معنی کلمه معد در لغت نامه دهخدا
معد. [ م َ ] ( ع مص ) ربودن. ( از منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || بر معده کسی زدن. ( از منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || رفتن در زمین.( از منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ). رفتن در زمین و دور شدن. ( از اقرب الموارد ). || به دندان پیش گزیدن گوشت را. ( از منتهی الارب ) ( آنندراج ). به دندان پیشین گرفتن گوشت و کندن آن را. ( از ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || تباه شدن چیزی. ( از منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || تباه شدن معده کسی و گوارد نکردن طعام. این فعل به صورت مجهول استعمال شود. || به شتاب کشیدن. ( از منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).
معد.[ م َ ع َدد ] ( ع اِ ) پهلو. ( منتهی الارب ). پهلو از انسان و جز انسان و تثنیه آن معدان است. ( از اقرب الموارد ). || شکم. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || گوشت زیر شانه. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). گوشت زیر شانه یا کمی پایین تر از آن که بهترین گوشت پهلو است. ( از اقرب الموارد ). || پاشنه گاه سوار از اسب. ( منتهی الارب ). آنجای از پهلوی اسب که زین آن را فشار می دهد. ( ناظم الاطباء ). جایی در پاشنه اسب سوار. ( از اقرب الموارد ). || رگی است در فرود سر کتف تا مؤخر پشت اسب. ( منتهی الارب ). رگی در حوالی پیش شانه اسب و زیر یال آن. ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).