۱ - عدم بلوغ . ۲ - کوتاهی قیصری ۳- ناقصی نقصان ۴ - عدم تناسب نالایقی ۵ - بی ادبی گستاخی . ۶ - بی عقلی کم عقلی .۷- بی لیاقتی .
معنی کلمه نارسایی در فرهنگستان زبان و ادب
{failure} [پزشکی] ناتوانی در کارکرد درست و مناسب و رضایت بخش
معنی کلمه نارسایی در ویکی واژه
ناتوانی در کارکرد درست و مناسب و رضایتبخش.
جملاتی از کاربرد کلمه نارسایی
بر تو از دست نارسایی ماست که گزیدیم پارسایی را
به نارسایی خود بینیازیی داریم شکسته بالی یاس آشیان، استغناست
ای شمع سعی عجز همین خاک گشتن است من هم به نارسایی طاقت گریستم
غرض امتیاز است آزادگان را چه غم لطف عام ار کند نارسایی
فلک کز نارساییها گم است آغاز و انجامش به یک پاگرد پای خفته چون پرگار میگردد
اودتا طی دوران فعالیت هنریاش ۲۰ آلبوم استودیویی، ۸ آلبوم اجرای زنده و ۱۱ آلبوم برگزیدهٔ آثار منتشر کرد و در تعداد زیادی فیلم و سریال نقشآفرینی کرد. او ۱ ماه پیش از تولد ۷۸ سالگیاش بر اثر نارسایی قلبی درگذشت.
نارسایی در کمند جذبه معشوق نیست گردن ما را سلاسل گر نباشد گو مباش
آهمز نارسایی شد اشک و با عرق ساخت پستیستگر خجالت شبنمکند هوا را
افیوژن پریکارد، تجمع مایع در فضای پریکارد، میتواند ناشی از پریکاردیت، نارسایی کلیه یا تومورها باشد. افیوژنهای قابل توجه میتواند منجر به تامپوناد قلبی شود که با اختلال در پر شدن قلب، پارادوکسوز پالس و پیامدهای بالقوه کشنده مشخص میشود. پریکاردیوسنتز میتواند مایع اضافی را حذف کند. افیوژنهای مکرر ممکن است با روش پنجره پریکارد یا یا پریکاردیوستومی مدیریت شود.
از نارسایی جودسایل برآورد دست چاهی که می رسد دست دلو ورسن ندارد
فرصت عرض زبانی تا به امروز نداد نارساییهای طالع از گرانیهای خواب
به نارسایی پرواز رفتهام از خویش پر شکسته به رنگ پریده میماند