معنی کلمه ناس در لغت نامه دهخدا
خیر ناس ان ینفع الناس ای پدر
گر نه سنگی چه حریفی با مدر؟مولوی.|| آنچه به آسمان خانه آویزان باشد. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). آنچه معلق و آویزان باشد از سقف خانه چون دوده وغیر آن. ( معجم متن اللغة ). || قسمی از بوزینه. ( ناظم الاطباء ). || ترس. بیم. ( از اوبهی ). || مرغ تشنه. ( ناظم الاطباء ). || ( ص ) آنکه بانگ می زند مر شتران را. ( ناظم الاطباء ). || برگ و نان خشک. ( شمس اللغات از شرح نصاب ) ( مهذب الاسماء ). خبز ناس ؛ یابس. ( المنجد ).
ناس. [ سِن ْ ] ( ع ص ) رجوع به ناسی شود.
ناس. ( اِخ ) نام قریه ای بزرگ از نواحی خراسان. ( تاج العروس ). قریه بزرگی است بنواحی ابیورد. ( از سمعانی ).
ناس.( اِخ ) [ الَ... ] سوره صدوچهاردهمین از قرآن ، و آن شش آیت است ، پس از سوره فلق و آخرین سورة است از قرآن و به این آیت شروع می شود: قل اعوذ برب الناس.
ناس. ( اِخ ) رودخانه ای است در کلمبیای بریتانیا که از سلسله جبال غربی روشوز سرچشمه می گیرد. طول آن 350هزارگز است و به خلیجی در اقیانوس آرام می ریزد.