معنی کلمه مطرح در لغت نامه دهخدا
هر روز شدی و گوسفندی
در مطرح آن سگان فکندی.نظامی ( لیلی و مجنون چ وحید ص 17 ).زاهد قدری گیاه سوده
از مطرح آهوان دروده.نظامی.شاه در مطرح ایستاده چو شیر
استرش رقص بر گرفته به زیر.نظامی. || کمینگاه طرح شکار. ( گنجینه گنجوی ) :
که چون بایدم مطرحی ساختن
شکاری در آن مطرح انداختن.نظامی ( از گنجینه گنجوی ). || دربیت زیر، اسم آلت و اینجا کمان مقصود است و تنگی مطرح اشاره به کشیدن کمان است چون هنگام کشیدن پهنای آن تنگ میشود. ( حاشیه هفت پیکر چ وحید ص 24 ) :
تنگی مطرحش به تیر دو شاخ
کرده بر شیر شرزه گور فراخ.نظامی ( هفت پیکر ایضاً ).|| کیسه و ظرف صیادان که صید را گرفته در آن نگاهدارند. ( غیاث ) ( آنندراج ). کیسه و خریطه ای که صیادان صید را گرفته در آن نگاهدارند. ( ناظم الاطباء ). || مفرش. ج ، مطارح. ( اقرب الموارد ).
- مطرح کردن ؛ به میان آوردن بحثی را. پیش کشیدن موضوعی را برای بررسی و تحقیق. به شور گذاشتن : امروز وزیر دارائی لایحه بودجه کشور را در هیئت دولت یا مجلس... مطرح کرد.
مطرح. [ م ِ رَ ] ( ع ص ) طرف مطرح ؛ چشم دوربین. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || رمح مطرح ؛ نیزه دراز. ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || فحل مطرح ؛ گشن که موقع منی او دور باشد از رحم ماده. ( منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ) ( از ذیل اقرب الموارد ).
مطرح. [ م ُ رِ ] ( ع ص ) آن که می افکند و دور میگرداند. ( ناظم الاطباء ).
مطرح. [ م ُ طَرْ رَ ] ( ع ص ) افکنده شده و دور کرده شده. ( ناظم الاطباء ). و رجوع به تطریح شود. || نااستوارخلقت. ( از ذیل اقرب الموارد ) ( از لسان العرب ). || قول مطرح ؛ قولی که بدان توجه نشود. ( از اقرب الموارد ). || بنای طویل و دراز. ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ).