مریضخانه
معنی کلمه مریضخانه در فرهنگ معین
معنی کلمه مریضخانه در فرهنگ فارسی
جملاتی از کاربرد کلمه مریضخانه
گفتم اهل می و چغانه نیم بنده باب مریضخانه نیم
نرسیده تا که هلاکتت تو هم ای مریض هوا درآ به مریضخانهٔ شرع وی ز پی شفای محمدی
شایسته مریضخانهای ساخت باغی به مریضخانه ضم کرد
میخواست مریضخانه و ایزد این منقصتش ز مهر کم کرد
تا به سوی مریضخانه شوی همنشین با می و چغانه شوی