معنی کلمه نارپستان در لغت نامه دهخدا
بتی نارپستان به دست آورد
که بر نار بستان شکست آورد.نظامی.کرده بر هر طرف گل افشانی
سیم ساقی و نارپستانی.نظامی.وز آنسو آفتاب بت پرستان
نشسته گرد او ده نارپستان.نظامی.همه نارپستان به بالا چو تیر
ز پستان هریک شکرخواره شیر.نظامی.هر یک بسان لعبتان نازنین نارپستان. ( ترجمه محاسن اصفهان ص 25 ).