مستور

مستور

معنی کلمه مستور در لغت نامه دهخدا

مستور. [ م َ ] ( ع ص ) نعت مفعولی از سَتر. پوشیده شده. ( از اقرب الموارد ) ( غیاث ). نهان. نهانی. پوشیده. مخفی. پردگی. نهفته. درپرده. زیر پرده. پرده دار. ج. مستورون و مساتیر. ( اقرب الموارد ) :
نبودم سخت مستور و نبودند
گذشته مادرانم نیز مستور.منوچهری.زیرا که به زیر نوش و خزش
نیش است نهان و زهر مستور.ناصرخسرو.عالمی دیگر است مردم را
سخت نیکو ز جاهلان مستور.ناصرخسرو.جز کار کنی بدین از این جا
بیرون نشود عزیز ومستور.ناصرخسرو.کلک او شد کلید غیب کز او
رازهای فلک نه مستور است.مسعودسعد.دور باد ای برادر از ما دور
خواهر و دختر ارچه بس مستور.سنائی.اصحاب حزم گناه ظاهر را عقوبت مستور جایز نشمرند. ( کلیله و دمنه ).
ظلم مستور است در اسرار جان
می نهد ظالم به پیش مردمان.مولوی ( مثنوی ).سحر چشمان تو باطل نکند چشم آویز
مست چندانکه بپوشند نباشد مستور.سعدی.چو بانگ دهل هولم از دور بود
به غیبت درم عیب مستور بود.سعدی ( گلستان ).- مستورالبذور ؛ نهان دانگان. ( لغات فرهنگستان ).
- مستور داشتن ؛ مخفی کردن. پنهان داشتن : تو اگر چه مراد خویش مستور می داشتی من آثار آن می دیدم. ( کلیله و دمنه ).
دوش ای پسر می خورده ای چشمت گواهی می دهد
یاری حریفی جو که او مستور دارد راز را.سعدی.تفتیة؛ مستور داشتن دختر.
- مستور شدن ؛ مخفی شدن. پنهان گشتن. حجابدار شدن. رو پوشاندن. ( ناظم الاطباء ). احصان ، مستور شدن زن.
- || فراری شدن. غایب شدن. ناپدید گشتن.
- مستور کردن ؛ بپوشیدن. نهفتن. پنهان کردن.
- منهی مستور ؛ جاسوس مخفی : استادم منهی مستور با وی نامزد کرد... تا کار فرونماند و چیزی پوشیده نشود. ( تاریخ بیهقی ص 366 ).
|| پارسا. ( منتهی الارب ). عفیف. ( اقرب الموارد ) :
ای داور مهجوران جانداروی رنجوران
صبر همه مستوران رسوای تو اولی تر.خاقانی.ز ریحانی چنان چون درکشم دست
که دی مستوربود و این زمان مست.نظامی.چه مستوران که به علت درویشی در عین فساد افتاده اند. ( گلستان ).
زن مستور شمع خانه بود

معنی کلمه مستور در فرهنگ معین

(مَ ) [ ع . ] (اِمف . ) پوشیده ، پنهان .

معنی کلمه مستور در فرهنگ عمید

۱. پوشیده، درپرده.
۲. [قدیمی] دارای پوشش.
۳. [قدیمی] پاک دامن، عفیف.

معنی کلمه مستور در فرهنگ فارسی

پوشیده، درپرده، پاکدامن، عفیف، مساتیرجمع
( اسم ) ۱ - پوشیده شده پنهان : در گوش. سلامت مستور چون توان بود نانرگس تو با ما گوید رموز مستی . ( حافظ ) ۲ - پرده نشین ( زن ). ۳- پاکدامن عفیف : زن اگر چه مستور و معتمد باشد میل بکسی کند از وی مستوری بر خیزد.
ابن عباد هنایی

معنی کلمه مستور در دانشنامه عمومی

مستور (سرده). مستور ( نام علمی: Eclipta ) نام یک سرده از زیرخانواده کاسنی واریان است.

معنی کلمه مستور در ویکی واژه

پوشیده، پنهان.

جملاتی از کاربرد کلمه مستور

بود دل منزل حق لیک ما را بود تا دل حجابی سخت مستور
تاریخ اردلان یکی از مهم‌ترین منابع تاریخ کُردستان است که به وسیله مستوره اردلان سنندجی نگاشته شده است. این کتاب به روایت وقایع تاریخی اردلان می‌پردازد. سلسله‌ای که به مدت ۷۰۰ سال بر بخش بزرگی از کُردستان حکمرانی کردند و شرح تاریخ آنان در دیگر متون تاریخی مورد توجه مستوره اردلان بوده است.
خاکساری بود چون اکسیر مستور از نظر این غبار از آستان خانه ما شد بلند
کس نمی بینم که مست عشق را پندی دهد زانک کس در دور چشم مست او مستور نیست
شاه ازو یک زمان نبودی دور شاه را هم رفیق و هم مستور
۱۳۸۲ - پاکت‌ها و چند داستان دیگر، ترجمه: مصطفی مستور، انتشارات رسش.
صدف را دل دو نیم از گوهر دریا شکوهم شد مرا از دیده ها مستور کی گنجینه می سازد؟
صد هزاران دریغ و درد که شد آفتابی ز دیده‌ها مستور
دیدم اندر راه زی درگاه آن شاه بتان هر چه اندر کل عالم عاشقی مستور بود
لوح دل ماست کتاب مبین نیست درو حرف که مستور نیست
امروز، ابواءِ به نام مستوره معروف است. (لغت‌نامه دهخدا)
چراغ و عکس او نگذاشت مستور ز دل ها معنی نور علی نور
آفتاب است بر همه تابان تو گمان می بری که مستور است