معنی کلمه مستتم در لغت نامه دهخدا
داشت کاری در سمرقند او مهم
جست الاغی تا شود او مستتم.مولوی ( مثنوی ).پس فتادم زان کمال مستتم
از فن زالی به زندان رحم.مولوی ( مثنوی ).|| آنکه از دیگری چیزی میخواهد برای اتمام کار خود، مانند کسی که پاره ای از موی میخواهد برای تمام کردن گلیم خود. ( ناظم الاطباء ). آنکه «تمة» میخواهد برای کامل کردن بافت گلیم خویش. ( اقرب الموارد ). و رجوع به تمة شود. || خواهنده «تم » و تیشه از کسی. ( اقرب الموارد ). و رجوع به استتمام شود.