معنی کلمه محیل در لغت نامه دهخدا
- طعام محیل ؛ طعام و جز آن که بر وی یک سال یا سالها گذشته باشد. ( ناظم الاطباء ).
|| زنی که پس دختر پسر زاید یا بر عکس. زن که پس از زادن دختر پسر آرد. امراءة محیل و کذا ناقة محیل ؛ شتر که پس ماده نر زاید. ( یادداشت مرحوم دهخدا ).
|| کسی که راست می کند نیزه را و روی می آورد با آن. ( ناظم الاطباء ).