابی در لغت نامه دهخدا

نایابی. ( حامص مرکب ) قلت. کمیابی. ( ناظم الاطباء ). نایاب بودن.

معنی کلمه نایابی در فرهنگ فارسی

۱ - یافت نشدن .۲ - کمیابی ندرت .

جملاتی از کاربرد کلمه نایابی

شرم نایابی مطلب عرقی‌ساز نکرد تا ره‌ کوشش مقصدطلبان ‌گل می‌داشت
درد نایابی و نادانی «نظیری » مشکل است غیر خاموشی ندیدم هیچ درمانی دگر
گداختیم ز دود خمار نایابی به یک دو جرعه کس آبی نزد به اخگر ما
می‌فزاید وحشت‌انداز کمند ناله در نایابی مطلب رساست
بیدل دل هر ذره تپش‌خانهٔ آهی‌ست نایابی مطلب چقدر درد طلب داشت
طبع در نایابی مطلب سراپا شکوه است تا بود از می تهی لبریز فریادست جام
ورچه جوینده هر نایابی نکشد لب ز چنین جلابی
دل راحت طلب شد کامخواه و می ز هر ناکس کشم خواری، پی مقصود نایابی که من دانم
ز نایابی در وصل تو قیمت یاب‌تر گردد محیط حسن را هرچند طوفان خیزتر سازی
ندارم جنس نایابی که ترسم رایگان گردد به صد جان کی غمش را می‌تواند کس خرید از من