موش‌گیر

معنی کلمه موش‌گیر در لغت نامه دهخدا

موشگیر. ( نف مرکب ) که موش را بگیرد. آن که موش را بگیرد. انسان یا حیوانی که موش را بگیرد. ( از یادداشت مؤلف ). || ( اِ مرکب ) تله. تله که موش را بگیرد. ( یادداشت مؤلف ). || زغن و غلیواج. ( ناظم الاطباء ). موشخوار. گوشت ربا. جنگلاهی. خاد. ( یادداشت مؤلف ). به معنی غلیواژ است. ( فرهنگ اوبهی ). به معنی موشخوار است. ( فرهنگ جهانگیری ). غیلواژ. زغن. ( لغت فرس اسدی ). رخمه. ( بحر الجواهر ). نوعی از جوارح طیور که چند کبوتری است. کوچکترین از جوارح طیور. قسمی از مرغان شکاری خرد به اندازه کبوتری. گوشت ربا. گوشت ربای. غلیواژ. انوق. موش ربا. غلیواج. زغن. پند. بند. ابوالخطاب. حدات. حداة. ( یادداشت مؤلف ). غلیواج را گویند که زغن است. ( برهان ) ( آنندراج ). رجوع به موشخوار شود. || باشه. ( یادداشت مؤلف ).

معنی کلمه موش‌گیر در فرهنگ فارسی

( صفت اسم ) زغن

معنی کلمه موش‌گیر در ویکی واژه

در لوح مکشوفه اوتوخگال حاکم اوروک چنین ثبت شده است و محققان به نیش مار ترجمه کرده‌اند. اوتوخگال دشمن بیرحم کوتیان در کتییه خویش کوتیان را : مار گزنده کوهستان، متجاوز به حریم خدایان می‌نامد که سلطنت را سومریان را به کوهستان منتقل کرده و سراسر سومر را با کینه و دشمنی آکنده، زن را از شوهر و فرزندان را از والدین ربوده خصومت و تجاوز و ستم را در کشور رواج داده‌اند، نام می‌برد.

جملاتی از کاربرد کلمه موش‌گیر

در ۱۹۵۰ ادبیات «شمشیر و جادوگری» خوانندگان زیادی یافته بود، زیرا کتاب‌های کنان بربر نوشتهٔ رابرت ای. هووارد و ال. اسپراگ دی کمپ و فافرد و موش‌گیر خاکستری نوشتهٔ فریتز لایبر به موفقیت بسیاری دست یافته بود. اما ظهور خیال‌پردازی والا ∗ و بیشتر از همه محبوبیت هابیت و ارباب حلقه‌ها اثر جی. آر.آر تالکین در دههٔ شصت میلادی، خیال‌پردازی را وارد ادبیات اصلی کرد. مجموعه‌های دیگر مثل سرگذشت نارنیا نوشتهٔ سی اس لوئیس و دریا-زمین نوشتهٔ اورسلا لوگویین به محبوبیت این‌گونه استحکام بخشید.