معبود. [ م َ ] ( ع ص ) پرستش کرده شده. ( آنندراج ). پرستش شده. ( ناظم الاطباء ). آنکه او را پرستند. عبادت شده.پرستیده. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) : داده است بدو ملک جهان خالق معبود با خالق معبود کسی را نبود کار.منوچهری. || خداوند تبارک و تعالی. ( ناظم الاطباء ). خدا. خدای تعالی. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) : چهارم نطق گویایی صفات ذات معبود است به پنجم پای پوئیدن به سوی کعبه جانان.ناصرخسرو.چو دانستی که معبودی ترا هست بدار از جستجوی چون و چه دست.نظامی.
معنی کلمه معبود در فرهنگ معین
(مَ ) [ ع . ] (اِمف . ) پرستیده شده .
معنی کلمه معبود در فرهنگ عمید
۱. پرستیده شده، پرستش شده. ۲. خداوند.
معنی کلمه معبود در فرهنگ فارسی
پرستیده شده، پرستش شده ( اسم ) پرستش کرده شده پرستیده خدا : شرک بزبان شریعت آنست که باعتقاد معبودی دیگر گیری .
از بهر خلائق چه کنی طاعت معبود باری چو عبادت کنی از بهر خدا کن
از آن دم گشت پیدا بود آدم که آن دم بود کل معبود آدم
جنبش عشق به خداوند که پیروان آن در عشق به او تمام فعالیتهای خود را متمرکز بر خدا مینمایند. این گروه با الهام از کتاب بهاگاوادگیتا برای رهایی از بازتاب اعمال، فعالیتهای خود را، به عنوان قربانی برای معبود خود انجام میدهند.
شکگرایان اصراری بر اثبات و پافشاری بر عقاید خود و دیگران نداشته و همواره آمادهٔ شنیدن نظریات دیگرند. شکگرایان ابایی از اعتراف به نادانی در مواردی که علم روز هنوز به جواب قطعی نرسیده ندارند (بر خلاف بسیاری مکاتب و ادیان که صرف ندانستن چرایی رخدادها را از براهین اثبات معبود خویش برمیشمارند). همچنین، در بسیاری موارد با وجود نظریات غالب، اقدام به تأیید یا تکذیب موضوعی نمیکنند.
حقیقت هم سزا و بود باشد که او در جسم و جان معبود باشد
از او دم زن که عین بود گردی چو او در عاقبت معبود گردی
معبود تو ملحدیست چون تو او نیز سگیست بی سعادت
گر قصد حرم کنند و گر سجده بت معبود همه توئی و مقصود توئی
تو معبودی یقین در آفرینش تمامت دادهٔ در عین بینش
حادثات اغلب به شب واقع شود وان زمان معبود تو غایب بود
چنانم در تجلّی بود بوده که دانم جمله با معبود بوده
گفته میشود که وی پیش از مسلمان شدن، یکتاپرست بودهاست. در منابع اسلامی نوشتهاند: روزی قدری شیر نزد بت قبیله اش که «مناه» بود برد و منتظر شد که ببیند بت چه میکند. ناگاه دید روباهی آمد و شیر را خورد و بر سر و روی بت، بول کرد و رفت. دیدن این منظره ابوذر را به فکر فرو برد و با خود گفت: «بتی که این قدر مفلوک است که روباهی را نمیتواند از خود دور کند، چگونه میتواند معبود من باشد و دفع زیان من و دیگران بنماید؟» همین اتفاق سبب شد که دست از بتپرستی بردارد و به دنبال حنفای خود برود. او سالها پیش از بعثت محمد دست از بتپرستی برداشت و در زمره حنفای زمان خود درآمد.
نپنداری ز جام قرب زاهد نشئهای دارد دلیل دوری است اینها که در یاد است معبودش