مشوب

معنی کلمه مشوب در لغت نامه دهخدا

مشوب. [ م َ ]( ع ص ) آمیخته. ( مجمل اللغة ). آمیخته شده و مخلوط. ( غیاث ) ( آنندراج ). مخلوط و ممزوج. ( از اقرب الموارد ). مخلوط. آمیخته. به آمیغ. ( یادداشت مؤلف ) :
مشورت دارند سرپوشیده خوب
در کنایت با غلطافکن مشوب.مولوی ( مثنوی چ نیکلسن ج 1 ص 65 ).- ذهن کسی را مشوب کردن ؛ خاطر و فکر او را پریشان و در هم ساختن و ذهنش را به ناراستی سوق دادن. مشتبه کردن ذهن او.
- مشوب به اغراض ، مشوب به غرض ؛ آلوده غرضها. ( یادداشت مؤلف ).
- مشوب به ریا ؛ مشوب به غرض. ( یادداشت مؤلف ).

معنی کلمه مشوب در فرهنگ معین

(مَ ) [ ع . ] (اِمف . ) آلوده شده ، آمیخته ، آشفته .

معنی کلمه مشوب در فرهنگ عمید

۱. آمیخته شده.
۲. آغشته، آلوده.

معنی کلمه مشوب در فرهنگ فارسی

آمیخته شده، آغشته، آلوده
( اسم ) ۱ - آمیخته شده . ۲ - آلوده

معنی کلمه مشوب در ویکی واژه

آلوده شده، آمیخته، آشفته.

جملاتی از کاربرد کلمه مشوب

به دره اش ننمودی گذر مسافر و هم که خاطرش نشدی بر هزار فکر مشوب
از مکافات عمل غافل مشوبیمار شد بر دل من چشم خونخوار تو از بس کردجبر
سر تجرید و نکته توحید گوید اما مشوب با تقلید
وصالت هست اینجاگاه اعیان مشوبر هر صفت اینجا دگر سان
نه در ذات بسته آفات، نه در صفات مشوب علّات. در صنعهاش حکمت پیدا، در نشانهاش قدرت پیدا، در یکتائیش حجّت پیدا. همه عاجزند و او توانا، همه جاهل‌اند و او دانا، همه در عددند و او احد، همه معیوبند و او صمد، لم یلد و لم یولد، از ازل تا ابد، نه فضل او را ردّ، عزت او پیش وهمها سدّ. «لا تُدْرِکُهُ الْأَبْصارُ وَ هُوَ یُدْرِکُ الْأَبْصارَ» نادر یافته شناخته، ناجسته یافته، نادیده دوست داشته.
بدست فتنه شده خانهٔ نجات خراب بزهر مرگ شده بادهٔ حیات مشوب
سپیده جامه برد جامه کز نمایش بود ؟ سپید صورت او همچو صورت مشوب ؟
و شکی نیست هر که کسی را تعلیم نماید شریک خواهد بود در ثواب تعلیم آن کس دیگری را و در ثواب تعلیم آن دیگر غیر او و همچنین إلی «غیر النهایه» پس به سبب یک تعلیم به ثوابهای بی نهایت می رسد و ستم باشد که کسی چنین امری را «مشوب» به نیتی کند که همه از دستش به در رود.
و فی ناظری هواک و قلبی والهوی فیه اربع و مشوب
و قیل لانّ ذکره لک بلا علّة و ذکرک مشوب بالعلل، و قیل لانّ ذکر العبد مخلوق و ذکره جلّ جلاله غیر مخلوق. و قال الحسن: معناه، و لذکر اللَّه نفسه اکبر من ذکر العبد له فیکون هذا تنبیها علی انّ ذکره بما اختاره لنفسه اولی. و قیل و لذکر اللَّه فی الصلاة اکبر من خارج الصلاة. و قیل و لذکر اللَّه اکبر من سایر ارکان الصلاة. و یحتمل ان تأویل ذکر اللَّه الصلاة کانّه قال: و الصلاة اکبر من سائر العبادات. و قال ابن عطاء وَ لَذِکْرُ اللَّهِ أَکْبَرُ من ان تبقی معه المعصیة. و فی بعض الاخبار: الدنیا ملعونة ملعون ما فیها الّا ذکر اللَّه عزّ و جلّ او عالما او متعلّما.
او به عنوان نامشوب (درخشان)، یک خدای نگهبان شناخته می‌شود: «خدایی درخشان که راه ما را روشن می‌کند». انوما الیش، آسارولودو را «درخشش خدایان» توصیف می‌کند. در داستان دیگری آمده است که وی «زخم شمشیر آتشین» است و «کاملترین ایمنی را تضمین می‌کند».[نیازمند منبع]