مداحی
معنی کلمه مداحی در فرهنگ فارسی
معنی کلمه مداحی در دانشنامه آزاد فارسی
نقلِ سوگناک و مرثیه گونِ اشعاری در منقبتِ امامان معصوم شیعه و اهل بیت (ع). مداحان کسانی بودند که با مختصر آگاهی و اشعارِ ازبرکرده، پیش یا در میانۀ روضه خوانی یا پیش از بر منبر رفتنِ واعظ، بر پای خواسته اشعاری غنایی در مدحِ اهل بیت به مناسبتِ مجلس می خوانند. این افراد را پیش تر مرشد می خواندند.
معنی کلمه مداحی در دانشنامه اسلامی
مداحان اهل بیت، که با ذکر مصیبت و ذکر فضایل خاندان وحی مجالس حسینی راگرم و اشک عاشقانه شیعیان آل الله را جاری می سازند، از عوامل مهم بقاء فرهنگ عاشورایند.
مداح، در اصطلاح شیعی به کسانی گفته می شود که در ایام ولادت ها و شهادت های ائمه اطهار علیهم السلام در مجالس جشن و عزا به خواندن اشعاری در فضایل و مناقب محمد و آل محمد، یا در مظلومیت آنان می پردازند ولی اغلب، به مرثیه خوانان حسینی گفته می شود که با خواندن شعر مرثیه و ذکر مصیبت، اهل مجلس را می گریانند.
«مداح: روضه خوانی که ایستاده در پیش منبر به شعر، مدایح اهل بیت و مصائب آنان را خواند، آن که ایستاده در کنار منبر در مجالس روضه خوانی یا روان در کوی و بازار، اشعار مدایح اهل بیت را به آواز بخواند».
مداحی اهل بیت و نوحه خوانی در سوگ آنان، از جمله کارهایی است که حادثه عاشورا را زنده نگه داشته است. ائمه نیز از مداحان و ذاکران، تقدیر و تشویق می کردند، صله می دادند، دعا می کردند و برای این کار، فضیلت و ثواب بسیار می شمردند.
امام صادق علیه السلام فرموده است: «الحمدلله الذی جعل فی الناس من یفد الینا و یمدحنا و یرثی لنا»، خدا را سپاس که در میان مردم، کسانی را قرار داده که به سوی ما می آیند و ما را مدح و مرثیه می گویند.
و حضرت امام رضا علیه السلام در تشویق دعبل به مرثیه خوانی در ایام عزای حسینی فرمود: «یا دعبل! احب ان تنشدنی شعرا فان هذه الایام حزن کانت علینا اهل البیت » ای دعبل، دوست دارم برایم شعر بسرایی و بخوانی، چون این روزها، روزهای اندوه ما اهل بیت است.
جملاتی از کاربرد کلمه مداحی
که من همچو سوسن شوم ده زبان به مداحی خادم خاندان
وصل تو و مداحی شهزاده بهشتست جیحون چه توان کرد که اغیار نهشتند
تا که در دریای مدحت آشنایی میکنم هر چه نه مداحی توست آن ریایی میکنم
که به تحسین من از دولت مداحی تو لب گشایند به شکر نعم رب معید
خامه با مداحی آن مهر تابان چون کند؟ کآنچه گوید مهر تابان،خود از آن روشنتر است!
مباد صدر تو بی من ، که نارد تا گه محشر نه ممدوحی جهان چون تو ، نه مداحی فلک چون من
پسند خاطرش اشعار طغرل شد عجب نبود پسندد مصطفی مداحی سحبان وائل را!
مدح او خواهم که گویم سال ها یابم از مداحیش اقبال ها
رسم مداحی و آئین تخلص چو نماند در غزل پروری و شعروری پیشه کنم
دست ما زین پس و جام می و زلفین نگار دل ما زین پس و مداحی مخدوم جهان