مستلزم

معنی کلمه مستلزم در لغت نامه دهخدا

مستلزم. [ م ُ ت َ زِ ] ( ع ص ، اِ ) نعت فاعلی از استلزام. لازم شمرنده چیزی را. ( از اقرب الموارد ). لزوم خواهنده و لازم گیرنده. ( آنندراج ). رجوع به استلزام شود. || تقاضاکننده و طلب کننده و درخواست کننده. ( ناظم الاطباء ). خواهنده. خواهان : این نقشه مستلزم کوشش بسیار است. این کار مستلزم فلان کار است. این معنی مستلزم آن است که... || موجب و مسبب. || برآورنده و حاصل کننده. || پیداکننده. || سبب و جهت و علت و باعث. ( ناظم الاطباء ).

معنی کلمه مستلزم در فرهنگ معین

(مُ تَ زِ ) [ ع . ] (اِفا. ) ۱ - آنچه بودنش لازم است . ۲ - موجب ، مسبب .

معنی کلمه مستلزم در فرهنگ عمید

چیزی که لازمۀ چیز دیگر است.

معنی کلمه مستلزم در فرهنگ فارسی

چیزی که لازمه چیزدیگراست، آنچه که چیزی دیگررالازم دارد
(اسم ) ۱- لازم خواهنده لازم دارنده : هر آنیه آن تصدیق مستلزم عمل صالح باشد. ۲ - موجب مسبب .

جملاتی از کاربرد کلمه مستلزم

جلایر را سعادت بی حساب است که از مستلزمین این رکاب است
از وجود او خلل در سد حکمت شد که نیست با تکش طی مکان مستلزم طی زمان
رشد اقتصاد زیستی مستلزم ارتقای علوم زیستی و فناوری‌های وابسته به آن و همچنین سرمایه‌گذاری در این عرصه است.
-تولید اطلاعات گران اما بازتولید یا تکثیر آن ارزان است یا به عبارت دیگر تولید کالای اطلاعاتی مستلزم هزینه ثابت بالا و هزینه نهایی پایین است، علاوه بر این بخش عمده هزینه بالای تولید اطلاعات هزینه‌های از دست رفته‌است.
قیدی کز امتثال تو مستوجب نجات فقری که با وداد تو مستلزم غنا
نوشته‌های هایک حول موضوعات سرمایه، پول و چرخه تجاری عموماً مهم‌ترین تألیفات او در حوزه اقتصاد تلقی می‌شوند. وی بر اساس نظریه پول و اعتبار میزس نشان داد که نوسانات تولید و اشتغال در سطح کل اقتصاد، چگونه با ساختار سرمایه آن ارتباط می‌یابد. او در قیمت‌ها و تولید، «مثلث‌های هایکی» مشهور را برای اثبات ارتباط میان ارزش کالاهای سرمایه‌ای و جایگاه آن‌ها در زنجیره زمانی تولید ارائه کرد. از آنجا که تولید مستلزم صرف زمان است، عوامل مورد استفاده در این فرایند باید در حال حاضر به تولید کالاهای نهایی که صرفاً در آینده و پس از فروش، ارزشمند خواهند بود، اختصاص داده شوند.
حقیقت- ادراک هستی حق، که اظهر و اعرف است، مقدم است بر ادراک نفس، که نفس از عالم امر است: و اللّه غالب علی امره، و از این جهت نسیان حق را مستلزم نسیان نفس فرمود،‌ که نسیان بعد از معرفت بود: نسوا اللّه فانساهم انفسهم.
حقیقت- هر نفسی که هست به ضرورت، به قوت یا به فعل، مدرک هستی خود است: بل الانسان علی نفسه بصیرة، و آن مستلزم ادراک هست مطلق است، که عام روشن​تر از خاص بود: و فی انفسکم افلا تبصرون.
مستلزم ممات بود زهر و قیمتی است سرمایه حیات بود آب و کم بهاست
روز وشب عمر بی زوالت بادش مستلزم اجر روزه و شادی عید
اینست سخن حکما در عبادت خدای، تعالی. و افلاطون الهی گفته است: چون عدالت حاصل آید نور قوی و اجزای نفس بر یکدیگر درفشد، چه عدالت مستلزم همه فضائل بود، پس نفس بر ادای فعل خاص خود بر فاضل ترین وجهی که ممکن بود قادر شود، و این حال غایت قرب نوع انسان بود از اله، تعالی.